اتحدوا
اسلام
در شماره قبل گفتیم که خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است که نقش بالنده و اساسی در تکوین جامعه دارد. خانواده زمینه ساختارهای هویتی و عاطفی جامعه فردا را مهیا مینماید. خانواده با التزام عملی به اصول اعتقادی خویش زمینهساز جامعه کلان فردا است که باید روابط اجتماعی، عاطفی، سیاسی ـ فرهنگی آن در جهت ارزشهای بایسته نظام گیرد. و همچنین نقش آن را در جامعهپذیری افراد، بررسی و تفاوت جامعه امروز را با جامعه گذشته بیان کردیم ؛دراین شماره اصول دیگر خانواده مهدوی را بیان خواهیم کرد. ۱ـ تعریف خانواده چیست؟ اصل اول حاکم بر خانواده اصل تعریف خانواده است: خانواده مجموعهای از افراد است که وظیفه دارد تحت سرپرستی پدر خانواده در مسیر رضایت ولی خدا خود را شکل و ارتقاء داده و در تعامل با محیط اطراف نیز نه تنها از خود پاسداری نموده بلکه براساس باورهای خود در رشد و شکوفایی جامعه نیز تاثیرگذار باشد. با این تعریف از خانواده باید اصول دیگر را نیز پذیرفت. ۲ـ نقش پدر پدر به عنوان سرپرست خانواده باید در مسیر رضایت ولی خدا گامهای اساسی را جهت رشد و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده بردارد. پس رضایت ولی خدا یک مولفه اساسی است که عدم توجه به آن نه تنها مشکلی را حل نمیکند؛ که نظام خانواده را نیز مخدوش مینماید. رضایت ولی خدا در متن زندگی، روح حاکم بر زندگی است که در کلمه (حضور مستمر امام) تجلی مییابد. اگر این «حضور» خوب احساس شود و سرپرست خانواده با درک واقع بینانه از آن، تصمیم به تسری آن به اعضای خانواده را داشته باشد گام اساسی در جهت تشکیل یک خانواده مهدوی، برداشته شده است. پس تعریف مطروحه در اصل اول تعریف یک خانواده مهدوی است که میتوانیم به اینگونه نیز اصل اول را تبیین نماییم که: خانواده مهدوی، خانوادهای است که با درک حضور ولی خدا در متن زندگی سعی دارد رفتار خویش را با رضایت ولی خدا انطباق داده و خود را در مسیر اهداف آن سالار مکتب عشق و آن یار غائب از نظر به شکوفایی برساند تا نه تنها در مقابل اهریمنان انس و جن مقاوم باشد که آنها را نیز در مسیر حق راهبری نماید. باید اعضاء خانواده با امام زمان علیه السلام آشنا شوند و این آشنایی نه در حد اطلاعاتی از شناسنامه و اسم و رسم آن عزیز ـ که این خوب است ـ اما کافی نیست که باید باور کنند او اولاً زنده است و ثانیاً «حاضر» است و «غیبت» او نه به منزله «عدم حضور» که به معنای «عدم ظهور» است. او ظاهر نیست اما حاضر است ۳ـ قبول عبودیت پروردگار قبول عبودیت پروردگار باید روح حاکم بر زندگی اعضای خانواده خانواده باشد. عبودیت خدا اعضاء را در یک مسیر روشن راهبری میکند و به هویت میرساند. ۴ ـ اصل تحول و دگرگونی ارادی اعضا خانواده. انسان خواه ناخواه در مسیر نظامی که خداوند هستی طراحی نموده در حرکت است و «تحول و دگرگونی» امری است دائمی و مستمر که همه افراد جامعه را شامل میشود؛ اما گاهی این تحول ارادی میشود ؛ و آن وقتی است که اعضاء خانواده جدیتر خویشتن خویش را با دستورات الهی همراه نمایند و خود را در مقابل عوامل تأثیرگذار رها نکنند؛ و این وقتی است که اعضای خانواده با شناخت و معرفت به خدا و رسول پاک او، معرفت به امام خویش نیز داشته باشد که در غیر این صورت نه تنها آنها رشدی نخواهند کرد که روز به روز به قهقرا و عقب گرد تنّزل خواهند کرد. ۵ـ ارتقای سطح آگاهی خانواده. ارتقای سطح آگاهی خانواده با توجه به اصل ۴، باید اعضاء خانواده با اصول و اهداف ارزشی آشنا گردند. چه در غیر این صورت ممکن است ضمن تبعیت از خرافات و الزامات غلط که از تعصبات کور نشأت میگیرد، تسلیم بی چون و چرای عوامل تأثیرگذار منفی در جامعه شوند که هویت و ساختار شخصیت او را جریحهدار نمایند. باید اعضاء خانواده با امام زمان علیه السلام آشنا شوند و این آشنایی نه در حد اطلاعاتی از شناسنامه و اسم و رسم آن عزیز ـ که این خوب است ـ اما کافی نیست که باید باور کنند او اولاً زنده است و ثانیاً «حاضر» است و «غیبت» او نه به منزله «عدم حضور» که به معنای «عدم ظهور» است. او ظاهر نیست اما حاضر است. آنها باید بدانند هر هفته امام زمان علیه السلام از احوالات انسان با خبر میشود و نه تنها در طول هفته، که هر روز و نه هر روز، که هر ساعت و نه هر ساعت، که هر لحظه، زیرا امام علیه السلام هر وقت بخواهد و اراده کند میداند آنچه را که باید بداند، پس با این آگاهی و با آن درک عبودیت حضرت حق اعضای خانواده به آگاهی مطلوب و آزادی نسبی از غیر خدا دست مییابند و نه تنها از بحرانهای اجتماعی خلاصی مییابند و به مقام صبر و ایستادگی میرسند. که به بالندگی و نشاط و اطمینان و آرامش و تلاش در جهت اشاعه ارزشهای الهی دس ت مییازند. ۶ـ اصل ارتقاء سطح سلامت جسمی و روشی خانواده مبتنی بر فرهنگ مهدویت اصل فوق به استناد مبانی اسلام باید تعریف شود. وقتی میگوییم فرهنگ مهدویت یعنی اسلام یعنی قرآن و عترت علیه السلام. یعنی تمامیت دین خدا ،فرهنگ اسلامی یعنی فرهنگی که باید با رضایت ولی خدا همراه باشد. سلامتی جسمی نیز باید در جهت رضایت او باشد یعنی اینکه از طریق حق به حقیقت و حق برسیم. یعنی هم در مسیر اطاعت از امام علیه السلام گام برداریم و هم در نیل به مقصد در مسیر او باشیم و رضایت او را طلب نماییم در تغذیه به خویش دقت کنیم روزی حلال را بخوریم و بیاشامیم و همچنین در مصرف میانه رو باشیم و در انفاق و بخشش متناسب با ظرفیتی که داریم اقدام نماییم. طوری انفاق نکنیم که طاقت آن را نداشته باشیم. بدیهی است اگر خوراکی متناسب با حلال و حرام تعریف شود و حتی از شبهات بپرهیزیم میتوانیم گامهای اساسی را برداریم و از نظر روحی و روانی نیز به آرامش و سکینه و اطمینان قلبی برسیم که این همه را وقتی به ما میدهند که ما از کانال انتقال غذا به روح که جسم است؛ مراقبت نماییم و حق او را ادا کنیم. رویکردها، جهت و روح حاکم بر زندگی هستند که زندگی بر اساس آنها شکل میگیرد و هویت مییابد. رویکرد زندگی مهدوی یک چیز بیشتر نیست و آن تلاش در جهت کسب رضایت ولی خدا است. این تلاش، تلاش مقدسی است که با «درک حضور» امام زمان علیه السلام شکل گرفته و عینیت مییابد اهدافی را که باید در مسیر زندگی با لحاظ اصول بالا مدنظر قرار دهیم عبارتند از: ۱٫ اصلاح و ارتقاء سطح تفکر و تعاملات اعضای خانواده با یکدیگر و دیگران مبتنی بر رضایت ولی خدا علیه السلام. ۲٫ زمینهسازی جهت رشد و شکوفایی استعدادهای اعضای خانواده و نیز استمرار ارادی حرکت انسان به سوی پروردگار. ۳٫ انتظام و انسجام زندگی از نظر مادی و فرهنگی براساس ارزشهای اسلامی مبتنی بر تفکر و فرهنگ مهدوی. ۴٫ مراقبت از خود و تلاش در جهت اصلاح جامعه بر اساس اصول حاکم بر باورهای فرهنگی خانواده. اهداف فوق اهداف کلان است که باید هر یک از آنها به تفصیل مورد بحث و مداقه قرار گیرد. در غیر این صورت در حد کلان و به صورت «شعار» باقی میماند. زیرا جمله معروفی هست که میگوید: میدانیم «خوب» چیست؛ بگو: چگونه خوبی را پیاده کنیم؟ رویکردها، جهت و روح حاکم بر زندگی هستند که زندگی بر اساس آنها شکل میگیرد و هویت مییابد. رویکرد زندگی مهدوی یک چیز بیشتر نیست و آن تلاش در جهت کسب رضایت ولی خدا است. این تلاش، تلاش مقدسی است که با «درک حضور» امام زمان علیه السلام شکل گرفته و عینیت مییابد. بیاییم زندگی خوبی را با رضایت آن عزیز همراه نماییم. چراکه او آگاه است. پس «اشتباه» ندارد و او «آزاد از غیر خدا» است؛ پس گناه نمیکند. آری او عزیز و دوست داشتنی است؛ زیرا از ما به ما آگاهتر و از ما به ما مهربانتر است. منبع : تبیان یک صد و بیست و چهار هزار پیامبر آسمانی برای هدایت بشر مأموریت یافتند. واکنش انسان ها در برابر این سفیران نور چه بود؟ برخی را با ارّه به دو نیم کردند! بعضی دیگر را زنده زنده در آتش سوزاندند! برخی را مظلومانه سر بریدند! دسته ای را مجنون و ساحر نامیدند و مابقی را تکذیب کردند و به جز اقلیتی مۆمن به آن ها ایمان نیاوردند! حاکمان جور نیز یازده امام مظلوم و معصوم شیعه را، یکی پس از دیگری، مظلومانه و غریبانه به شهادت رساندند. هم اینک تنها و تنها یک گزینه پیش روی بشریّت قرار دارد. فقط یک منجی برای انسان ها باقی مانده است . راه نجات دیگری فراروی بشریّت متصوّر نیست. باید به ذخیره ی خدا در روی زمین ـ که وارث کمالات همه ی انبیا و اولیای الاهی و خلاصه و عصاره ی آن هاست ـ پناه برد و به ساحت آن امام همام ـ که هادی مهدی است ـ تمسّک جست. یکی از بزرگ ترین دردها این است که نسل به نسل جامعه ی شیعه به غیبت امام خو گرفته و مطلبی با این اهمّیّت برایش عادی شده است. خیلی ها گمان می برند که غیبت امام عصرعلیه السلام و استمرار آن از مقدّرات حتمی بوده و اعمال و کردار مخالفین و موافقین آن حضرت در اصل غیبت و طول کشیدن آن بی تأثیر است. توجّه به این نکته ی اساسی ضروری است که خداوند بشر را موجودی مختار و دارای قوّه ی گزینش خیر و شر آفریده است. اگر این گونه نبود، پاداش و عقاب بی معنا می نمود و بهشت و جهنّم و حساب و کتاب، عبث و بیهوه جلوه می کرد. نباید گناه کاران مواخذه، محاکمه و مجازات شوند و به خوبان و نیکوکاران پاداش و ثواب عطا گردد؛ ولی خداوند بشر را به پذیرش دعوت انبیا وادار نکرده است؛ پیامبران فقط بشارت و بیم می دادند. ائمّه ی معصومین علیهم السلام نیز چنین اند؛ بلکه می توان گفت اگر انبیاء به ابلاغ دعوت الاهی و مراجعه ی به مردم مأمور بودند، در مورد ائمه (علیهم السلام) کاملاً برعکس است. اگر ائمه اطهار علیهم السلام یکی پس از دیگری به دست حاکمان جور، مظلومانه و غریبانه، به شهادت رسیدند و حضرت مهدی علیه السلام نیز از دیدگان طاغوت ها و مردم پنهان شدند، تقدیر حتمی الاهی نبوده؛ بلکه انتخاب بشر در آن نقش ایفا کرده است روایات رسیده از پیشوایان ما، امام را به منزله ی کعبه معرّفی کرده است. مردم اند که باید برای زیارت بیت الاهی، رنج سفر بر خویش هموار کنند و با جان و دل به گرد خانه ی حق ـ جلُّ جلالُه ـ طواف کنند؛ هیچ گاه کعبه برای زیارت کسی از جای خویش حرکت نمی کند! اگر خداوند ـ تبارک و تعالی ـ و پیشوایان معصوم ما به عنوان مثال، از به شهادت رسیدن حضرت سیدالشّهدا علیه السلام یا غیبت امام عصر علیه السلام پیش از تولّد آن بزگواراران سخن گفته اند، در واقع از آن چه مردم خواهند کرد و به وقوع خواهد پیوست خبر داده اند و این هرگز به معنای آن نیست که ما جبر باور شویم و تصوّر کنیم که حتماً باید چنین وقایعی اتفاق می افتاد. شاید هم می خواسته اند با بیان این مطالب، مردم را از خواب غفلت بیدار گردانند و پیش از رخداد این حوادث، متوجه اشتباه خود و تبّعات انتخاب های غلط خویش نمایند؛ درست مانند پدر مهربانی که ضمن نصیحت فرزند خویش، او را از عواقب هم نشینی با دوستان منحرف یا انتخاب راه های انحرافی و مکاتب الحادی آگاه می سازد. متأسّفانه برخی می پندارند که امام عصر علیه السلام بنا به تقدیر حتمی الاهی از دیدگان غایب شده است و تا هر زمانی که خداوند بخواهد، در پس پرده ی غیبت خواهد ماند و ما باید به وظایف فردی خود عمل کنیم؛ آقا ـ هر وقت که خدا بخواهد ـ می آید و جهان را اصلاح می کند! برخی نیز می گویند: هنوز جهان آماده نیست و معلوم هم نیست آن حضرت چه وقت خواهد آمد. به این دو گروه باید گفت: اگر بنا بود ظهور با تقاضا و درخواست یک پارچه ی مردم بی ارتباط باشد، پس چرا در روایات رسیده از حضرات معصومین علیه السلام و فرموده های منجی عالم بشریّت، این قدر به دعا برای فرج تأکید و سفارش شده است؟ مگر نه این است که قرآن کریم به عنوان یک سنّت الاهی تأکید فرموده است: (خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آن که خود چنین تغییری را در درونشان انجام دهند.) در حدیث آمده است که حضرت امیرالمۆمنین علیه السلام در روزهای پایان عمر شریف خویش، در خطاب به یکی از اصحاب، ضمن هشدار به رو کردن سختی ها به مردم، سال هفتاد هجری را سال گشایش و پایان بلاها ذکرفرمودند. از این رو، در زمان امام باقر علیه السلام، ابوحمزه ی ثمالی به آن حضرت عرض کرد: آقای من، حضرت امیرالمۆمنین علیه السلام فرموده بودند: «در سال هفتاد برایتان گشایش خواهد بود. » چرا این گشایش حاصل نگردید؟ امام باقر علیه السلام فرمودند: «اگر مردم متوجه امام زمان خود می شدند، قرار بود در آن سال کار به مسیر اصلی یعنی امامت امام برگردد؛ ولی با تنها ماندن سیّدالشّهدا علیه السلام و شهادت ایشان در کربلا، این امر تا سال ۱۴۰هجری به تأخیر افتاد. تا آن سال مردم آن قدر در حفظ اسرار و تعهّدی که نسبت به امام زمان خود داشتند بی توجهی نشان دادند که این موعد به تأخیر افتاد و نزد ما وقت مشخّص دیگری برای این مهم نیست. » درباره ی آنچه موجب شد بشریّت خود را از بزرگترین نعمت الاهی محروم کند سخن زیاد است و در این مقال نمی گنجد. حقیقت آن است که باید نقطه آغاز این مصیبت و محرومیّت بزرگ را در سرپیچی امّت اسلامی از توصیه های اکید پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درمورد جانشینی و خلافت امیر مۆمنان علیه السلام و بستن باب علم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آتش زدن در خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها دانست . فاجعه ای که هنوز که هنوز است بشریّت تاوان آن را می پردازد چوب آن را می خورد. درست است که عدّه ای معدود به طمع ریاست و به منظور کسب قدرت، غائله ی سقیفه را برپا کردند؛ امّا تمامی مردمی که در آن مقطع در برابر این امر سکوت کردند در حقیقت به خانه نشینی امیرمومنان (علیه السلام) و شهادت همسرش رأی مثبت دادند و ردّ پای انتخاب بشری کاملاً در داستان غصب خلافت به چشم می خورد. از همین روست که در زیارت عاشورا – که منشور برائت شیعه است – ده ها بار از بیزاری و نفرین نسبت به ظالمان حقّ محمّد و آل محمّد صلی الله علیه و آله وسلم – که در واقع بالاترین ظلم را در حقّ عالم بشریّت روا داشته اند – سخن به میان آمده است. اگر ائمه اطهار علیهم السلام یکی پس از دیگری به دست حاکمان جور، مظلومانه و غریبانه، به شهادت رسیدند و حضرت مهدی علیه السلام نیز از دیدگان طاغوت ها و مردم پنهان شدند، تقدیر حتمی الاهی نبوده؛ بلکه انتخاب بشر در آن نقش ایفا کرده است. روایات رسیده از پیشوایان ما، امام را به منزله ی کعبه معرّفی کرده است. مردم اند که باید برای زیارت بیت الاهی، رنج سفر بر خویش هموار کنند و با جان و دل به گرد خانه ی حق ـ جلُّ جلالُه ـ طواف کنند؛ هیچ گاه کعبه برای زیارت کسی از جای خویش حرکت نمی کند! در روایتی امام صادق علیه السلام می فرماید: «قضای حتمی خداوند این است که اگر به بنده اش نعمتی را عطا کند، قبل از آن که بنده گناهی مرتکب گردد که مستوجب سلب نعمت شود، آن را از او نمی گیرد.» نیز آن امام همام فرموده است: «اگر خدا بر مردمی غضب کند، ما (اهل بیت) را از میان آن ها بیرون می برد.» آری، آن چه نمی بایست اتّفاق می افتاد، واقع شد و بشریّت از برترین نعمت الاهی با دست خود محروم گشت و این محرومیت خود ساخته هم چنان تاکنون ادامه یافته است. حال راه چاره چیست؟ چه باید کرد؟ چگونه می توان از این محرومیت خودآورده رها شد و از این ظلمتکده ی دوران غیبت راهی به دنیای نورانی ظهور گشود؟ چگونه می توان حیات واقعی را به هستی باز گرداند؟ آیا می توان این داغ هزار و چهارصد ساله را مرهم نهاد و درمان کرد؟ برای این منظور، بهترین شیوه مراجعه به کلمات نورانی خاندان وحی علیهم السلام و پیام های یگانه منجی عالم هستی است. خوشبختانه و به لطف خالق متعال، امامان مهربان و دلسوز ما از صدر اسلام و خاصّه امام زمان أرواحنا فداه از شروع غیبت، همواره راه نجات را مشخص کرده اند و از آن جا که هدایتگری از شئون امام است، از نمودن راه دریغ نفرموده اند. شکّی نیست که عمل به این دستورات راه نجات از این بن بست کنونی و این محرّومیت خود ساخته است و ضامن سعادت و عزّت دنیا و آخرت ما و شرط عاقبت به خیری و ماندن در صراط مستقیم الاهی؛ زیرا جان مایه ی تشیّع پیروی و اطاعت و امتثال بی چون و چرا از امر مولاست. منبع : تبیان از جمله نعمتهای باطنی و ارزشمند که خداوند به ما ارزانی داشته و ما آن گونه که شایسته است قدر آن را نمیدانیم، نعمت وجود امام زمان(عج) است. ایشان متعلّق به گروه یا فرقة خاصّی نیست؛ او متعلّق به همه است. او واسطه رحمت و فیض الهی است. هر کس هر چه دارد، به برکت وجود اوست، امّا اکثر مردم او را نمیشناسند و با وی ارتباط ندارند. یکی از دلایل این معضل بزرگ این است که مردم آن طور که باید امام را نمیشناسند، معنای نگه داشتن حرمت حضرت مهدی(عج) را نمیدانند و برای ایشان ارج و بهایی قائل نیستند. اگر ما نسبت به حضرت مهدی(عج) شناخت داشته باشیم و ایشان را حاضر و ناظر بر اعمال خود ببینیم، کاری را که ایشان دوست ندارند و نمیپسندند، هرگز انجام نمیدهیم، در نقطه مقابل کسانی که از این شناخت محروم هستند، به جاهلیّت درون خود رجوع کرده و مرتکب گناهان بسیاری میشوند. این افراد در حقیقت مصادیق این حدیث مشهورند که: «مَن ماتَ وَ لَمْ یَعرِفُ إمامَ زَمانِهِ ماتَ میتَة جاهِلِیَّة؛ کسی که بمیرد در حالی که امام زمان خود را نمیشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» دلیل دیگر کردار ناپسندانه ما در محضر خدا و امام زمان(عج) غفلت است. ما خدا و امام زمان(عج) را میشناسیم و حضور او را حس میکنیم. معرفت امام در دل ماست و دوست هم نداریم از او دور باشیم، امّا دست به کارهایی میزنیم که موجب میشوند، خداوند و اهل بیت(علیهم السلام) از ما متنفّر گردند. این به غفلت ما باز میگردد. باید برای زدودن گرد و غبار غفلت از خانة دل خود چارهای بیندیشیم. سۆالی که هم اکنون در مقام پاسخگویی به آن هستیم، این است که برای بهرهمندی از نعمتهای باطنی، به ویژه نعمت وجود مبارک امام عصر(عج) چه باید بکنیم؟ نکتة قابل توجّه، این است که جوانها بهتر میتوانند این راه را طی نموده و با حضرت ارتباط برقرار کنند؛ چرا که گناهنشان کمتر و دلشان پاکتر است. اگر هم یکی دو گناه مرتکب شده باشند، موفّق به استغفار میشوند. حضرت ولیّ عصر(عج) هرگز ما را فراموش نمیکند و اگر اهلیّت و لیاقت پیدا کنیم، بیگمان به سراغ ما میآید، آن هم در سختترین مواقع و در زمانی که بسیار محتاج او هستیم؛ به شرط آنکه او را خالصانه یاد کنیم. هر چه این یاد و ذکر، خالصتر و زیباتر باشد، مۆثّرتر و کارسازتر خواهد بود در زیارت اهل بیت(علیهم السلام) یا توجّه و ارتباط قلبی با امام عصر(عج) نباید به کم راضی شویم. خود امام را بخواهیم. اگر او یک لحظه کنار ما بنشیند، همه چیز درست میشود. چه بسیار افرادی که با یک دیدار امام به هر چه میخواستند، رسیدند. چرا یک کفّاش باید از صدای کفش آقا، ایشان را بشناسد، امّا ما هیچ نصیبی از آقای خود نبریم. اگر به اندازه ارادتی که به دوستان خود داریم، به امام ارادت داشته باشیم، به وصال او خواهیم رسید. متأسّفانه برخی از ما به اندازه سرگرمی دنیوی نیز برای امام خود ارزش قائل نیستیم و توقّع داریم دیدار آن حضرت نصیب ما نیز بشود. توجّه، عبادت، پشتکار و استقامت، اخلاص و تصمیم جدّی برای دیدار امام زمان(عج) به ایجاد رفاقت با ایشان، کمک شایانی میکند. باید در دل شب از خواب شیرین بیدار شویم و مناجات کنیم. باید همه کارهای خود را رنگ خدایی بدهیم؛ برای خدا نشست و برخاست کنیم. برای خدا سخن بگوییم و برای خدا درس بخوانیم. برای خدا کار کنیم. هر گاه این گونه شدیم، به وصال امام زمان(عج) نیز خواهیم رسید. دعا برای سلامتی و فرج آن حضرت نیز در تحقّق این امر بسیار مۆثّر است. همان کاری که همه ائمّة معصومین(علیهم السلام) به آن مبادرت میورزیدند. در برخی از کتابهای روایی، این عبارت از امام حسین(علیه السلام) نقل شده است که به هنگام شهادت حضرت علی اصغر(ع) فرمودند: «خدایا! حال که یاری تو از علی اصغر من دریغ شد، یاریت را از فرزندم که روزی ظهور خواهد کرد، دریغ مدار». ۱٫ به یاد آن حضرت بودن! ما باید همواره به یاد آن حضرت باشیم و او را فراموش نکنیم تا ایشان هم از ما یاد کنند. در «قرآن» آمده است: «پس یادم کنید تا یادتان کنم.» حضرت آیت الله مظاهری ـ دامت برکاته ـ میفرمود: روزهای آخر عمر علّامه طباطبایی(ره) بود. حال مساعدی نداشتند. با عدّهای از شاگردان علّامه، برای عیادت به خدمت ایشان مشرّف شدیم. بحثهای مختلفی مطرح شد. با خود گفتم خوب است که از آقا بخواهیم مطلبی بگویند تا از این دیدار خود بهرهای برده باشیم. عرض کردم: آقا! مطلبی بفرمایید تا استفاده کنیم. علّامه در فکر فرو رفتند و بعد فرمودند: چیزی به خاطرم نمیآید؛ جز این آیه: «فَاذکُرُنِی أَذکُرکَم وَاشکُرُوا لِی وَ لاتَکفُرُنِ؛ یادم کنید تا یادتان کنم و سپاسم را بگویید و ناسپاسی نکنید.» چه کسی بیش از خدا به گردن ما حق دارد؟ چه کسی مانند خدا ستّارالعیوب است و بدیهای ما را پوشانده است؟ چه کسی مانند او آبروی ما را در جمع حفظ کرده و ما را از رسوا شدن نگه داشته است؟ او حتّی به ما میگوید غیبت دیگری را نکنید. اگر کار بدی از ما سر بزند، او اجازه نمی دهد دیگران آن را فاش کنند. او حتّی به ما میگوید: حق ندارید گناهی که مرتکب شدهاید، به کس دیگری بگویید. آیا چنین معبودی شایسته شکر و ذکر و پرستش نیست؟ تعالیم دین اسلام به ما یاد داده است که در نماز شب، چهل مۆمن را یاد کنیم. مۆمن چه کسی است؟ کسی که مسلمان باشد و امام علی(علیه السلام) را نیز دوست بدارد. گنهکار بودن و زن یا مرد بودن در این مسئله تأثیری ندارد. وقتی در نماز شب دستمان را بالا میبریم و میگوییم: «اَلّلهمَّ اغفِر لِفُلان»، اگر توجّه داشته باشیم، درمییابیم که معمولاً اسامی کسانی به ذهن ما میآید که یا بسیار به ما محبّت کردهاند یا خیلی ما را آزار دادهاند. بیشتر، کسانی را به یاد میآوریم که یا بسیار دوستشان داریم یا با آنها خیلی مشکل داریم؛ این حالت، خیلی زیباست. خدا این کار را دوست دارد. میخواهد دلهایمان را به هم نزدیک کند. اینکه کسی در دل شب بر میخیزد، با خدا مناجات میکند و در قنوت نماز با اشتیاق، مۆمنان را دعا میکند، لطف خداست. خدا به بندههایش میگوید: یادم کنید تا شما را یاد کنم. امام عصر(عج) آینه تمامنمای خدای تعالی است. او بزرگترین آیه خداست. اگر او را یاد کنیم، او نیز ما را یاد میکند. هرچه بیشتر او را یاد کنیم، او نیز بیشتر از ما یاد میکند. یادی که ما از امام عصر(عج) میکنیم با یادی که او از ما میکند، تفاوت بسیار دارد. خداوند به پیامبرش میفرماید: «وَصِّل عَلَیهِم إِنَّ صَلوتَکَ سَکَنٌ لَهُم؛ بر این امّت درود فرست، درود تو باعث آرامش آنهاست.» آیا اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای ما از خداوند طلب سلامتی کند، با طلب سلامتی ما برای ایشان یکی است؟ دعای پیامبر(صلی الله علیه و آله) همیشه مستجاب است، ولی دعای ما همیشه مستجاب نیست. ما کسی نیستیم که خداوند همواره دوستمان بدارد، ولی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را خداوند، همیشه دوست میدارد. از آنچه گفته شد، اهمّیت تعظیم شعائر بیشتر آشکار میشود. در چراغانی خیابانها، نصب پرچمهای سیاه، گریستن، عزاداری کردن، به پا کردن جلسات سرور و… عبادت و ذکر و یاد خدا و اهل بیت(علیهم السلام) نهفته است.. حضرت ولیّ عصر(عج) هرگز ما را فراموش نمیکند و اگر اهلیّت و لیاقت پیدا کنیم، بیگمان به سراغ ما میآید، آن هم در سختترین مواقع و در زمانی که بسیار محتاج او هستیم؛ به شرط آنکه او را خالصانه یاد کنیم. هر چه این یاد و ذکر، خالصتر و زیباتر باشد، مۆثّرتر و کارسازتر خواهد بود. راه دیگر ارتباط معنوی با حضرت، دوری از گناه است. بر ماست که از تمامی کارهایی که باعث آزردن آن حضرت میشوند، پرهیز کنید. امام عصر(عج) از گناه نفرت دارد و ما نیز باید به گونهای باشیم که حتّی اگر زمینة گناه پیش آمد، به احترام آن حضرت گناه نکنیم ۲٫ توسّل یکی دیگر از راههای رسیدن به دیدار حضرت ولیّ عصر(عج)، توسّل به اهل بیت(علیهم السلام) است. این بسیار شایسته و پسندیده است که توفیق زیارت امام زمان(عج) را از محضر خود اهل بیت(علیهم السلام) درخواست نماییم. نه تنها در این مورد، بلکه در تمامی امور زندگی خود، نباید توکّل به خدا و توسّل به ذات مقدّس اهل بیت(علیهم السلام) را فراموش نماییم. اگر اهل توسّل باشیم، بیایمانی در زندگی ما داخل نمیشود و بسیاری از گرفتاریهایی که دیگران دارند، نخواهیم داشت. اهل بیت(علیهم السلام) و توسّل به آنها هم مایه دلخوشی ما در زندگانی است. ۳٫دوری از گناه راه دیگر ارتباط معنوی با حضرت، دوری از گناه است. بر ماست که از تمامی کارهایی که باعث آزردن آن حضرت میشوند، پرهیز کنیم. امام عصر(عج) از گناه نفرت دارد و ما نیز باید به گونهای باشیم که حتّی اگر زمینه گناه پیش آمد، به احترام آن حضرت گناه نکنیم.. ما یتیمان آل محمّد(صلی الله علیه و آله) هستیم. امام زمان(عج) در حکم پدر ماست؛ اگر چه ما او را نمیبینیم، امّا او ما را میبیند، با ما همدردی میکند، غصّه ما را به جام میخرد، ولی ما نه او را میبینیم، نه غمش را میدانیم، نه غصّهاش را میخوریم و نه با او همدردی میکنیم. ما با حضرت فاصله داریم، فاصلهای که خود ایجاد کردهایم. مرحوم آیت الله صافی از علمای اصفهان بودند. حال معنوی خوشی داشتند و در اواخر عمر خود به دیدار حضرت صاحب الامر(عج) نایل شدند. آیت الله صافی درباره این دیدار گفتند: وقتی که مشغول ساخت خانه بودم، به ایشان عرض کردم: «توصیه میکنید خانه خود را چگونه بسازم؟» فرمودند: «خانه را به گونهای بساز که اگر روزی امام زمان(عج) در حال عبور از کنار خانهات بودند و تصمیم به استراحت گرفتند، نگویند در این خانه جای من نیست؛ خانهات را طوری بساز که حضرت بگویند درِ این خانه را میزنیم، یک ساعت استراحت میکنیم و میرویم. در خانهات را به روی آقا مبند! به راستی چرا ما با دل خود کاری میکنیم که دیگر جای آن حضرت نباشد؟ چرا با چشمان خود کاری میکنیم که دیگر او را نبیند؟ منبع : تبیان بنا به اعتقاد شیعه، سعادت واقعی و دین داری حقیقی تنها و تنها از مسیر معرفت اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) و انجام دستورات آنان حاصل می شود تا آنجا که اگر کسی عمل هفتاد پیغمبر را داشته باشد ؛ امّا ولایت امیر مومنان(علیه السلام) و اولاد طاهرینش را نداشته باشد، هیچ عملی از او پذیرفته نخواهد شد در این میان، بر معرفت نسبت به امام هر زمان به عنوان راه رهایی از مرگ جاهلی تاکید شده است و حدیث متواتر و مشهور بین شیعه و اهل تسنن که: «هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.»(۱)ناظر به این معناست. یکی از نکات قابل برداشت از این روایت آن است که اگر به فرض، کسی در این زمانه به یازده امام معرفت و ارادت داشته باشد؛ اما نسبت به کسب معرفت، ارادت و محبت نسبت به دوازدهمین ایشان کوتاهی کند، باز به مرگ جاهلیت از دنیا خواهد رفت و از آن جا که امامت از اصول دین است و تقلید در آن جایز نیست، هر کس مکلّف است به دنبال شناخت امام زمان خویش باشد تا از مرگ جاهلی برهد و بتواند در شب اول قبر و فردای قیامت پاسخ گوی اعتقادات خویش و نعمت امامت باشد. معرفت امام عصر أرواحنافداه دانستن نام و نسب و تاریخ و مکان ولادت ایشان نیست – گرچه در این وادی عقل ها سرگردان و اندیشمندان متحیّرند – همگان مکلّف شده اند به قدر وسع، در مسیر معرفت و محبّت و اطاعت از امام زمان خویش گام بردارند . گرچه وصالش نه به کوشش دهند آن قدر- ای دل- که توانی، بکوش در این بیان، قدری تامل کنید: میلیاردها مثل شیخ طوسی و شیخ انصاری، ارزش یک نفس امام زمان ارواحنافداه را ندارند.(۲) از آنجا که شخصیت امام عصر(علیه السلام)، اوصاف، کمالات و جایگاه آن جناب به درستی در میان عموم تبیین نشده است، متاسفانه اندوخته ی ذهنی بسیاری از مردم با مقام و منزلت حقیقی آن حضرت متناسب نیست، حتی شاید تصوّر برخی جوان ها و نوجوان ها از امام عصر(علیه السلام)- العیاذبالله- چیزی مثلا یک سر و گردن بالاتر از یک مرجع تقلید است؛ در حالی که امام رضا(علیه السلام) می فرمایند: «امام یگانه ی روزگار خویش است. هیچ کس (درمقام) به (منزلت) او نزدیک نمی شود و هیچ عالمی با او برابری نمی کند. جای گزینی برای او پیدا نمی شود و شبیه و مانند ندارد.»(۳) بنا به اعتقاد شیعه، سعادت واقعی و دین داری حقیقی تنها و تنها از مسیر معرفت اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) و انجام دستورات آنان حاصل می شود تا آنجا که اگر کسی عمل هفتاد پیغمبر را داشته باشد ؛ امّا ولایت امیر مومنان(علیه السلام) و اولاد طاهرینش را نداشته باشد، هیچ عملی از او پذیرفته نخواهد شد در این میان، بر معرفت نسبت به امام هر زمان به عنوان راه رهایی از مرگ جاهلی تاکید شده است در روایات متعدّدی از ائمه معصومین(علیهم السلام) بر این حقیقت تاکید شده است که اهل بیت(علیهم السلام) با هیچ کس قابل مقایسه یستند و اصولا قیاس میان آن خاندان آسمانی با دیگران جایز نیست.(۴) فرض کنیم کسی عظمت امام عصر (علیه السلام) را در مقام سنجش با دیگران، هم چون عظمت کهکشان ها در برابر ذره ای ناچیز بداند یا امام (علیه السلام) را به اقیانوس و دیگران را به قطره تشبیه کند یا آن حضرت را خورشید و دیگران را شمع بداند؛ در هرحال راه خطا پیموده است. امام معصوم با هیچ چیزو هیچ کس قابل مقایسه نیست . در سال های حیات مرحوم آقای حاج آقا حسین طباطبائی بروجردی مرجع تقلید فقید شیعه، روزی نام آن فقیه بزرگ را در هنگام دعا کنار نام مقدّس امام عصر (علیه السلام) یاد کردند. آن مرد خدا سخت بر آشفت و با خشم و ناراحتی بانگ زد: بگویید ساکت باشد! من که ام که نام مرا در کنار اسم مقدّس امام زمان (علیه السلام) یاد کنند؟! یکی از معظلات کنونی جامعه ی ما ان است که افراد و گروه های مختلفی، با طرح برخی مباحث فلسفی، مکاتب اجتماعی ، موضوعات سیاسی، صوفیگری، عرفان بازی، چاپ کتاب های متنوع و رنگارنگ و…، از خداشناسی و راه های مختلف رسیدن به خدا دم می زنند و امررا بر جوانان مشتبه می سازند ؛ در حالی که مطابق آموزه های مکتب آسمانی و جامع تشیّع، در هر عصر «باب الله» فقط و فقط امام آن عصر و زمان است و هر راهی جز او برای رسیدن به حق متعال و کسب رضایت پروردگار مسدود است؛ زیرا خدای تبارک و تعالی اراده فرموده است که تنها راه وصول بندگان به بارگاهش، اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) باشند و هر کس بخواهد به دل خواه خود و مطابق هوای نفس و سلیقه ی خویش، جز از راه خاندان وحی و اتّصال باطنی به امام زمانش ، به خدا برسد آب در هاون کوبیده استو نه تنها اجر و پاداشی در نزد پروردگار بزرگ ندارد که مورد غضب الاهی واقع و به آتش قهر خداوندی معذّب خواهد شد. کسی از حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) پرسید: معرفت خدا چیست؟ فرمودند: “این که اهل هرزمانی، امام خود را بشناسد که اطاعت از او بر ایشان واجب است.”(۵) در بنی اسرائیل خانواده ای بودند که اگر هر کدام آنها چهل شب به درگاه خداوند دعا می کرد، خواسته اش اجابت می شد. یکی از آنها پس از چهل شب ، دعایش مستجاب نشد. به خدمت حضرت عیسی (علیه السلام) رسید و علت را پرسید. حضرت مسیح علی نبینا وآله و علیه السلام هم به درگاه خداوند متوسل شد. وحی آمد: “ای عیسی! بنده ی من از غیر از آن دری که باید به نزد من بیاید به نزد من آمده است. او در حالی مرا خوانده است که در دل نسبت به تو شک دارد. بنابراین، اگرآن قدر مرا بخواند تا این که گردنش قطع شود و انگشتانش بیفتد، من او را پاسخ نخواهم داد.”(۶) در همین راستاست که در زیارت آل یاسین، پس از ادای سوگند به ولایت و امامت یازده امام (علیهم السلام) به طور جداگانه، گواهی و شهادت خاصّی به ولایت و امامت امام عصر (علیه السلام) اعلام می کنیم؛ زیرا در این زمان، صراط مستقیم، شاه راه سعادت، کشتی نجات، امین خداوند، آیت بزرگ الاهی، جانشین و خلیفه ی خداوند در زمین، وصیّ خداوندگار، ولیّ حق، حبیب پروردگار، حق مطلق، مخزن علوم الاهی، وارث علم و کمالات همه انبیا راه خدا، دست خدا، چشم خد، حجت خدا، نور خدا، وجه خدا، وعده ی خدا، سرّ خدا و حافظ اسرار الاهی، فریادرس و پناه امّت، واسطه ی فیض و پرچم هدایت، کلمة الله ، حبل الله المتین، ولیّ مومنان، ولیّ امر، ولی نعمت مردمان، امان زمین، صاحب زمان، وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنافداه است که در زیارت آن حضرت می خوانیم: «السّلام علیک یا سبیل الله الّذی من سلک غیره هلک.»(۷) «سلام بر تو ای راه خداوندی که هر کس به آن نرود تباه و هلاک می شود.» من گواهی می دهم که با ولایت تو اعمال پذیرفته می شود و کارها پاکیزه می گرد و نیکی ها دو چندان می شود و بدی ها محو و نابود. اعمال و کردار هر که به ولایت تو معتقد و به امامت تو معترف باشد پذیرفته است و گفتار تصدیق شود و حسناتش دو چندان آید و بدی هایش نابود شود و هر که از ولایت تو سر پیچد و از معرفت تو نادان باشد و دیگری را به جای تو پیشوا بپذیرد، خداوند با صورت در آتش جهنم سرنگون اش کند و از او هیچ عملی را نپذیرد و در روز قیامت در میزان عمل، وزنی برایش به شمار نیارد در گوشه ی دیگری از زیارت آن حضرت در مفاتیح الجنان آمده است: «اشهد انّ بولایتک تقبل الاعمل و تزکّی الافعال و تضاعف الحسنات و تمحی السّیئات. فمن جاء بولایتک و اعترف بإمامتک قبلت اعماله و صدّقت اقواله و تضاعفت حسناته و محیت سیئاته، و من عدل عن ولایتک و جهل معرفتک و استبدل بک غیرک کبّه الله علی منخره فی النّار و لم یقبل الله له عملاً و لم یقم له یوم القیامة وزناً.» «من گواهی می دهم که با ولایت تو اعمال پذیرفته می شود و کارها پاکیزه می گرد و نیکی ها دو چندان می شود و بدی ها محو و نابود. اعمال و کردار هر که به ولایت تو معتقد و به امامت تو معترف باشد پذیرفته است و گفتار تصدیق شود و حسناتش دو چندان آید و بدی هایش نابود شود و هر که از ولایت تو سر پیچد و از معرفت تو نادان باشد و دیگری را به جای تو پیشوا بپذیرد، خداوند با صورت در آتش جهنم سرنگون اش کند و از او هیچ عملی را نپذیرد و در روز قیامت در میزان عمل، وزنی برایش به شمار نیارد.»(۸) باید با تمام وجود از درگاه خداوند متعال ، معرفت خدا و رسول و حجتش را طلب کنیم و خود را در معرض انوار شناخت و آگاهی قرار دهیم… اگر آن وجود نازنین را- آن سان که شایسته است – بشناسیم، از ابراز محبت و انجام وظیفه ی خویش در قبال آن ولی خدا و دلیل حق غافل نخواهیم شد.آن وقت است که از فرزند و پدر و مادر و… دوست داشتنی ترش خواهیم یافت. اگر اکنون چنین محبتی را به پای آن جناب نمی ریزیم، از معرفت ناقص ماست. در انجام وظیفه کوتاهی می کنیم؛ چون نمی شناسیم. به این وسیله ی ارتباطی میان خالق و مخلوق تمسّک نمی جوییم؛ چون معرفت نداریم. در امور خویش به اسباب ظاهری دل می بندیم ؛ اما از آن وجود مبارکی که سبب اتّصال میان زمین و آسمان است غافل ایم. از این روست که مداومت بر خواندن این دعای شریف در دوران غیبت را تاکید کرده اند: «اللهم عرفنی نفسک…» خود را می گویم… باید از الفبای امامت آغاز کنم ! منبع : تبیان اگر میخواهید رضایت آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و به دنبال آن رضایت خداوند را به دست بیاورید ، در یک جمله بهترین عمل این است که: آنچه را خداوند واجب کرده است ، انجام دهید و آنچه را حرام کرده است، ترک نمایید. اما شیعیان در عصر غیبت وظایف دیگری دارند که به طور مختصر به برخی از آنها با استفاده از روایات اشاره میکنیم. ۱٫ معرفت وشناخت مقام امام وامامت ولایت الف : لزوم شناخت إمام : فضیل گفت از حضرت ابو جعفر علیه السّلام شنیدم میفرمود : هر کس بدون معرفت امام بمیرد مرگ او چون مردن مردم جاهلیت است هرگز عذر مردم را در شناختن امام نمىپذیرند ، کسى که با شناختن امام بمیرد ، او را زیانى نخواهد رسید چه جلوتر از ظهور امام بمیرد یا بعد از آن و کسى که بمیرد ؛ در حالی که امامش را شناخته ، از دنیا برود ، مانند کسى است که با قائم عجل اللَّه فرجه در خیمه او بوده است . سلمة بن عطا از حضرت صادق علیه السّلام نقل کرد که فرمود: حضرت امام حسین علیه السّلام در میان اصحاب خود فرمود : اصحاب من ! خداوند مردم را آفرید تا او را بشناسند وقتى شناختند او را مىپرستند وقتى او را پرستیدند از پرستش دیگران دست میکشند. مردى عرض کرد یا ابن رسول اللَّه پدر و مادرم فدایت معنى معرفت خدا چیست؟ فرمود اینکه نسبت اهل هر زمان نسبت به امام زمان خود معرفت و شناخت داشته باشند. مرحوم شیخ صدوق رحمت الله علیه بعد از نقل این روایت میگوید : یعنی بذلک أن یعلم أهل کل زمان زمان أن الله هو الذی لا یخلیهم فی کل زمان من إمام معصوم فمن عبد ربا لم یقم لهم الحجة فإنما عبد غیر الله عز و جل . اهل هر زمان باید بشناسند و بدانند که خدا ایشان را وانگذاشته و زمین را خالى از امام معصوم ننموده کسى که بپرستد خدائى را که حجت براى مردم قرار نداده او خداى واقعى را نپرستیده دیگرى را پرستش نموده. اى ابو خالد مردم زمان او که معتقد به امامت وى هستند و منتظر ظهور او هستند ، از مردم تمام زمانها بهترند ؛ زیرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده که غیبت در نزد آن ها حکم مشاهده را دارد ! و مرحوم علامه مجلسی نیز میگوید : لعله (علیه السلام) إنما فسر معرفة الله بمعرفة الإمام لبیان أن معرفة الله لا یحصل إلا من جهة الإمام أو لاشتراط الانتفاع بمعرفته تعالى بمعرفته علیه السلام و لما ذکره الصدوق رحمه الله أیضا وجه . شاید امام علیه السّلام که معرفت خدا را معرفت امام دانسته منظورش این است که معرفت خدا حاصل نمىشود مگر از طرف امام یا به جهت این که شرط انتفاع از معرفت خدا معرفت امام است که اگر خدا را بشناسد ولى امامشناسى نداشته باشد ، خداشناسى او برایش سودى ندارد و توضیحى که صدوق نیز داده است بىمناسبت نیست . ب : إمام ، مظهر اسماء حسناى خداوند : مرحوم شیخ کلینی رحمت الله علیه در کتاب شریف کافی این روایت را نقل می کند : و آن حضرت راجع به قول خداى عز و جل «خدا را نامهاى نیکوست او را بآنها بخوانید» فرمود : سوگند بخدا مائیم آن نامهاى نیکو که خدا عملى را از بندگان نپذیرد مگر آنکه با معرفت ما باشد . فقال علیعلیهالسلام: «… فَلَا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَنَا وَ عَرَفْنَاه ». به بهشت نمیرود مگر کسى که ما را بشناسد و ما او را بشناسیم . ج : احاطه علمى إمام بر همه امور عالم : فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبَارِکُم. ما از اخبار و اوضاع شما کاملا آگاهیم و چیزى از آن بر ما پوشیده نمیماند . مرحوم کلینی رحمت الله علیه در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمود : به راستى من مىدانم آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است و مىدانم آنچه در بهشت است و آنچه در دوزخ است و میدانم آنچه بود و آنچه مىباشد، گوید: سپس اندکى صبر کرد و دید که این سخن بر هر که شنید گران آمد پس فرمود: من اینها را از کتاب خدا عز و جل مىدانم، زیرا خدا عز و جل مىفرماید: در آن بیان واضح هر چیزى است . 2 – انتظار فرج دومین وظیفهای که شیعیان در عصر غیبت دارند ، انتظار فرج است : اما سجاد علیه السلام خطاب به ابو خالد کابلی میفرماید : اى ابو خالد مردم زمان او که معتقد به امامت وى هستند و منتظر ظهور او هستند ، از مردم تمام زمانها بهترند ؛ زیرا خداوند عقل و فهمى به آنها داده که غیبت در نزد آن ها حکم مشاهده را دارد ! خداوند آن ها را در آن زمان مثل کسانى میداند که با شمشیر در پیش روى پیغمبر (علیه دشمنان دین ) پیکار کردهاند ، آن ها مخلصان حقیقى و شیعیان راستگوى ما هستند که مردم را به طور آشکار و نهان به دین خدا میخوانند. و هم فرمود : انتظار فرج بزرگترین فرج است . ۳ – دعا براى حضرت خود امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، در توقیع معروفی میفرماید : وَ أَکْثِرُوا الدُّعَاءَ بِتَعْجِیلِ الْفَرَج . برای تعجیل فرج ، بسیار دعا کنید . مرحوم شیخ صدوق در کمال الدین از احمد بن اسحاق از امام عسکری علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمود : به خدا قسم ( حضرت قائم عج ) چنان غیبتى مییکند که کسى از مهلکه ( بىدینى و گمراهى ) نجات نمىیابد ؛ جز آنان که خداوند آن ها را در عقیده به امامتش ثابت قدم داشته ، و موفق نموده است که دعا کنند خداوند زودتر او را ظاهر گرداند . ۴ – حزن اندوه در فراق حضرت سدیر صیرفى گفت : من و مفضّل بن عمر و ابو بصیر و ابان بن تغلب به حضور امام جعفر صادق علیه السّلام شرفیاب شدیم . دیدیم حضرت روى زمین نشسته و عبائى بىیقه پوشیده ، که آستین هایش کوتاه بود ، و در آن حال مانند پدر فرزند مرده جگر سوخته گریه میکرد و آثار حزن از رخسار مبارکش پیدا بود به طورى که رنگش تغییر کرده بود و در حالى که کاسه چشمش پر از اشک بود، می فرمود : اهل هر زمان باید بشناسند و بدانند که خدا ایشان را وانگذاشته و زمین را خالى از امام معصوم ننموده کسى که بپرستد خدائى را که حجت براى مردم قرار نداده او خداى واقعى را نپرستیده دیگرى را پرستش نموده اى آقاى من ! غیبت تو خواب را از من ربوده و لباس صبر بر تنم تنگ نموده و آرامش جانم را سلب کرده !. اى آقاى من ! غیبت تو مصائب مرا به اندوه ابدى که یکى بعد از دیگرى از ما را میرباید ، و جمع ما را بهم میزند، کشانده است . من با شک چشم و نالههاى سینهام که از مصائب و بلاهاى گذشته دارم نمىنگرم ؛ جز این که در نظرم بزرگتر و بدتر از آنها مجسم میگردد . وقتی امام صادق علیه السلام این چنین در فراق حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ، این چنین ناله میزند و اشک میریزد ، تکلیف من و شما روشن است ! ۵ – عهد و پیمان در دعای عهد که از امام صادق علیه السلام نقل شده است ، این گونه میخوانیم : خداوندا ! من بامداد امروز که در آن بسر می برم و هر بامدادى تا زندهام عهد و پیمان خود را با امام خویش تجدید می کنم ، و بیعت او را بگردن می گیرم و هیچ گاه آن را از نظر دور نمی دارم و از یاد نمىبرم . ۶ – رعایت تقوا و مانع وصول به حضرت مهمترین وظیفه شیعیان در عصر غیبت این است که تقوای الهی داشته باشند و اتفاقا همین کم تقوایی ما شیعیان است که این همه سال از فراق آن حضرت رنج می بریم . و چنانچه شیعیان ما – خدا به طاعت خود موفّقشان بدارد- قلباً در وفاى به عهدشان اجتماع مىشدند ، نه تنها سعادت لقاى ما از ایشان به تأخیر نمىافتاد ، که سعادت مشاهده ما با شتاب بدیشان مىرسید و این ها همه در پرتو شناخت کامل ما و صداقت محض نسبت بما مىباشد ، بنا بر این هیچ چیز ما را از ایشان محبوس نمىدارد جز اخبارى که از ایشان بما مىرسد و ما را مکروه و ناراحت مىسازد و از ایشان انتظار نداریم ، و تنها از خدا باید یارى خواست و او براى ما کافى و نیکو کارگزار و پشتیبانى است . منبع : تبیان درباره وجود حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از ابعاد و زوایای گوناگونی میتوان به تحقیق و کنکاش پرداخت. این بحث، از دامنههای متعددی همچون فلسفی، کلامی، تاریخی، سیاسی، جامعهشناسی روانشناختی و… برخوردار است. از میان این مجموعه مباحث که گاه شکل تخصصی به خود گرفته و مخاطبان خاص، آن را دنبال میکنند. برخی موضوعات بیشتر، مورد توجه عموم مردم است و به دلیل جذابیت زیاد، اشتیاق به کسب اطلاعات بیشتر درباره آنها همگانی است یکی از این موضوعات جذاب و پر طرفدار، بحث نشانهها و شرایط ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نشانههای ظهور چه پدیدههایی هستند؟ شرایط ظهور کدامند؟ شباهت این دو در چیست؟ کارکردهای آنها چیست؟ تقسیمات آن کدام است؟ کدام تحقق یافته و کدام هنوز شکل واقعیت به خود نگرفتهاند؟ و سۆالاتی از این دست، پرسشهایی هستند که معمولاً در ذهن عموم مردم وجود دارد. ما در سلسله مقالاتی خواهیم کوشید تا حد ممکن به این پرسشها پاسخ دهیم. در کتابهای حدیثی که با موضوع حوادث و نشانههای آخرالزمان، از جمله نشانههای ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نگاشته شده است، غالباً سه واژه «فتن»، «ملاحم» و «علایم» بسیار به کار رفته است. «فتن» جمع فتنه و فتنه در اصل به معنای جداسازی طلای خالص از ناخالص است؛ ولی در معانی امتحان، سختی و بلا هم به کار رفته است. واژه فتن، از این رو برای حوادث و نشانههای آخرالزمان انتخاب شده است که پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در فرمایشهای خود دربارة نشانههای آخرالزمان، از بحرانها، حوادث تلخ و ناخوشایند زیادی که در آخرالزمان رخ خواهد داد، سخن به میان آوردهاند. علامت، به معنای نشانه است وعلائم الظهور، یعنی نشانههایی که بر نزدیک شدن یا تحقیق یافتن ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دلالت دارند ؛البته بخش نخست ، یعنی نشانههایی که از نزدیک شدن ظهور گزارش میدهند، غالب نشانههای ظهور را تشکیل میدهد؛ اما کارکرد پارهای دیگر از نشانههای ظهور گزارشگری از اصل تحقق ظهور است؛ یعنی مردم به کمک آنها به وقوع ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پی خواهند برد واژه دوم واژه «ملاحم» است که جمع ملحمه و به معنای جنگها و کشتارها است. باز از آنجا که در پیشگوییهای پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم و پیشوایان معصوم علیهم السلام از جنگها و کشتارهای فراوانی که در آخرالزمان رخ میدهد سخن گفته شده است به نشانههای آخرالزمان« ملاحم »اطلاق شده است. بسیاری از محدثان عنوان «الفتن» و «الملاحم» را بر کتابهای خود که دربارة نشانهها و حوادث آخرالزمان است، نهادهاند. البته عنوان «الفتن» بیشتر میان اهل سنت رواج دارد و عنوان «الملاحم» میان دانشمندان شیعه. برای نمونه از این دو دسته کتاب میتوان به کتاب الفتن نعیم بن حماد (متوفای ۲۲۹ ق یعنی۲۶سال پیش از تولد امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف) الفتن ابوعمر دانی، الفتن سلیلی، و الفتن ابو نعیم اصفهانی و الملاحم ابن منادی، الملاحم فضل بن شاذان، و الملاحم حسن بن سعید اشاره کرد. سومین واژهای که در احادیث، کاربرد زیادی دارد، واژه علائم الظهور است. علامت، به معنای نشانه است و علائم الظهور، یعنی نشانههایی که بر نزدیک شدن یا تحقیق یافتن ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دلالت دارند ؛البته بخش نخست ، یعنی نشانههایی که از نزدیک شدن ظهور گزارش میدهند، غالب نشانههای ظهور را تشکیل میدهد؛ اما کارکرد پارهای دیگر از نشانههای ظهور گزارشگری از اصل تحقق ظهور است؛ یعنی مردم به کمک آنها به وقوع ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف پی خواهند برد. برخی موضوعات بیشتر، مورد توجه عموم مردم است وبه دلیل جذابیت زیاد، اشتیاق به کسب اطلاعات بیشتر دربارة آنها همگانی است یکی از این موضوعات جذاب و پر طرفدار، بحث نشانهها و شرایط ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. نشانههای ظهور چه پدیدههایی هستند؟ شرایط ظهور کدامند؟ شباهت ایندو در چیست؟ کارکردهای آنها چیست؟ تقسیمات آن کدام است؟ کدام تحقق یافته و کدام هنوز شکل واقعیت به خود نگرفتهاند؟ گاهی پیدایش معلول از علّت بر حالت یا کیفیت خاصی متوقف است. در این صورت، علّت را مقتضی و سبب ما و کیفیت و حالت لازم را شرط مینامند. این، تعریف فلسفی شرط است؛ اما مراد ما از شرایط ظهور، پدیدههایی است که ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف متوقف بر آنها است، به گونهای که بدون تحقق آن پدیدهها، ظهور رخ نخواهد داد. برای توضیح مفهوم شرایط ظهور و تشخیص آن از علایم ظهور، میتوان از این مثال ساده بهره گرفت: بیماری را تصور کنید که در اثر بیماری درجه حرارت بدنش بالا رفته و به اصطلاح تب کرده است. اگر دکتر برای بهبودی وی دارویی تجویز کند و در اثر آن حرارت بدن به وضع طبیعی خود برگردد و به اصطلاح تب بیمار قطع شود، آن چه علت اصلی بهبودی است دارو و خواص درونی آن است و نه پایین آمدن درجه حرارت بدن، طبیعی شدن حرارت بدن تنها نشانه و علامت بهبودی فرد بیمار است. علایم و شرایط ظهور نیز همین گونه هستند. علایم ظهور، هیچ نقشی در تحقق ظهور ندارند و کارکردشان گزارشگری و حکایتگری از نزدیکتر شدن ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است؛ بر خلاف شرایط ظهور که رابطه آنها با ظهور، رابطه علّی، معلولی و سببی، مسببی است و تحقق ظهور، در گرو فراهم شدن آن شرایط و زمینهها است؛ به گونهای که با وجود آنها، ظهور محقق خواهد شد و با فقدان آنها، ظهور به تأخیر خواهد افتاد. ادامه دارد … منبع : تبیان محبت مانند سکهای است که دو رو دارد یک طرف عشق و علاقه به محبوب و روی دیگر آن خوف و ترس جدایی از محبوب. و هر چه درجه این محبت بیشتر میشود، خوف و ترس جدایی نیز بیشتر میشود. بالاترین خوف و ترس از خدا را معصومین علیهم السلام دارند چرا که بالاترین عشق و علاقه و محبت نسبت به پروردگار را دارند آنقدر مجذوب دیدار حقّند که وقتی در مقابل خدا میایستند از هرچه غیر خداست رها میشوند و فقط در لحظه وصال حبیب است که زخمهایشان را میتوان مرهم نهاد و مدارا کرد، چون محو جمال محبوبند و از ترس جدایی از او چون مارگزیده به خود مینالند و میفرمایند: «مولای من! گیرم که بر عذاب تو صبر کنم ولی چگونه میتوانم بر فراق و جدایی تو صبر کنم.»(۱) آری رسم اولیا این است که حاضرند عذاب خدا را بچشند به شرط آنکه به وصال حضرت دوست برسند و این عشق و ترس به وجود نمیآید مگر در سایه ورع، اجتهاد و تقوی حال آنکه ائمه خود مجسمه تقوی و ورعند. امام علی علیه السلام میفرمایند: «یاری کنید مرا با پرهیز از گناه، تلاش، عفت و پاکدامنی و انجام وظیفه.»(۲) (گناه ما را از امام جدا میکند) بنابراین نمیتوانیم بدنبال هوی و هوس بوده و ادعا کنیم که عاشق پروردگار خود هستیم. چون خداوند نیز در قرآن میفرماید: «و اما کسی که از مقام پروردگارش هراسید و نفس خود را از هوس بازداشت بیگمان پناهگاهش بهشت است.»(۳) به این مقام نخواهیم رسید مگر با معرفت که آن را نیز باید از معصومین کسب کنیم و ابتدا باید نسبت به خود آن عزیزان محبت داشته و حتی بسیار تلاش کنیم. زیرا که آنها واسطه فیض الهیاند. امام باقر علیه السلام میفرمایند: «هر کس دوست دارد، که میان او و خدا پردهای نباشد تا خدا را ببیند و خدا نیز به او نظر کند باید آل محمدصلی الله علیه و آله و سلم را دوست داشته باشد و از دشمنان آنان دوری گزیند و امامت آنها را بپذیرد پس اگر چنین کند خدا بر وی نگریسته و او خدا را دیدار میکند.»(۴) دغدغه فکری ما چیست؟ آیا فقط به دنبال زندگی روزمره و مدگرایی و چشم و هم چشمی هستیم؟ فلان وسیله زندگیمان کمتر از دیگری نباشد؟ آیا فکر کردهایم که حرفها، رفتارها و کردارهایمان مورد رضایت امام عصر روحی فداه هست یا نه؟ اکنون این سۆال مطرح میشود: ما که در زمان غیبت یوسف زهرا علیه سلام به سر میبریم و ادعای دوستی با امام زمان را داریم آیا واقعاً امام زمان را دوست داریم یا دوستی و توسل ما به وجود آن نازنین به خاطر دوست داشتن خودمان و حل مشکلاتمان میباشد؟ از دو روش میتوان پی برد که این محبت در وجود ما واقعی است یا تصنعی . الف) یاد حضرت در دل هایمان: هرگاه دوستی به ما بگوید: «هرگز فراموشت نمیکنم.» بسیار خوشحال شده و از گفته او لذت میبریم، ولی امام زمان علیه السلام میفرمایند: «ما در کارهای شما کوتاهی نمیکنیم و هرگز شما را فراموش نمیکنیم.»(۵) با شنیدن این کلام زیبا چه اتفاقی در ما رخ میدهد؟ آیا فکر کردهایم که امام به یاد ما هست ما چقدر به یاد ایشان هستیم؟ آیا یاد امام در زندگی ما جایی دارد یا نه؟ دلا رمز حیات از غنچه دریاب حقیقت در مجازش بیکنایه است ز خاک تیره میروید ولیکن نگاهش بر شعاع آفتاب است.(۶) ای کاش رمز محبت و به یاد محبوب بودن را از غنچه گل یاد میگرفتیم، زمانیکه سر از خاک تیره برون میآورد مدام در فکر محبوب خود است، سحرگاه که میشود روی خود را به سمتی که مطلع معشوقش میباشد برگرداند. و منتظر نور جمال خورشید جهان افروز است تا از نور وجودش بهره گرفته و آغاز زندگی کند. آیا هر صبح و شام ما با یاد محبوبمان و امام عزیزمان سپری میشود یا با یاد اغیار؟؟! اکنون این سۆال مطرح میشود: ما که در زمان غیبت یوسف زهرا علیه سلام به سر میبریم و ادعای دوستی با امام زمان را داریم آیا واقعاً امام زمان را دوست داریم یا دوستی و توسل ما به وجود آن نازنین به خاطر دوست داشتن خودمان و حل مشکلاتمان میباشد؟ از دو روش میتوان پی برد که این محبت در وجود ما واقعی است یا تصنعی ب. دغدغه فکری ما در زندگی جلب رضایت امام زمان است یا… ؟ دغدغه فکری ما چیست؟ آیا فقط به دنبال زندگی روزمره و مدگرایی و چشم و هم چشمی هستیم؟ فلان وسیله زندگیمان کمتر از دیگری نباشد؟ آیا فکر کردهایم که حرفها، رفتارها و کردارهایمان مورد رضایت امام عصر روحی فداه هست یا نه؟ اصلاً آقا چه انتظاری از ما دارد و وظیفه ما در قبال ایشان چیست؟ آیا در مقابل ایشان ادای دین کردهایم؟ اگر نتوانستهایم ، همیشه دعا کنیم و از خدا بخواهیم که: خدایا ما را بر اداء حقوق حضرتش و جهد و کوشش درگاهش و دوری از عصیان و نافرمانیاش یاری بفرما.(۷) امام زمان علیه السلام میفرماید: «هر یک از شما باید کاری کند که وی را به محبت و دوستی ما نزدیک سازد و از آنچه خوشایند ما نیست و باعث کراهت و خشم ماست دوری گزیند.» (۸) و براستی اگر کاری کردیم که باعث جلب رضایت خدا و محبت ائمه علیهم السلام به ویژه امام عصر روحی فدا شود و خشم و غضب آنها را دور سازد خود امام بر ما منت نهاده و لطف و عنایت خود را شامل حالمان میفرماید همچون شیخ مفید «رضی الله عنه» یا آن بانویی که برای حفظ حجاب خود و خشنودی امام زمان هفت سال ماندن در خانه را ترجیح داد تا مبادا دشمن موجب بیحجابی او شود لذا بخاطر ترجیح داشتن رضایت خدا و امام، زمانیکه از دنیا میرود خود امام بر سر جنازه او حاضر میشود. منبع : تبیان در این عالم به جهت نظمی که خداوند متعال در آن قرار داده است بین همه اجزاء و افراد، ارتباط و پیوند تنگاتنگی وجود دارد که اساسیترین پیوند میان ذوات مقدس معصومین ع با تمام هستی از ابتدای خلقت تا پایان تاریخ است و در این میان، ارتباط ناگسستنی امام حسین علیه السلام و حضرت مهدی (عج) ارتباطی پرمعناست میان این دو امام راز و رمزی است که یاد و نام آنان را همیشه در کنار هم نگه داشته است.(۱) و آنچه باعث پیوند و ارتباط بیشتر این دو امام بزرگوار میگردد، شباهت عجیب بین دشمنان این دو امام همام است تشابه میان یزید به عنوان چهره شاخص دشمنان امام حسین علیه السلام و سفیانی یکی از دشمنان سرسخت امام زمان (عج). به همین جهت این مقاله سعی شده است به شباهتهای میان یزید و سفیانی پرداخته شود و شباهتهای شخصی و رفتاری این دو در حد امکان بیان گردد. ۱٫ نسب همانطورکه جد یزید ابوسفیان و جدهاش هند جگر خوار محسوب میشد سفیانی نیز بر طبق روایات از نسل ابوسفیان و همسرش هند جگر خوار میباشد. امام صادق علیه السلام فرمودند: ما و اولاد ابوسفیانی افراد دو خانواه هستیم دشمنی ما به هم در راه خدا است ما میگوئیم خدا راست گفته و آنها میگویندخدا دروغ گفته است ابوسفیان با پیامبر خدا جنگید و معاویه با علی بن ابیطالب علیه السلام پیکار نمود و یزید با حسین علی علیه السلام جنگید و او را به شهادت رسانید و سفیانی هم با قائم آل محمد (عج) خواهد جنگید(۲) ۲٫ ناپاکی ولادت (زنازاده بودن) امام حسین علیه السلام در سخنانی که در برابر سپاه عمر سعد ایراد کردند در این رابطه فرمودند: هان بهوش باشید که این (یزید) ناپاکزاده فرزند ناپاکزاده مرا در میان دو انتخاب قرار داده است کشته شدن یا قبول ذلت و چقدر دور است که ما تن به ذلت دهیم(۳) در ارتباط با سفیانی نیز عمر بن ابان کلبی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود گویا سفیانی (راوی میگوید یا رفیق سفیانی) در کوفه شهر شما فرود آمده از جانب او صدا میزند هرکس یک نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد… آگاه باشید آنروز فقط زنازادگان بر شما حکومت میکنند. کینه و دشمنی سفیانی نسبت به شیعیان به حدی است که عمر بن ابان کعبی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود گویا سفیانی (راوی میگوید یا فرمود رفیق سفیانی) در کوفه شهر شما فرود آمده و از جانب او صدا میزند هرکس یک نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد کار به آنجا میرسد که همسایه همسایه را میگیرد و میگوید این از شیعیان علی است. سپس گردن او را میزند و هزار در هم میگیرد ۳٫ دین یزید اگرچه در ظاهر مسلمان بود اما براساس تعلیمات مسیحیت پرورش یافته و به مسیحیت تمایل داشت یزید از طرف مادر از قبیله بنی کلب بود که پیش از اسلام مسیحی بودند و حال و هوای دوران مسیحیت در سر آنان بود و یزید تا زمان جوانی در این قبیله نزد داییهای خود در بادیه پرورش یافت از اینرو بیش از آنکه تربیت او اسلامی باشد تربیت مسیحی داشت. درباره دین سفیانی روایات مختلفی وارد شده که دستهای از آنها به مسیحی بودن سفیانی تصریح دارند. امام علی علیه السلام در اینباره فرمودهاند:… و خروج سفیانی با پرچمی سبز و صلیبی از طلاست دستة دیگر از روایات سفیانی را در ابتدا مسلمان میدانند که به نصرانیت میگرود. و دسته سوم روایات، دین سفیانی را اسلام معرفی کردهاند در جمعبندی میان این روایات و آشتی میان روایات شاید بتوان گفت که سفیانی در ابتدا به ظاهر مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیت میگرود انگیزه این گرایش میتواند بهرهگیری از امکانات غرب در رویارویی با حرکت امام مهدی ع باشد(۴) ۴٫ مرکز خلافت همانگونه که شام مرکز خلافت یزید بوده است روایات مکان قیام سفیانی را نیز از سرزمین شام میداند امام علی علیه السلام فرمودهاند: سفیانی از شام خروج میکند پس اهل شام از او اطاعت میکنند(۵) ۵٫ دشمنی و کینه نسبت به اولاد پیامبر (صلی الله علیه و آله) و شیعیان در این رابطه نقل شده وقتی که سرهای مقدس شهیدان کربلا را وارد مجلس یزید ساختند یزید در حالی که با چوب دستی خود بر لب و دندان امام حسین علیه السلام میزد این اشعار را میخواند …..کاش بزرگان من که در جنگ بدر کشته شده بودند امروز میدیدند که قبیلة خزرج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است(۶) …….من از فرزندان خندف نیستم(۷) اگر از فرزندان احمد (رسول اکرم) انتقام نگیریم(۸) درباره سفیانی نیز در این رابطه جابر جعفی روایت میکند که امام باقر علیه السلام فرمودند… سفیانی و پیروانش خروج میکنند و قصدی جز کشتن و آزار اولاد پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و شیعیان آنها را ندارد.(۹) کینه و دشمنی سفیانی نسبت به شیعیان به حدی است که عمر بن ابان کعبی از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود گویا سفیانی (راوی میگوید یا فرمود رفیق سفیانی) در کوفه شهر شما فرود آمده و از جانب او صدا میزند هرکس یک نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد کار به آنجا میرسد که همسایه همسایه را میگیرد و میگوید این از شیعیان علی است. سپس گردن او را میزند و هزار در هم میگیرد(۱۰) 6. اباحهگری و تکلیف گریزی قاضی نعمان مصری مینویسد: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به معاویه نظر افکند و فرمود: امت من چه روز (سختی) از تو خواهد داشت؟و خاندان من از فرزندی که از صلب تو خارج میشود روز بدی را در پیش دارد! همان فرزندی که آیات خدا را به استهزا میگیرد و آنچه را خداوند از حریم من حرام کرده، وی حلال میشمارد(۱۱) و در ارتباط با سفیانی نیز امیرالمۆمنین ع میفرمایند: به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه میدهد تا هیچ حرامی نماند جز اینکه حلالش بشمارند، هیچ پیمانی نماند جز اینکه نقض کنند. هیچ خانهای از خشت رخام تا سنگ خام باقی نباشد جز اینکه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود(۱۲) ۷٫ حمله به مدینه پس از حادثه خونین کربلا و آگاهیِ مردم از ماهیت یزید و پلیدی و خباثت وی، قیام و جهاد در مدینه آغاز شد مردم والی مدینه را بیرون کردند و یزید را از خلافت خلع کرده.(۱۳) و گفتند کسی که قاتل اولاد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ناکح محارم و تارک صلوة و شارب خمر است لیاقت خلافت ندارد.(۱۴) یزید که از ماجرا مطلع شد لشکر عظیمی فراهم ساخت و فرماندهی آن را به عهده مردی خونریز به نام «مسلم بن عقبه» گذاشت. وی حرمت قبر مطهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نگه نداشتند و با اسبان خود داخل روضه منوره شدند و مردمی که به قبر مطهر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پناه آورده بودند کشتند تا روضه مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسید در این فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از سایر مسلمین ده هزار تن به قتل رسیدند. نظیر آنچه لشکر یزید در حمله به مدینه در فاجعه حرّه انجام دادند برای سپاه سفیانی نیز در روایات نقل شده است سفیانی پس از حمله به کوفه و تصرف آن از حضور امام مهدی (عج) در مدینه مطلع میشود از اینرو برای دستگیری آن حضرت سپاهی را به سمت مدینه گسیل میدارد. سپاه سفیانی برای دستگیری و کشتن حضرت عده زیادی را دستگیر میکند و به قتل میرساند امام علی علیه السلام در این باره میفرماید:… سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل میدارد و آنها کسانی از خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) بتوانند دستگیر میکنند و از بنی هاشم مردان و زنان فراوانی را میکشند در این هنگام مهدی و مبیض به سمت مکه میروند(۱۵) به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه میدهد تا هیچ حرامی نماند جز اینکه حلالش بشمارند هیچ پیمانی نماند جز اینکه نقض کنند، هیچ خانهای از خشت خام تا سنگ رخام باقی نباشد جز اینکه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود و مردم در اثر سوء تدبیر و کشورداری آنان دستخوش اضطراب و ناامنی شوند همه مردم اشک حسرت بریزند یک دسته برای تباه شدن دینشان و دستهای دیگر برای تباه شدن دنیایشان ۸٫ امام ستیزی (قصد کشتن امام (عج) در حرم امن الهی) سید الشهداء علیه السلام روز هشتم ذی الحجه از مکه بیرون آمد زیرا عمرو بن سعید بن العاص با لشکر سنگینی به فرمان یزید وارد مکه شد تا با حسین بن علی علیه السلام بجنگد و اگر دست یافت آن حضرت را شهید نماید(۱۶) امام به برادر خود محمد حنفیه فرمود برادر من بیم از آن دارم که یزید خونم را در حرم (امن خدا) بریزد و بدین سبب حرمت این خانه شکسته شود(۱۷) سفیانی نیز بعد از آنکه مطلع میشود که حضرت مهدی (عج) به مکه رفته است سپاهی را برای دستگیری ایشان میفرستد اما سپاه سفیانی هرگز موفق نمیشوند داخل مکه شوند و در سرزمین بیدا به زمین فرو میروند. ۹٫ جنایات بزرگ در مدت کم یزید در مدت کوتاه خلافت خونین که سه سال و چند ماه بیشتر طول نکشید جنایات بزرگی مرتکب شد از میان آنها سه جنایت مهم او فاجعه خونین کربلا، کشتار وسیع مردم مدینه، و آتش زدن کعبه بود. ذهبی در معرفی یزید مینویسد یزید ناصبی، خشن، تندخو و بیادب بود مسکرات مینوشید و مرتکب منکرات میشود دولت وی با شهادت امام حسین علیه السلام آغاز و با واقعه حره در مدینه پایان یافت(۱۸) سفیانی هم بمثابه یزید با وجود آنکه از آغاز قیام او تا کشته شدن بیشتر از ۱۵ ماه طول نمیکشد اما جنایات زیادی در این مدت کم انجام میدهد. امیرالمومنین علیه السلام در این باره فرمودند به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه میدهد تا هیچ حرامی نماند جز اینکه حلالش بشمارند هیچ پیمانی نماند جز اینکه نقض کنند، هیچ خانهای از خشت خام تا سنگ رخام باقی نباشد جز اینکه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود و مردم در اثر سوء تدبیر و کشورداری آنان دستخوش اضطراب و ناامنی شوند همه مردم اشک حسرت بریزند یک دسته برای تباه شدن دینشان و دستهای دیگر برای تباه شدن دنیایشان(۱۹) منبع : تبیان واسطههای فیض خدا به زمین اولیائی هستند که با وجودشان برکت و رحمت الهی به زمینیان خاک نشین میرسد. خداوند حافظ و نگهبان آن هاست و آن ها عبد الهی و دوستدار حضرت حقّنند. ما خاک نشینان توصیه شده ایم که دعای فرج بخوانیم تا روزگار خوش آید! چرایی صلوات و دعای فرج ما برای او که حافظ و نگهبانی چون خود خدا دارد چه ارزش و چه سود برای حضرتش خواهد داشت؟! آیا دعا و صلوات ما برای مهدی فاطمه (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فایده و سودی دارد؟! این نوشتار می کوشد به این موضوع بپردازد تا از این رهگذر ارتباطمان را با او مستحکم تر نماییم إن شاء الله. صلوات فرستادن و دعای ما شیعیان برای حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) فارغ از سایر دلایل و علل آن یک «شعار» است! نه اشتباه نکنید! مقصودم شعار به معنای عامیانه آن نیست که صدای طبلی توخالی باشد! بلکه منظور از شعار آن است که به عنوان یک نماد و سمبل شیعیان است. در روایات توصیه شده است که «صلوات بر پیامبر و اهل بیت او را بلند بفرستید» با بلند کردن صدا به همگان نشان می دهیم که ما چه کسانی را به عنوان رهبر و ولی و سرپرست قبول داریم. جالب تر آن است که در روایات اسلامی و شیعه صلوات با صدای بلند بر طرف کننده نفاق معرفی شده است! یعنی شیعه بودن و صلوات یک ارتباط تنگاتنگ نمادین و سمبلیک نیز فارغ از سایر علل را دارا می باشند! در روایات توصیه شده است که «صلوات بر پیامبر و اهل بیت او را بلند بفرستید» با بلند کردن صدا به همگان نشان می دهیم که ما چه کسانی را به عنوان رهبر و ولی و سرپرست قبول داریم. جالب تر آن است که در روایات اسلامی و شیعه صلوات با صدای بلند بر طرف کننده نفاق معرفی شده است! علاوه بر خاصیت نماد و شعار بودن صلوات بر پیامبر و اهل بیت طاهرین (علیهم السلام)، دعای فرج و صلوات برای سلامتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که امام زنده ی عصر ماست از جمله توصیه های موکد دینی می باشد. «خدایا برای ولیّت حضرت حجة بن الحسن که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد، در این زمان و در همه ی زمان ها، ولی و حافظ و رهبر و یاور و دلیل و چشم باش تا آن زمانی که او را در زمنیت با اراده سکنی دهی و بهره مندی از او را طولانی گردانی.» از همان کودکی می آموزیم که دعای فرج بخوانیم! در مشکلات و سختی ها موقتی تازه یادمان می افتد که امامی هم داریم، برای سلامتی او و تعجیل در ظهورش نذر صلوات می کنیم! براستی چرا صلوات و دعای سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این قدر مورد توصیه های بزرگان قرار دارد؟ امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واسطه ی فیض و رحمت الهی است. واسطه ای میان ما و خدا: و اتبغوا إلیه الوسیله همان وسائل قابل اطمینان و کاملی هستند که ما را به سوی خدا می برند. پس اگر برای سلامتی این واسطه دعا کنیم و صدقه دهیم در اصل خود را دریافته ایم! ارتباط مستحکم و قلبی ما با واسطههای فیض خدا سبب روشنی و جلای قلب های خود ماست و ما را بالا می برد. نزدیک شدن هر چه بیشتر به واسطه تلاش برای صعود به خود خداست! آن چنان که در جامعه ی کبیره می گوییم: «و جعل صلواتنا علیکم و ما خصّنا به من ولایتکم طیباً لخلقنا و طهارة لا نفسنا و تزکیة (برکة) لنا و کفّارة لذنوبناو خداوند متعال درود و صلوات ما را بر شما حکم گردانید و آنچه را که مخصوص ما از نعمت ولایت شما کرده برای نیکویی فطرت و خلقت ها و پاکی نفوس ما برای تزکیه و پاکیزگی روح ما از علائق دنیا و کفاره ی گناهان ما بود. ما به واسطه ی صلوات و دعای سلامتی برای امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیکویی اخلاقی و طهارت نفس و تزکیه و برکت را نصیب خود می گردانیم و به این طریق کفاره ای برای گناهان خود در نزد پروردگار عالمیان حاضر می نماییم! ای مولای ما! زبان قاصر و قلم ناتوان است از آن که چگونه از خداوند متعال سپاسگزاری نماید که نعمتی چونان شما را به ما ارزانی داشت که حتی دعا برای سلامتی شما نیز منفعت و سودش به خود ما بر می گردد! به راستی او چه نیازی به دعا و صلوات ما دارد که ما محتاج وصل کردن خود به او هستیم. شاید این طور بتوانیم خود را در نزد خدا و ولی او شیرین کنیم!! ای که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد براستی چرا صلوات و دعای سلامتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این قدر مورد توصیه های بزرگان قرار دارد؟ او که خود خداوند متعال عهده دار و ضامن حفظ سلامتی و ظهور اوست، چه نیازی به دعا و صلوات ما دارد؟! او که دغدغه اش هدایت خلق خداست، او که از طولانی شدن انتظار برای ظهور بیش از همه خودش دعا می کند، او که با زشتی های ما قلبش می شکند، او که … امام ماست که پدر مهربان و دلسوز ماست! اگر این بار خواستی برای سلامتی و تعجیل در ظهور حضرتش (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نذر صلوات کنی و یا در قنوت نمازت دعای سلامتی و فرج او را بخوانی، یادت نرود پدر غمخوار تو منتظرست تا با ظهورش، تو را از قید و بندهای دنیای فانی به سوی خدای باقی ببرد! زیرا او بهترین واسطه میان تو و خداست و مهربان ترین و دلسوزترین و با محبت ترین کس پس از خدا به توست! برای تعجیل در ظهور و سلامتی حضرتش (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صلوات. منبع : تبیان در قسمت نخست این نوشتار و در بحث مفهوم شناسی، توضیح داده شد که برخلاف «نشانههای ظهور» که هیچ نقشی در تحقق ظهور ندارند و تنها از نزدیکتر شدن ظهور گزارش میدهند، «شرایط ظهور» در امر ظهور نقشی اساسی دارند و میان آنها رابطه علّی و معلولی و سببی و مسببی برقرار است. براساس تعریف یاد شده میتوان برای این دو، تفاوتهای متعددی را برشمرد که پارهای از آنها بدین قرارند: ۱٫ از آنجا که مجموعه شرایط ظهور، علت تامه ظهورند، اجتماع آنها برای تحقق ظهور ضرورت دارد؛ برخلاف نشانهها که میتوانند در بستر زمان پراکنده باشند. ۲٫ تحقق ظهور بدون زمینهها و شرایط آن غیرممکن است؛ اما تحقق ظهور بدون نشانههای آن، فاقد هر نوع محذوریت عقلانی است. ۳٫ انسانها در تحقق نشانههای ظهور، مسئولیتی بر عهده ندارند اما وظیفة فراهم کردن بخش قابل توجهی از شرایط ظهور بر عهده انسانها است. از آنچه در خصوص مفهوم و تفاوت زمینهها و شرایط ظهور گفته شد به خوبی میتوان به جایگاه و موقعیت برتر شرایط در مقایسه با نشانههای ظهور پی برد. چراکه این شرایطاند که در ظهور نقش اساسی دارند و جامعة انسانی میتواند با اهتمام به فراهم آوردنشان، هرچه زودتر شاهد ظهور باشد؛ همچنان که میتواند با غفلت از آنها مسبّب به تأخیر افتادن آن شود. درسی که از این جایگاه ویژه و ممتاز میتوان آموخت، این است که می بایست بیش از آنکه دغدغه تحقق نشانههای ظهور را داشته باشیم، به دنبال کسب معرفت شرایط ظهور و چیستی و چگونگی تحقق آن باشیم. بیگمان دغدغه آشنایی با زمینههای ظهور و تلاش در جهت تحقق آنها، قدم گذاردن در مسیری است که با گام به گامش میتوان عطر فرح بخش ظهور را بیشتر و بیشتر حس کرد و لحظه به لحظه خود را به آن نزدیکتر دید. گرچه نکته یاد شده نمیتواند نفی کننده اهمیت بحث نشانههای ظهور باشد؛ چرا که این نیز کارکردهای مفید و متعددی دارد که در جای خود خواهد آمد. مجموعه شرایط ظهور، علت تامه ظهورند، اجتماع آنها برای تحقق ظهور ضرورت دارد؛ برخلاف نشانهها که میتوانند در بستر زمان پراکنده باشند بیتردید موضوعاتی که ارتباط وثیق و نزدیکی با رفتار منتظران دارند و در تربیت نسل مهدی ، تأثیر بیشتری دارند و به فراهم شدن بستر ظهور میانجامند و از موانع این راه میزدایند، در قیاس با بحثهای صرفاً تئوریک ـ هم چون مسأله ازدواج امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و قصه خیالی جزیره خضراء ـ که گاه دانستنشان جز ارضاء حسّ کنجکاوی ثمر دیگری ندارد، اهمیت بیشتری دارند و از این رو منتظران هوشمند باید به این سنخ از معارف مهدوی اهتمام بیشتری بورزند. پس از بیان مقدمات گذشته، اکنون زمان آن فرا رسیده است که اندکی در خصوص شرایط یاد شده گفتگو کنیم. به عنوان مقدمه؛ تذکر این نکته اساسی ضروری است درباره این مسأله که آیا ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف یا پیروزیهای آن حضرت بر دشمنان و تشکیل حکومت عدل جهانی و… پدیدههایی خارق العاده، معجزه سان و خارج از چارچوب سنتهای طبیعیِ حاکم بر هستی است یا با رخدادهایی کاملاً طبیعی و محکوم نوامیس حاکم بر جهان هستی میباشد، در این باور دو دیدگاه وجود دارد. برخی بر این باورند که امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دنیای سرشار از عدالت و فضیلت و آکنده از طراوت و نشاط آخرالزمان را نه از طریق مدیریت و برنامهریزی و تلاشها و پیگیریهای مستمر، که به صورت معجزه آسا و با استفاده از نیروهای فوق طبیعی بنا خواهد کرد؛ اما دستة دیگری از دانشمندان، از جریان ظهور و رخدادهای پس از آن تفسیری کاملاً عادی ارائه میکنند و معتقدند جنبش امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف همچون حرکت عظیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بلکه سایر جنبشهای عالم، محکوم سنتهایی طبیعی است که به مشیت الهی در عالم هستی و در طول تاریخ در جریان بوده است و قیام امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف از این جهت، پدیدهای منحصر به فرد نیست. مستند دیدگاه نخست، احادیثی است که بر وجود پدیدههای مافوق طبیعی دلالت دارند. فراوانی چنین پدیدههای اعجازآمیز نشانگر آن است که جریان ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و تشکیل حکومت جهانی پدیدهای منحصر به فرد است که با اراده ویژه الهی شکل میگیرد و عوامل طبیعی و عادی در تحقق آن نقش چندانی ندارند به عنوان نمونه می توان به این احادیث اشاره کرد: امام باقر علیه السلام رخدادهای آغازین ظهور را این گونه ترسیم فرمودهاند: «… جبرئیل عن یمینه و میکائیل عن یساره یسیر الرعب أمامه شهرا و خلفه شهرا، أمده الله بخمسة آلاف من الملائکة »(۱) جبرئیل در طرف راست او و میکائیل در طرف چپ او قرار دارد ترس به مسافت یک ماه از پیش رو و پشت سرش در حرکت است. خداوند او را به وسیله پنج هزار فرشته یاری میدهد.» امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: « یۆیده الله بثلاثة أجناد الملائکة و المۆمنین و الرعب »؛(۲) «خداوند او را به سه شکل یاری میکند: فرشتگان، مۆمنین و ترس. از پارهای روایات چنین برداشت میشود که در عصر امامان معصوم علیهم السلام نیز دیدگاه نخست در میان مردم طرفدارانی داشته است. یکی از اصحاب امام باقر علیه السلام میگوید: «به آن حضرت عرض کردم.» مردم میگویند چون مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قیام کند کارها خود به خود درست میشود و به اندازه یک حجامت خون نمیریزد.» آن حضرت فرمودند: «هرگز چنین نیست. به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، سوگند؛ اگر قرار بود کار برای کسی خود به خود درست شود برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم درست میشد؛ هنگامی که دندانش شکست و صورتش شکافت. هرگز چنین نیست که کارها خود به خود درست شود. به خدای سوگند، کارها درست نخواهد شد تا اینکه ما و شما عرق و خون بریزیم». آنگاه به پیشانی خود دست کشیدند.”(۳) در فراز نخست این حدیث، گرچه به اندیشه اعجاز آمیز بودن پیروزیهای امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تصریح نشده است، اما این باور که امور برای آن حضرت، خود به خود و بدون جنگ و خونریزی حل و فصل میشود، تعبیر دیگری از اعتقاد به استفاده امام از نیروهای فوق طبیعی است. این دیدگاه به روشنی نقش اراده جمعی انسانها را در جریان ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نفی میکند و برای ارادة جمعی انسانها و اقبال و توجه آنها هیچ نقشی قائل نیست. نقد و بررسی این باور را در آینده پی خواهیم گرفت. ادامه دارد … منبع : تبیان در بخشهای پیشین این سلسله نوشتار، توضیح داده شد که ظهور امام مهدی عجل الله تعالی فرجه را – علیرغم برخورداری از تأییدات الهی- نمیتوان معجزهآسا و مافوق طبیعی خواند؛ از این رو، این نهضت بزرگ، همچون سایر نهضتهای گذشتة تاریخ، نیازمند زمینهها و بسترهای خاص خود است. با تأمل در نهضتهای موفق و ماندگار تاریخ، میتوان دریافت که کامیابی و ماندگاری چنین جنبشهایی، مرهون وجود عناصر مهمی بوده است: ۱٫ عنصر رهبری؛ به عنوان رأس هرم نهضت که مدیریت جریان نهضت را بر عهده دارد؛ ۲٫ عنصر برنامه؛ که آرمانها و اهداف نهضت و نیز سیاستهایی که موجب دستیابی به آنها میشود، در آن گنجانده شده است و بر اساس آن، در مقاطع مختلف، تصمیمهای مناسب اتخاذ میگردد. ۳٫ عنصر اقبال عمومی که تأمین کنندة مقبولیت نهضت است و بدون آن، وجود رهبری، نیرو و برنامه، حتی در عالیترین شکل ممکن، مۆثر نخواهد بود. ۱٫ در نهضت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه عنصر رهبری و مدیریت، به کاملترین وجه ممکن فراهم است؛ چرا که این جنبش، توسط شخصیتی مدیریت میشود که از نظر اخلاقی، علمی و توانمندیهای مدیریتی همطرازی ندارد. جامعة بشریت از رهگذر درک فرازها و فرودهای بسیار در طول تاریخ و نیز دست و پنجه نرم کردن با سختیها و مصائب، بالأخره خواهد آموخت که برای داشتن جامعهای سالم و مطلوب، نمیتوان به یک قانون کامل اکتفا کرد ـ که البته، انسان جدای از وحی، حتی از وضع چنین قانونی نیز عاجز است ـ بلکه باید فهمی معصومانه از قانون داشت و معصومانه، برنامهریزی کرد و معصومانه، آن را به اجرا در آورد و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، تنها شخصیتی است که در او میتوان عنصر عصمت را سراغ گفت. «هنگامی که هدایتها را تابع هواها کنند، او خواستهها را تابع هدایت میکند و هنگامی که قرآن را تابع نظریهها کنند، او نظریهها و اندیشهها را تابع قرآن میسازد… پس به شما سیرت عادلانه را نشان خواهد داد و کتاب و سنت پیامبر صل الله علیه و آله را احیا خواهد نمود» او رادمردی است که از دو عنصر «آگاهی» و «آزادی» به بهترین وجه ممکن، برخوردار است. آگاهی از تمام حقایق هستی و راهها و چاههایش، و آزادی از تمام قید و بندها و خودخواهیها و هواها؛ و عصمت، چیزی نیست جز تلاقی آگاهی و آزادی. او از تمام حقایق هستی آگاه است و از این رو در تعیین مسیر حق و نشان دادن شاهراههای سعادت، به خطا نمیرود و از امکانات، به نفع خود و وابستگان خود بهره نمیگیرد. امام رضا علیه السلام ، این حقیقت را چه زیبا ترسیم کردهاند: «… یکون اعلم الناس و احکم الناس و اتقی الناس و احلم الناس و اسخی الناس و اعبد الناس …»(۱) ۲٫ دومین عنصری که در نهضت جهانی امام مهدی عجل الله تعالی فرجه فراهم خواهد بود، عنصر برنامه است. برنامة امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، در حقیقت، برگرفته از قرآن و سنت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله میباشد. ایشان خواهد کوشید تا قرآن را – که آخرین نسخة پیچیده شدة الهی، برای درمان دردهای بشریت و سعادت اوست- محور تمام فعالیتهای خود قرار دهد و آموزههای آن را چه در امر نهضت و چه در امر حکومت، نصب العین خود قرار دهد. همچنین، در کنار قرآن، از سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به عنوان عالیترین تفسیر معصومانة از قرآن، بهره خواهد گرفت و در امر تربیت، هدایت، مدیریت و سایر شئون، از آن پیروی خواهد کرد. امام علی علیه السلام در این باره چنین فرمودهاند: «یعطف الهوی علی الهدی اذ اعطفوا الهدی و یعطف الرأی علی القرآن اذا اعطفوا القرآن علی الرأی … فیریکم کیف عدل السیرة و یحیی میت الکتاب و السنة»؛(۲) «هنگامی که هدایتها را تابع هواها کنند، او خواستهها را تابع هدایت میکند و هنگامی که قرآن را تابع نظریهها کنند، او نظریهها و اندیشهها را تابع قرآن میسازد… پس به شما سیرت عادلانه را نشان خواهد داد و کتاب و سنت پیامبر صل الله علیه و آله را احیا خواهد نمود». جامعة بشریت از رهگذر درک فرازها و فرودهای بسیار در طول تاریخ و نیز دست و پنجه نرم کردن با سختیها و مصائب، بالأخره خواهد آموخت که برای داشتن جامعهای سالم و مطلوب، نمیتوان به یک قانون کامل اکتفا کرد ـ که البته، انسان جدای از وحی، حتی از وضع چنین قانونی نیز عاجز است ـ بلکه باید فهمی معصومانه از قانون داشت و معصومانه، برنامهریزی کرد و معصومانه، آن را به اجرا در آورد و امام مهدی عجل الله تعالی فرجه، تنها شخصیتی است که در او میتوان عنصر عصمت را سراغ گفت همچنین، آن حضرت در جایی دیگر فرمودهاند: «لایترک بدعة الما ازالها ولا سنة الما اقامها»؛ (۳) «بدعتی نمیماند، مگر اینکه آن را نابود میکند؛ و سنتی نمیماند، مگر اینکه آن را احیا مینماید». امام باقر علیه السلام نیز در این رابطه میفرمایند: «فیدعو الناس الی کتاب الله و سنته نبیه صل الله علیه و آله»؛(۴) «پس مردم را به سوی کتاب خدا و سنت پیامبرش عجل الله تعالی فرجه دعوت مینماید». بنابراین، امام مهدی عجل الله تعالی فرجه پیرو سنت پیامبر گرامی اسلام عجل الله تعالی فرجه خواهد بود و از سیره و روش آن حضرت، تخطی نخواهد کرد؛ چراکه سعادتمندی بشر، در گرو احیاء آنهاست. ایشان، دنیایی سرشار از خوبیها و زیباییها را از مسیر احیاء همین سنتهای فراموش شده و ارزشهای بر زمین مانده، بنا خواهد نهاد و روزگار تاریک جهل و ظلمت را بر خواهد چید. به امید آن روز. منبع : تبیان امام حسین علیه السّلام آغازگر انتظار است. انتظار با حسین (علیه السلام) معنا پیدا می کند. حسین (علیه السلام) وارث تمام انبیای الهی و مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) وارث خون حسین (علیه السلام) است. عاشورا قلب زخمی و تیر خورده ی شیعیان حسین (علیه السلام) است. برای رسیدن به ظهور باید از برهه ی انتظار گذشت ، و چه شیرین می شود انتظار با لحظات دلخوش نمودن با یار و مأوا گرفتن با مهدی (عج)، انتظار آمادگی و هیجان و شور است. شور حسینی می خواهد. باید در خیمه ی حسین (علیه السلام) و کلاس درس او نشست تا در خیمه ی مهدی (عج) آزمون بزرگ الهی را رقم زد. حسین (علیه السلام) بذر احیای دین را کاشت و امامان (علیهم السّلام) دیگر آن را آبیاری نمودند و مهدی (عج) میوه ی شیرین احیای کامل دین را خواهد چید. حسین علیه السّلام با یزید و یزیدیان بیعت نکرد و زیر بار ذلّت نرفت «هیهات منّا الذلّة»؛ و مهدی (عج) فرزند حسین (علیه السلام) است، او نیز بیعتی از هیچ طاغوتی نخواهد پذیرفت. حسین (علیه السلام) از مکّه به سوی کوفه رفت، و مهدی (عج) نیز از مکه به کوفه خواهد آمد و پایتختی جهانی می سازد و راه ناتمام حسین (علیه السلام) را به سر انجام خواهد رسانید؛ ألا یا أهل العالم أنا جدّی الحسین، أنا الصّمصام المنتقم، ألا یا اهل العالم إنّ جدّی الحسین قتلوه عطشانا. حسین علیه السّلام شجاعانه و با مدیریتی عظیم در صحنه ی عاشورا یمین و یسار را در نظر گرفت و با یارانی اندک ولی حماسه ای بزرگ آفرید. حسین حجّت را تمام نمود و همه را با خود فراخواند ولی فقط ۷۲ نفر دعوتش را لبّیک گفتند. چه بسا آنهایی که امید می رفت در میانه ی راه از او جدا شدند و گریختند و سعادت را برای همیشه از خود سلب کردند. و افرادی که در سپاه دشمن بودند و امیدی به آن ها نبود به او پیوستند. باید هماره کوشید تا اللّهم ثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین علیه السّلام گردید. چه بسا افرادی که صبح می کنند در حالی که ایمانشان از دست رفته، ایمان از آتش کف دست نگه داشتن در شب غیبت سخت تر است. و جبهه ی حق و نبرد، همیشه بوده و هست. تبلیغات سوء دشمنان و یزیدیان در هر برهه ای از زمان بوده، ولی این بار حق به طور کامل آشکار خواهد شد. و عطر توحیدی همه جا به گوش می رسد. باید استوار بود و معرفت افزود تا شعار «یا لثارات الحسین» یاران مهدی علیه السّلام را واقعاً سرداد. باید کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا را تحقق بخشید. هر روز ما عاشوراست و هر روز با دغدغه ای مواجهیم، باید در جدال بین حق و باطل کوشید تا به پیروزی نهایی رسید انشاءالله. با مصباح هدایت راه را پیدا کرد، روشن شد، لازمه ی روشنایی، وصل بودن به منبع نور است، چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید. مهدی علیه السّلام واسطه ی فیض الهی بر بندگان می باشد و بر سر کار خویش حاضر است و اگر به برکت دعای او نبود دشمنان مارا از پای در می آوردند. آری منتظران عزیز باید آماده و تجهیز شد به صلاح ایمان و تقوای الهی علم و عمل صالح و حفظ ارزش های اسلامی. بسیجی همگانی می طلبد، با اتّحاد و انسجام و ترویج فرهنگ امر به معروف و نهی از منکر که امام حسین علیه السّلام هدف خود را از قیام برای اصلاح امّت جدّش و امر به معروف و نهی از منکر معرفی نموده اند. دیگر، اهتمام ورزیدن به نماز اوّل وقت، چرا که امام حسین علیه السلام در آن امواجِ سهمگین تیر بلا نماز ظهر عاشورا را با یارانی جان بر کف که بر گرد وجود مبارکش پروانه وار و رشادتمندانه اقامه نمودند. نماز معراج مۆمن و نور چشم پیامبر است. نماز تنهی عن الفحشاء و المنکر است. نماز بالاترین عبادت و نردبان سعادت است، که باید به این مهم پرداخت. ظالمان و استعمار گران کار خود را می کنند و ما هم باید وظیفه ی خود را به نحو احسن انجام دهیم و سکوت ننمائیم، و حق را بگوییم و در برابر ظالمان و گستاخان، به ارزش های خود پایبند بوده و از آن ها پاسداری کنیم. ارزش هایی که با خون امام حسین علیه السلام و فرزندانش، یارانش و شهیدان صدر اسلام تا به حال به دست ما رسیده و ما مدیون خون شهدا هستیم. چه بسا ارزش هایی که ضد ارزش شده و برعکس. باید إنّی سلم لمن سالمکم یا حسین و حربٌ لمن حاربکم یا حسین علیه السّلام را عملی نماییم انشاء الله. اهتمام ورزیدن به نماز اوّل وقت، چرا که امام حسین علیه السلام در آن امواجِ سهمگین تیر بلا نماز ظهر عاشورا را با یارانی جان بر کف که بر گرد وجود مبارکش پروانه وار و رشادتمندانه اقامه نمودند. نماز معراج مۆمن و نور چشم پیامبر است. نماز تنهی عن الفحشاء و المنکر است. نماز بالاترین عبادت و نردبان سعادت است، که باید به این مهم پرداخت باید کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا را تحقق بخشید. هر روز ما عاشوراست و هر روز با دغدغه ای مواجهیم، باید در جدال بین حق و باطل کوشید تا به پیروزی نهایی رسید انشاءالله. هر انسانی با خودش و با نفس امّاره اش در نبرد است که با تقویت معنویت و غذای روح و تعادل بین عزایز تلاش نمود. مهدی علیه السّلام می آید و عاشورایی برپا می شود و کربلایی این بار به وسعت زمین، باید خود را برای این عاشورا آماده کرد. نه اینکه خدای ناکرده خود را ببازیم و از صحنه به در رویم، چه بسا از آن هایی بودند که به انتظار نشستند، ولی پیامبرشان آمد و او را یاری نکردند، (ماعرفوا کفروا به) شدند و با وجود غدیر و حقانیت امیر المۆمنین علیه السلام عهدشان را شکستند و او را تنها گذاشتند، زهرای مظلومه اش را اذیت نمودند و قلب مبارک بضعة الرّسول را شکستند، تا کار را به اینجا رسانیدند که واقعه ی عظیم عاشورا و ننگ تاریخ و لعن ابدی را برای خود خردیدند. انتظار زمانی مناسب جهت خودسازی و تکاپو برای یاری کردن امام زمان (عج) است. چرا که صدای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین علیه السّلام در گوش تاریخ پیچید، و هنوز هم طنین انداز است و قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد. بیاییم و فرزندش را واقعاً یاری کنیم. و دل حضرتش را نرنجانیم. عاشق کسی است که سعی می کند دل معشوق را نشکند و او را از خود راضی کند و آن طور که او می خواهد و می پسندند زندگی کنیم. خواست حضرت خواست خداوند است و رضایت او رضایت خداست. آنان که در کربلا بودند و او را یاری نمودنند، اعم از کودک و پیر و جوان، شیر زن و شیرمرد تازه عروس و تازه داماد که زنانه و مردانه استقامت نمودند و اسلام را برای ما به ارمغان آوردند آن جا حفظ اسلام از جان مهمتر بود، چه جان ها و گوهرهای ارزشمندی را فدای اسلام و دین و آئین نمودند الان هم هرکس سهمی دارد و تکلیفی که باید اداء نماید. والسّلام علی عباد الله الصالحین منبع : تبیان یکی از درس های مهم عاشورا که ویژگی یاران حضرت امام حسین علیه السلام و یاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است و بایستی سرلوحه منتظران قرار گیرد، بصیرت است. بصیرت یکی از خصلت های ستودنی حضرت عباس علیه السلام است که در زیارت ایشان و در وصفی که حضرت سجاد علیه السلام از ایشان دارد، به آن تأکید شده است؛ «کان عمنا نافذ البصیره؛ عموی ما ، اهل بصیرت بود». بصیرت به معنای ورود دقیق و آگاهانه است. بصیرت جلوه هایی دارد که به برخی از آنها اشارتی می شود. معرفت به امام در اوج جلوه های بصیرت است. بصیرت به آنکه امام چه جایگاهی دارد؟ چه اهدافی را دنبال می کند؟ چه دغدغه ای دارد؟ منتظر چیست؟ چگونه باید او را یاری کرد؟ وظیفه دیگران در قبال او چیست؟ منتظر وقتی جایگاه بی بدیل ولی خدا را دریافت که سخن و رفتار او نشانة الهی دارد و رفتار او باذن و ادارة الهی است جز بر مسیر الهی نمی گوید و نمی رود وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى (۱)؛ «از هوا و هوس سخن نمی گوید، سخنان او وحی الهی است». چون فهمید ولی خدا، تنها راه هدایت است نه یکی از راه ها و کشتی نجات امّت است که جز همراهی با آن، طوفان بلاست و غرق شدن هرچند اگر پسر نوح باشی با کشتی و نوح اگر نباشی غرقی. «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَبِیلَ اللَّهِ الَّذِی مَنْ سَلَکَ غَیْرَهُ هَلَک(۲)؛سلام بر تنها راه الهی که اگر کسی جز آن رود هلاک می شود». « مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمِثْلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق(۳)؛ اهل بیت من ، چون کشتی نوح اند، که هر که سوار کشتی نوح گردد، نجات یافته و هر که آن را ترک گوید، غرق شود». آن گاه خود را با تمام وجود همراه ولی خدا می کند « فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ غَیْرِکُم(۴)؛ با شماییم، با شما، نه با غیر شما». بصیرت این که امام از او چه می خواهد؟ چه وظیفه ای در قبال او دارد. ولو امام او در دوران غیبت است، ولی از منظر او غیبت به مثابه مشاهده و دیدار اوست .چرا که به وظیفه آشنا و به آن عمل می نماید چون دریافت ولی خدا دلسوزترین و مهربانترین است؛ با تمام وجود به او عشق می ورزد، عشقی آگاهانه به ولی خدا که مهربان و دلسوز است و جز او راهی به هدایت نیست. پس باتمام وجود خود را تسلیم راه و مسیر او می کند.«فَأَبْذُلَ نَفْسِی وَ مَالِی وَ وُلْدِی وَ أَهْلِی وَ جَمِیعَ مَا خَوَّلَنِی رَبِّی(۵)؛ فدایت پدر و مادرم، اهل و مال و خانواده ام و آنچه خدا به من داده است». بصیرت این که امام از او چه می خواهد؟ چه وظیفه ای در قبال او دارد. ولو امام او در دوران غیبت است، ولی از منظر او غیبت به مثابه مشاهده و دیدار اوست .چرا که به وظیفه آشنا و به آن عمل می نماید. « الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِس(۶)؛آنکه زمان و زمانه خود را بشناسد، دچار تردیدها و سردرگمی نخواهد بود.»در برخی روایات، زمانی به معنای سلطان و حکومت آمده است که «إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ (۷)؛ چون حکومت تغییر می کند،زمان تغییر می یابد». حتی آمده است:«إذا تغیرت نیة السلطان تغیر [فسد] الزمان (۸)؛ چون نیت و اداره حاکمان تغییر می یابد، زمان و زمانه تغییر می یابد». ارادة آنان در زمان تأثیر دارد . اهل بصیرت به زمان و اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود آگاهند. حضرت امیرالمۆمنین علیه السلام به فرزندش فرمود :« عاقل بایستی که … اهل زمان خود را بشناسد».(۹) یار امام حسین علیه السلام و یار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و منتظر واقعی ، اهل بصیرت است. چون بصیرت دارد و در حد توان شناخت به امام و جایگاه بی بدیل او دارد؛ در می یابد که چرا ولی خدا «صلح حدیبیه» را می پذیرد و آنگاه بر او نمی آشوبد و بر او اعتراض نمی کند. فهم اینکه ولی خدا به دنبال حفظ دین است . روزی دین با شهادت او حفظ می شود و روزی با عدم شهادت او و ماندن و تحمل کردن اذیت و آزارها، روزی حفظ دین با شهادت حسین علیه السلام است و روزی با آتش بس امام حسن علیه السلام و باقی اهل بیت علیهم السلام تا مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف که عمری تحمل می کند و روزی ظهور می نماید. معرفت به امام در اوج جلوه های بصیرت است. بصیرت به آنکه امام چه جایگاهی دارد؟ چه اهدافی را دنبال می کند؟ چه دغدغه ای دارد؟ منتظر چیست؟ چگونه باید او را یاری کرد؟ وظیفه دیگران در قبال او چیست؟ دشمنان امام و حقیقت و خوبی ها ـ آنان که ارزش ها را به مسلخ می برند و با خرافه سازی و بدعت سازی و تحریف، پلیدی ها را به جای دین و به جای هادیان قرار می دهند ـ دلسوزان دین و ولایت را دشمن و دشمنان دین و اهل بیت را دوست معرفی می کنند. شهیدان و مجاهدان میدان های مختلف تاریخ از جمله انقلاب اسلامی را ناجوانمردانه بیگانه از دین و مسیر اهل بیت، حسین علیه السلام و مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف معرفی میکنند. و دشمنان راحت طلب عزلت گزیده، جان و دل به بیگانه داده و به دلیل ترس از میدان گریزان را ولایتی معرفی میکنند. (بصیرت جبهه واحد دشمنان در شکل استکبار (صهیونیسم و نفاق) و چهره دجال گونه تفرقه افکنی و اتهام کفر و شرک به این و آن). « یَخْرُجُ أُنَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوطِئُونَ لِلْمَهْدِیِّ یَعْنِی سُلْطَانَه(۱۰)؛ گروهی از مشرق برمی خیزند و زمینه ساز تسلط و حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می گردند». حرکت برای ظهور و زمینه سازی ظهور بدون برنامه ریزی معنا ندارد. بدون آینده نگری و برنامه ریزی انتظار ادعایی بیش نیست که منتظران واقعی خستگی ناپذیر، پنهان و آشکارا در تلاش و کوششند.« الدُّعَاةُ إِلَى دِینِ اللَّهِ سِرّاً وَ جَهْرا».(۱۱) منبع : تبیان دیر زمانی است که هوای زمین سرد شده، انسانیت در وجود آدمی، یخ زده است؛ کسی توان برخاستن از وضعیت مرگبار خویش را ندارد و بشر به خود، اجازة خروج از غار تنگ راحت طلبی را ـ که به زور رسانهها به او تلقین کردهاند ـ نمیدهد؛ دیو سرما با نفس شیطانی و سرد خویش، همه جا را زمستانی کرده، فصل بهار را دیگر، جز در خیالها نمیتوان یافت؛ میلیاردها بذر انسانیت در زیر خروارها برف غفلت، مدفون شده است واگر نبود، اشعههایی که از پشت ابر به برخی رسیده، قطعا از شکوفههای نیمه باز و استعدادهای نورسی که با تلاش فراوان سربرآوردهاند نیز، خبری نبود. مگر نه این است که همانگونه که سرمای مرگآور زمین، جز با گرمای حیاتبخش خورشید از بین نمیرود ، سرمای جهانی نادانی و غفلت نیز، جز با حرارت روشنیبخش وجود مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف و حکومت عدل جهانی وی، نابود نخواهد شد، همانگونه که علیبنموسیالرضا علیه السلام فرمود: «الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَم» «امام مانند آفتاب تابان است که روشنایى آن، همة عالم را فرا گرفته است».(۱) نمیدانم انسانهایی که برای بدست آوردن لقمهای نان، آن همه حرص میورزند، چرا برای بهره برداری از امام مهربان به این جملة او بسنده میکنند: «وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَاب» «چگونگی بهرهای که مردم در غیبتم از من مىبرند مانند بهره بردن از آفتاب پنهان در ابرهاست».(۲) چرا ظهور خورشید مهدوی را بیواسطة ابرهای مستکبر، طلب نمیکنند؟ آنگاه که خلیفة خدا و امام عدالت و محبت، حکمران زمین و زمینیان گردد ، دست خود را بر عقلهای آدمیان کشد و اندیشة ایشان را به تکاپو وادارد براستی تا کی باید شاهد از بین رفتن این همه استعداد نهفته و یخ زده بود؟ بارها در کلام خدای عالمیان، دربارة سیر آفرینش آدمی خواندهایم که: «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة»(۳) و برایمان گفتهاند که این مقام با تحقق صفات و نامهای الهی در جان هر انسانی به او، افاضه خواهد شد «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها»(۴) پس کجایند انسانهای خداگونه؟ چرا از انسانیت، جز دست و پایی، باقی نمانده است؟ چرا هیچ کس تفسیری جز، موجود رفاهطلب برای واژة انسان ندارد و هدفی جز، راحتی در سراپردة دنیا، برایش تعریف نمیکند؟ چرا در انسان، لزوم قدردانی از کسی که به او روزی عطا کرده، میل به جستجو دربارة منعم حقیقی را نمیزاید؟ و چرا انسانها دنبال آفریدگار خویش نیستند تا فلسفه و هدف آفرینش خود را از او جویا شوند؟ آنهایی هم که در اندیشة این مطلبند با ترفند حکمرانان ظالم به بند استضعاف کشیده میشوند؟ اما مژده به انسان، انسانیت و هزارشادباش به مستضعفان جهان که خداوند عالم دربارة عاقبتشان فرمود: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثین»، «ما مىخواهیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روى زمین قرار دهیم».(۵) آنگاه که خلیفة خدا و امام عدالت و محبت، حکمران زمین و زمینیان گردد ، دست خود را بر عقلهای آدمیان کشد و اندیشة ایشان را به تکاپو وادارد، همانطور که حضرت باقر علیه السلام فرمود: نمیدانم انسانهایی که برای بدست آوردن لقمهای نان، آن همه حرص میورزند، چرا برای بهره برداری از امام مهربان به این جملة او بسنده میکنند: «وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِی فِی غَیْبَتِی فَکَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَیَّبَهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَاب» «چگونگی بهرهای که مردم در غیبتم از من مىبرند مانند بهره بردن از آفتاب پنهان در ابرهاست» «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ کَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ» «چون قائم ما قیام کند، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد؛ پس عقولشان را جمع کند و در نتیجه، خردشان (متانت و خودنگهداریشان) کامل شود».(۶) او که معدن حکمت است از زلال علم و حکمت خویش بر مردم بخوراند و استعدادهای راکد را به فعلیت درآورد، همانگونه که امام باقر علیه السلام فرمود: «تُۆْتَوْنَ الْحِکْمَةَ فِی زَمَانِهِ حَتَّى إِنَّ الْمَرْأَةَ لَتَقْضِی فِی بَیْتِهَا بِکِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله» «در دوران او، شما از حکمت برخوردار مىشوید تا آنجا که زنی در خانة خود، برابر کتاب خداىتعالى و روش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به انجام تکالیف شرعى خود میپردازد».(۷) آری، اوست که با در هم شکستن همة بتها و خدایان دروغین، به فلسفة آفرینش و کمال انسان که بندگی خداست «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُون»(۸) عینیت میبخشد و البته رسول گرامی صلی الله علیه و آله به این امر، بشارت دادهاند: «أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِیِّ… یَمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَة» «شما را به قیام مهدى مژده میدهم، … دلهاى بندگان خدا را از عبادت لبریز مینماید».(۹) حرکت تاریخی انسان، آنوقت (ظهور حضرت مهدی) است؛ آنوقت است که استعدادهای انسان، ظهور خواهد کرد؛ هنوز دانشی که بشر تا امروز پیدا کرده، در برابر استعدادهایی که خدا در وجود بشر گذاشته، صفر است. (۱۰) منبع : تبیان انقلاب اسلامی ایران، نقطه عطف تاریخی برای تجدید حیات اسلام شد تا بار دیگر نشان دهد، اسلام که خاستگاه مدنیت انسانی و عقلانیت اجتماعی ریشهداری بوده، در انعقاد تمدنهای بزرگ بشری در هزاره اخیر، نقش بسیار جدی و بنیادین ایفا کرده است، بار دیگر جامعهسازی و مدینهپردازی نوین خویش از سرگرفته، آمده است تا به فضل خدا، بنیاد تمدن جدیدی را دراندازد که اخلاق را با عقلانیت، شریعت را با مدنیت، حقیقت را با مصلحت، آزادی را با عدالت و عرفان را با واقعیت، یکجا جمع کند و ریشه همة تفکیکهای شوم و نادرست را که اخلاق، عقل و معیشت بشر معاصر را خاکستر کرده، برکند و دوباره، سکه به نام تمدن عقلانی محمدی صلی الله علیه و آله زند. اسلام، دکترین زندگی و آزادگی است و جامعهسازی و تمدنپردازی در ذیل آموزههای دینی، سیر و حرکت به سوی جامعه واقعی انتظار و زمینهسازان ظهور رسالت سترگی است که دستکم چندین دهه کار پیاپی نظری و عملی میطلبد؛ مهندسی چنین جامعه نوین اسلامی، جز با همیاری تمامی متفکران مسلمان و نهادهای علمی و فرهنگی در همه علوم، فنون و صنایع به ثمر نخواهد نشست. در این شماره و شمارههای آتی برآنیم، گوشهای از سهم بسیار درخشان متفکران مسلمان، حکیمان، پزشکان، شیمیدانان، فیزیکدانان، ریاضیدانان، مهندسان، کتابشناسان، کاشفان و مخترعان جهان اسلام را ـ که در سدههای نخست تکوین تمدن اسلامی در بنیانگذاری تمدن جدید بشری و پیشرفت علوم تجربی، ریاضی و اجتماعی نقش بسزایی داشتهاند ـ به اختصار یاد آوری کنیم تا روشن شود: ۱٫ تضادهای خندهدار میان علم و دین ـ که در جهان مسیحیت و مغربزمین اتفاق افتاده است ـ هیچ ربطی به جهان اسلام و فرهنگ قرآنی ندارد که همه علوم عقلی، تجربی و دانش جدید در بستر فرهنگ اسلامی و به تشویق و تحریک دین خاتم، کشف شده، رشد کردند؛ اسلام حتی راه انتقال و ترجمة سرمایههای علمی سایر ملل و تمدنها را نیز بازگذاشته، اساسا ذخیرههای اصلی علوم همه بشریت نیز به وسیلة مسلمین بازیافت، تذهیب و حفظ شد و حتی رشد کرد. اسلام، دینی «زندگیگریز»، بیالتفات به دنیای مردم و حقوق معیشتی آنان نیست؛ اسلام به علوم مادی، طبیعی، کشف، شناسایی امکانات طبیعت، تسخیر صحیح عالم طبیعت و استفاده از مواهب زندگی به روشهای علمی، تجربی، تحقیقی و آزمایشگاهی فراخوانده، قابل تفکیک از تمدن، علم و معیشت مردم نیست ۲٫ برخلاف القاها و افتراهای مستشرقان، برخی غربزدگان و تاریخ نویسان بیاطلاع و فاقد دانش کافی تاریخ یا مغرض، فرهنگ اسلامی، افزون بر علومی که مستقیماً بر معارف دینی متمرکزند و افزون بر دانش عرفانی و عقلانی به پدیدههای طبیعی و اجتماعی نیز توجه وافر داشته، با سفارش بسیار به جستجو کردن، تجربه و بررسی عینی پدیدهها، دعوت کرده است و ذهنگرایی تجریدی(۱) صرف را جایگزین عینگراییهای حیات بشری نکرده، بلکه به همة معارف، نیازها و واقعیات به اندازة کافی توجه کرده است؛ بنابراین در کنار فقه، فلسفه، عرفان و تفسیر به علوم طبیعی، تجربی و ریاضی نیز، توجه جدی نموده است. ۳٫ اسلام، دینی «زندگیگریز»، بیالتفات به دنیای مردم و حقوق معیشتی آنان نیست؛ اسلام به علوم مادی، طبیعی، کشف، شناسایی امکانات طبیعت، تسخیر صحیح عالم طبیعت و استفاده از مواهب زندگی به روشهای علمی، تجربی، تحقیقی و آزمایشگاهی فراخوانده، قابل تفکیک از تمدن، علم و معیشت مردم نیست. ۴٫ جهان امروز بهویژه مغربزمین از قرون وسطی و دوران فقر، نکبت و بیسوادی خود به برکت تقلید و کپی برداری از دستاوردهای علمی و مدنی جهان اسلام و تمدن اسلامی، خارج شده، به نردبان مدنیت و علم جدید گام گذارد؛ البته باید توجه داشت که این توجه بسیار دین مبین خاتمالانبیا صلی الله علیه و آله به علم، تمدن و مواهب طبیعت در راستای کمال الهی و نزدیکی به خداوند است، حال آنکه مقلدان غربی و اقتباسگران از تمدن اسلامی، آن اهداف و روشهای انسانی را کنار گذارده، علم و تمدن را به تدریج در مسیرهای غیر انسانی بهکار انداخته، رشد دادند. ۵٫ بالاخره اینکه طرح پیشینه رویکرد اسلام به علم، جامعة منتظر را برخود باوری و اعتماد به نفس بیشتر دعوت می نماید تا بتواند در تلاش برای اصلاح جهان و برای ساختن الگوی جامعة انتظار، بازهم در صدر قرار گیرد، طبیعی است، تابلوی زیبای آینده ـ که امام علوم را پایهگذاری مینماید ـ به حرکتهای جامعة منتظر سرعت میبخشد. در دوره رنسانس و پس از آن، دانشطلبان مغربزمین، ممالک اسلامی را منبع علم و حکمت میشناختند به آنجا مسافرت میکردند و به آموزش زبان عربی و معلومات فضلای اسلامی میپرداختند؛ از نخستین اقدامهای دنیای اروپایی و مسیحی، آموختن زبان عربی بود تا به معارف و علوم دستاوردهای تمدن اسلامی دسترسی یابند؛ سپس مدارس اسلامشناسی و خاورشناسی را پیافکندند تا کلید دستیابی به فرهنگ اسلامی را به چنگ آورند؛ آنگاه با سرزدن به کشورهای اسلامی و تأمل در کتابخانههای مساجد و مدارس، کتابشناسی فرهنگ اسلامی را فراگرفتند. شماری از موضوعاتی که مستشرقان در آنباره، متنهایی از مسلمانان را ترجمه کرده، یا بر پایة مآخذ اسلامی و بهرهگیری از آنها، کتابها نوشتهاند، و دانش خویش را در این موضوعات از جهان اسلام آموخته، ترجمه کردند، بدینقرار است: طرح پیشینة رویکرد اسلام به علم، جامعة منتظر را برخود باوری و اعتماد به نفس بیشتر دعوت می نماید تا بتواند در تلاش برای اصلاح جهان و برای ساختن الگوی جامعة انتظار، بازهم در صدر قرار گیرد، طبیعی است، تابلوی زیبای آینده ـ که امام علوم را پایهگذاری مینماید ـ به حرکتهای جامعة منتظر سرعت میبخشد منطق و روش شناسی ـ کلام و عقاید ـ ملل و نحل ـ فلسفه و الهیات، لاهوت و عرفان و کلام، مباحث وجود، قصص فلسفی ـ نقد فلسفی ـ زمان در فلسفة اسلامی ـ فلسفة سیاسیاسلامی ـ سیاست دینی ـ مدینههای فاضلة اسلامی ـ (مدینه فارابی، مدینة ابن ماجه و …). آسمان شناسی (علم الفلک) ـ ستاره شناسی ـ حرکات اجرام سماوی ـ دریا شناسی (علم البحر) ـ چگونگی سفرهای دریایی ـ روانشناسی، روانشناسی اجتماعی، روان درمانی ـ جامعه شناسی ـ زیبایی شناسی ـ پول شناسی ـ فضا شناسی (کائنات جو) بحث دربارة ذره و شناخت آن (آغاز مباحث اتم شناسی علمی) ـ فلسفه تاریخ ـ فیزیک و شعب مختلف آن ـ علم دستگاههای مکانیکی (علم الحیل) ـ شیمی و ابزارهای شیمیایی (شیمی جابری، شیمی رازی) ـ اسطرلاب سازی (آلات دقیقه) ـ رصد و زیج ـ حساب و هندسه ـ جبر و مقابله ـ مثلثات ـ فنون معماری ـ آداب بحث و مناظره ـ سیاست و آداب زمامداری ـ دایرة المعارف نویسی ـ آمارگیری و رده بندی علوم ـ سفرنامه نویسی ـ زندگینامه نویسی ـ طب عمومی، تشریح، طب بالینی ـ آسیب شناسی (توصیف و ذکر علایم بیماریها) ـ چشم پزشکی ـ بهداشت ـ داروشناسی و داروسازی (قرابادین ـ ادویة مفرده، مرکبه، نباتی، حیوانی و معدنی) ـ جراحی ـ فیزیولوژی (وظایف الاعضا) ـ گیاهشناسی (نامهای گیاهان، گیاهان دارویی) ـ حیوان شناسی (تربیت حیوانات، تربیت پرندگان) ـ فلاحت و کشاورزی ـ استخراج آبهای زیر زمینی (آبیاری) ـ حرفه و صنعت ـ نظامات اداری ـ اصول بازرگانی ـ قانون، فقه، اصول فقه، حقوق سیاسی ـ حقوق جزایی ـ حقوق مدنی ـ تاریخ، تاریخ عمومی، تاریخ اجتماعی، تاریخ سیاسی، تاریخ علوم و طبقات ـ جغرافیا، جغرافیای انسانی، جغرافیای اقتصادی، تهیه نقشههای جغرافیایی از سطح کره زمین ـ علوم غریبه و معارف هرمسی ـ مقاله نویسی، قصه نویسی ـ شعر، سبک شعر، نقد شعر، نقد ادبی ـ علوم بلاغت و معیارهای نقد ـ کتابشناسی، فهرست نویسی ـ فقه اللغة، زبان گرامری ـ نحو، صرف، عروض، قافیه ـ علم خطابه ـ زبانشناسی و … این فهرستی مختصر از علوم و معارف اسلامی است که به جهان مسیحی، اروپا، آمریکا و … منتقل شده است. همچنین باید ترجمههای «قرآن کریم» را نیز افزود که چه بسیار از معارف گوناگون این کتاب آسمانی استفاده کردهاند، همینگونه ترجمه سخنان و احادیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، و کلمات امام علی بن ابیطالب (علیه السلام) …، افزون بر دیگر چیزهایی که از سرزمینهای اسلامی بردهاند، نسخههای خطی، اشیای نفیسه، ابزار علمی و … که موزهها، آزمایشگاهها و کتابخانههای خویش را با آنها بینیاز کردهاند، و علوم تجربه شده و اسرار بسیار مهمی را از آن نسخهها و ابزار آموختهاند. ادامه دارد… منبع : تبیان علماى اسلام و رهبران فکرى فرهنگى جامعه ى اسلامى مکرر در روایات مورد تعریف و تمجید قرار گرفته و شأن والاى آنان گوشزد شد است پیامبر مکرم اسلام فرمودند: «جایگاه و منزلت فقیه در این وقت (غیبت) مانند جایگاه و منزلت انبیاء بنى اسرائیل است» .(۱) علما وارثان انبیاء،(۲) حصون اسلام(۳) و حجّت هاى ائمه(علیهم السلام) بر مردم هستند.(۴) بیان این مقام و منزلت از زبان معصومین (علیهم السلام) حکایتگر رسالت ویژه و تکلیف حساس و خطیر علما به عنوان مشعلداران حقیقت، سکانداران دین، سنگربانان عقیده و ایمان و پرچمداران هدایت مردم است. آنان در عصر غیبت باید خلاء حضور امام غایب از دیدگان، را به خوبى پر کنند و تداعى کننده حضور آن سرور جهانیان و رفیق شفیق أمت باشند. بر این اساس علما در دوران انتظار وظیفه دارند عملکردى به شرح زیر داشته باشند. ۱) وظیفه شناس از آن جا که ایشان یک نوع وابستگى خاص به ولى عصر(عج) دارند لازم است تکالیف کلى فرد منتظر و نیز وظایف خود نسبت به آن حضرت را به نحو احسن و اکمل بجا آورند.(۵) ۲) تجهیز به علم توأم با عمل علما دوران انتظار، لازم است در تفقه دین و حل مشکلات علمى و یا پاسخ به شبهات به تمام امکانات نرم افزارى و علوم مربوطه، مجهز باشند; زیرا آنان به عنوان سنگربانان دین و اعتقادات مردم باید اولاً خود را در معرض شبهات و اشتباهات بیمه نمایند که امام صادق(علیه السلام) فرمود: «انسان عالم و آگاه به زمان خودش، مورد هجوم خطاها و اشتباهات قرار نمى گیرد».(۶) و هم بتواند از مرزهاى عقیدتى و عملى مردم دفاع نمایند. و ثانیاً: آنچه از نظر علمى اندوخته باید عمل نمایند تا بتوانند مانع انحراف جامعه شوند. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «چون عالم به علم خویش عمل نکند اندرزش از دلهاى شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف مى لغزد».(۷) «به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل و در میان مردم انتشار مى دهد و آن را در دل شیعیانتان استوار مى کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد; کدام یک بهترند؟ حضرت فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیان ما را استوار سازد از هزار عابد بهتر است» و اصولاً کسى که به علمش عمل نکند عالم نیست حضرت امام صادق(علیه السلام) راجع به قول خداى عزوجل (تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند)(۸) فرمود: «مراد به دانشمند کسى است که کردارش گفتارش را تصدیق کند و کسى که چنین نباشد عالم نیست».(۹) ۳) دفاع و حفاظت از دین سنگربانان و مرزبانان دین، بعد از تجهیز به علوم و تفقه در دین، باید به حفاظت از آن و تحکیم پایه هاى آن بپردازند. و در این راستا اولاً: مبانى دین را با براهین علمى مستحکم نموده و دین را آنگونه که هست به بشریت معرفى نمایند و ثانیاً: در مقابل شبهات و القائات شیاطین آخرالزمان به مقابله و روشنگرى برخیزند. امام هادى(علیه السلام) فرمودند: «اگر نبودند کسانى از علما که بعد از غیبت قائم ما به او دعوت کنند و بر او دلالت نمایند و از دین او با دلایل خداوند دفاع کنند و بندگان ضعیف خداوند را از دامهاى ابلیس و سرکشان او، رها سازند و از شبکه ناصبان خلاص نمایند. هیچ کس نمى ماند مگر اینکه از دین بر مى گشت ولى اینان هستند که زمام دلهاى شیعیان ضعیف را به دست مى گیرند همچنان که ناخداى کشتى سکان آن را در دست دارد، آنان برترین کسان نزد خداى عزوجل مى باشند».(۱۰) ۴) تعلیم دین و تنظیم اندیشه ها در عصر غیبت جاودانگى اسلام اقتضاء دارد که تعلیم دین و اجراى احکام تداوم یابد و این وظیفه ى مهم بر عهده ى فقیهان عادل و اسلام شناس است. علما دوران انتظار، لازم است در تفقه دین و حل مشکلات علمى و یا پاسخ به شبهات به تمام امکانات نرم افزارى و علوم مربوطه، مجهز باشند; زیرا آنان به عنوان سنگربانان دین و اعتقادات مردم باید اولاً خود را در معرض شبهات و اشتباهات بیمه نمایند که امام صادق(علیه السلام)فرمود: «انسان عالم و آگاه به زمان خودش، مورد هجوم خطاها و اشتباهات قرار نمى گیرد» روایات متعددى که درباره تحکیم ایمان مردم و نیز سرپرستى أیتام آل محمد(صلى الله علیه وآله) وارد گردیده است ناظر به این وظیفه ى خطیر مرزبان حوزه فکرى و عقیدتى است. ۱ – معاویه بن عمار گوید: «به امام صادق(علیه السلام) عرض کردم: مردى است که از شما روایت بسیار نقل و در میان مردم انتشار مى دهد و آن را در دل شیعیانتان استوار مى کند و شاید عابدى از شیعیان شما باشد که در روایت چون او نباشد; کدام یک بهترند؟ حضرت فرمود: آنکه احادیث ما را روایت کند و دلهاى شیعیان ما را استوار سازد از هزار عابد بهتر است».(۱۱) ۲ – امام حسن عسکرى(علیه السلام) در حدیث نسبتاً طولانى که از پدرش و او هم از پدرانش و آن حضرات هم از رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل نموده اند مى فرماید: «… و بدتر از این یتیمى (پدر از دست دادن) حال آن یتمى است که از امامش جدا گشته و نتواند به حضور او برسد و نداند حکم در آنچه از شرایع و احکام دینش دچار مى گردد چیست، توجه کنید هرکس از شیعیان ما علوم ما را بداند و کسى که نسبت به شریعت ما جاهل و از دیدن ما محروم مانده است را هدایت نماید، یتیمى بر دامان نشانده است آگاه باشید هرکس او را هدایت کند و شریعت ما را به او بیاموزد در رفیق اعلى با ما خواهد بود» .(۱۲) در پایان این مطلب را متذکر مى شویم براى اطلاع. بر این روایات که تعداد آنها کم نیست مى توان به ترجمه کتاب مکیال المکارم، ج ۲، ص ۳۷۷ تا ص ۳۹۷ مراجعه نمود. منبع : تبیان اعتقاد و باور به امام زمان (عج) و معرفت و محبت ایشان از نظر فردی، خانوادگی و اجتماعی دارای تأثیرات مثبت فراوانی است که شناخت این آثار موجب افزایش دلبستگی و تشویق بیشتر در جهت تقویت مبانی ولائی انسان در محیط خانواده و روابط خانوادگی و تربیت فرزندان خواهد شد. برخی از فوائد مهدی محوری در خانواده عبارت است از: ۱٫ وجود حامی معنوی از سلسله نیازهای انسان، نیاز به معنویت و نورانیّت باطن است، در این راستا یکی از نیازهای آدمی، نیاز به حامی معنوی، پدر روحانی و ارتباط ملکوتی با انسانهای عرشی است. خانواده های مهدی باور به زیباترین شکل ممکن می توانند از وجود مقدس و نازنین امام مهدی (عج) به عنوان پدر معنوی و حامی روحانی خود بهره مند شوند. حضرت علی (علیه السلام) در توصیف شخصیت امام می فرماید: «امام پدری مهربان و پناهگاه بندگان در مصائب، سختی ها و گرفتاری هاست.»(۱) حضرت صاحب (عج) در خطاب به شیخ مفید (رحمه الله) می فرمایند: «ما در رسیدگی و سرپرستی شما، کوتاهی و اهمال نکرده ایم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم.»(۲) ۲٫ وجود ناظر اخلاقی و دینی در یک جامعه آرمانی و اسلامی، اصل (ألم یَعلَم بأنَّ الله یَری) (۳) کاربرد ویژه ای دارد. که باعث نگهداری خویشتن و مراقبتهای ویژه فردی برای هر کسی می شود. در این میان، خانواده های مهدوی باور و مهدی یاور به یک احساس زیبای دیگری نیز می رسند و آن احساس نظارت مستقیم امام عصر(عج) بر زندگی و اعمال و رفتار و گفتار آنهاست. بر اساس عقائد دینی، ما امام را ناظر بر اعمال خود می دانیم. در یک خانواده ی امام زمانی، میان اعضاء احساس این نظارت و عنایت حضرت، وجود دارد، لذا در انجام اعمال نیک وخیر با سرعت و شتاب افزونتری بر دیگران اقدام می کنند و به هنگام انجام معصیت و گناه خود را تحت نظر و کنترل محسوس حضرتش می بینند و از آن فاصله می گیرند. تأثیر فضا در تربیت روح و روان تا آنجا اهمیت دارد که برای عبادت در اسلام، اماکن و جایگاه های ویژه ای تعریف شده است و تجربه گواهی می دهد بسیاری از افراد تحت تأثیر فضای معنوی عبادتگاهها و سرزمین های مقدس به انقلاب درونی دست یافته اند، همچنین برای تسهیل ارتباط با امام زمان (عج) توصیه شده است در مکانهای منسوب به حضرت همچون سرداب حضرت، مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد جمکران و…حاضر شویم حضرت مهدی (عج) در نامه ای خطاب به شیخ مفید (رحمه الله) می فرمایند: «ما بر اخبار و احوال شما آگاهیم و هیچ چیزی از اوضاع شما بر ما پوشیده نمی ماند.»(۴) ۳٫ بهره مندی از دعای خیر امام زمان (عج) یکی از درخواستهای مهم و سازنده هر شیعه، بهره مندی از دعای خیر امام عصر (عج) می باشد، کسی که حجت زمان است و دعای او به درگاه خداوند متعال مستجاب می باشد. همواره به یاد آن حضرت بودن، دعا کردن برای تعجیل در فرج ایشان و حرکت در مسیر رضایت آن امام غایب، ما را مشمول دعاهای خیر ایشان می کند. طلب دعای خیر و بهره مندی از دعای حجت خدا در روی زمین، آموزه ای است که فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) و لسان ادعیه به ما می آموزد. در دعای ندبه می خوانیم: (وَهَب لَنا رأفَتهُ وَ رَحمَتَه و دُعائَهُ و خَیرَه ما نَنالُ به سَعهً مِن رَحمَتِک.) (۵) «به ما مهر و محبت و دعا و خیر او را عطا فرما تا به وسیله ی آن به رحمت (خاص) تو برسیم.» امام زمان (عج) در نامه خود به شیخ مفید (رحمه الله) می فرمایند: «چرا که ما مۆمنان شایسته کردار را با نیاش و دعایی که از فرمانروای آسمان ها و زمین پوشیده نمی ماند، حفاظت و نگهداری می کنیم. بنابراین، قلبهای دوستان ما به دعای ما به بارگاه الهی، آرامش و اطمینان یابد و به کفایت آن آسوده خاطر باشند. گر چه درگیری های هراس انگیز، آنان را به دلهره افکند.»(۶) از نیازهای تربیتی انسان در مسیر رشد و تکامل، نیاز به الگو و مدل برای الگوگیری و الگو برداری است. در همین راستا خانواده های امام زمانی، دارای برترین الگو و زیباترین مدل انسانی هستند. آنان از عظیم ترین پشتوانه ی تربیتی برخوردارند و با شناخت و تأسی به سیره ی عملی امام عصر (عج) از امکان رشد و ترقّی بسیار بالائی برخوردارند. سیره ی حضرت مهدی (عج) در ابعاد گوناگونی همچون سیرت دینی، سیرت خُلقی، سیرت عملی، سیرت انقلابی، سیرت تربیتی، سیرت مالی، سیرت اصلاحی و سیرت قضایی قابل بحث و بررسی است و خانواده های مهدی باور با الهام گیری از این سیره ها، به امام خویش اقتدا می کنند. ۵٫ دفع بلاها و آفات زندگی شیرین و استمرار حیات انسان به دو عامل اساسی وابسته است: * وجود نعمتهای الهی و بهره مندی مستمر از آنها * مصونیت از بلاها و آفات در زندگی معمولاً ما نسبت به هر دو عامل بی خبر و غافلیم، اما عده ای از خواص با بهره مندی از هوشیاری و آگاهی خاص در برابر نعمتهای الهی شکرگزارند، همواره متذکر نعمتها بوده و استمرار و فزونی آنها را از خداوند طلب می کنند. اما در خصوص دفع و مصونیت از بلاها و آفات، حتی بسیاری از خواص هم توجهی ندارند، زیرا از کمیت و کیفیت آنها بی خبرند. امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه در مورد دفع خطرات و آفات از زندگی انسانها می فرمایند: «و نعمت هایت بزرگ است پروردگارا! کدامین یک از نعمتهایت به ذکر و شمارش درآید؟ کدامین یک از عطایای تو را به شکرش قیام توان کرد؟ در حالی که نعمت ها و عطایایت بیش از آن است که شمارشگران از عهده ی شمارش آنها بر آیند یا حافظان به آن دانا شوند. بار پروردگارا! آن رنج ها و زیانها را که از من به لطفت دفع کرده ای بیش از آن نعمت و عافیتی است که برایم آشکار شده است.» بر اساس این دعا معلوم می گردد یکی از الطاف خفیه ی الهی بر مۆمنان دفع بلاها و آسیب هاست، همچنین یکی از آثار وجودی امام عصر (عج) برای ما دفع ضرر و زیان و آسیب ها و بلاها می باشد. از سلسله نیازهای انسان، نیاز به معنویت و نورانیّت باطن است، در این راستا یکی از نیازهای آدمی، نیاز به حامی معنوی، پدر روحانی و ارتباط ملکوتی با انسانهای عرشی است در این خصوص خانواده های مهدوی، به خاطر ارتباط بیشتر با امام زمان (عج) مورد عنایت ویژه آن حضرت قرار می گیرند و همه ی خطرات زمینی و آسمانی با دعای خاص امام زمان (عج) از ایشان مرتفع می گردد. حضرت ولی عصر (عج) در همین زمینه می فرمایند: « ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم و اگر جز این بود از هر سو گرفتاری به شما رو می آورد و دشمنانتان، شما را از میان می بردند.»(۷) همچنین در کلامی دیگر امام زمان (عج) درمقام معرفی برکات وجودی خود فرموده اند: (أنا خاتَمُ الأوصیاءِ و بِی یَدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن أهلی و شیعَتی.) (۸) «من آخرین جانشین پیامبر خدا (ص) هستم و خدای تعالی به [سبب وجود] من بلاها را از خاندان و شیعیانم دور می کند.» کارشناسان مسائل تربیتی در بیان اهمیت فضاسازی و نقش فضای مناسب در تربیت انسان گفته اند: « ما از عهده تربیت تک تک افراد بر نمی آییم مگر زمانی که فضای مناسبی برای این امر مهیا کنیم.» تأثیر فضا در تربیت روح و روان تا آنجا اهمیت دارد که برای عبادت در اسلام، اماکن و جایگاه های ویژه ای تعریف شده است و تجربه گواهی می دهد بسیاری از افراد تحت تأثیر فضای معنوی عبادتگاهها و سرزمین های مقدس به انقلاب درونی دست یافته اند، همچنین برای تسهیل ارتباط با امام زمان (عج) توصیه شده است در مکانهای منسوب به حضرت همچون سرداب حضرت، مسجد کوفه، مسجد سهله، مسجد جمکران و…حاضر شویم. براساس همین قاعده برای برقراری و تعمیق ارتباطات با اهل بیت (علیهم السلام) و بویژه امام زمان (عج) راهکارهای گوناگونی برای آماده سازی محیطی سرشار از یاد اهل بیت (علیهم السام) پیشنهاد می گردد تا متناسب با ظرفیتهای معنوی و علاقه مندی افراد بکار گرفته شود: ۱٫ نصب تابلوی شریف صلوات بر محمد و آل محمد و عجل فرجهم. ۲٫ نصب تابلوهایی از سخنان معصومین (علیهم السلام) و به ویژه امام عصر (عج) ۳٫ خواندن اشعار و یا نصب تابلوهایی که حاوی اشعاری در مدح امام زمان (عج) است. ۴٫ نصب تابلوهای طراحی شده با موضوع مهدویت ۵٫ استفاده از ساعت دیواری که در آن به نحوی از امام زمان (عج) یاد شده است. ۶٫ استفاده از زنگهایی که آهنگ آن «یا مهدی» و « یا علی» می باشد. ۷٫ نصب صندوق صدقات درخانه و صدقه دادن روزانه برای سلامتی امام زمان (عج) ۸٫ تهیه یک کتابخانه خانگی از کتابهایی که در مورد امام زمان (عج) نوشته شده است و همت گماشتن به مطالعه وتشویق فرزندان به مطالعه در موضوع زندگی حضرت. ۹٫ اهدای سررسیدهای مذهبی و امام زمانی به کودکان. ۱۰٫ اهدای جا کلیدی هایی که نام مبارک حضرت ولی عصر بر آنها نقش بسته است. ۱۱٫ استفاده از CD و کاست هایی که دارای اشعار مداحی درباره ی امام زمان (عج) است. ۱۲٫ استفاده از نورپردازی مناسب در خانه با رنگهای سبز یا آبی و ایجاد فضایی معنوی و عبادی ۱۳٫ برگزاری جشن های خانگی و چراغانی اگرچه مختصر، به مناسبتهای نیمه شعبان، سالروز به امامت رسیدن آن حضرت و… همواره به یاد آن حضرت بودن، دعا کردن برای تعجیل در فرج ایشان و حرکت در مسیر رضایت آن امام غایب، ما را مشمول دعاهای خیر ایشان می کند. طلب دعای خیر و بهره مندی از دعای حجت خدا در روی زمین، آموزه ای است که فرهنگ اهل بیت (علیهم السلام) و لسان ادعیه به ما می آموزد ۱۴٫ شروع غذا با نام خدا و یاد امام زمان (عج) و دعای فرج ۱۵٫ تهیه هدیه برای همسر و عیدی دادن به فرزندان در ولادت ائمه (علیهم السلام) و مناسبت ها و بویژه روز پانزدهم شعبان. ۱۶٫ آشنائی و آشناسازی خانواده با مراکز، بنیادها و مۆسساتی که در مسیر امام زمان (عج) و در جهت نشر معارف آن حضرت، فعال هستند. ۱۷٫ پرداخت خمس و آموزش نحوه پرداخت خمس و انجام حسابرسی سالانه به فرزندان جهت احقاق حق اهل بیت (علیهم السلام) ۱۸٫ آموزش و عادت دادن فرزندان به اینکه در هر کار خیری رضایت امام زمان (عج) را در نظر بگیرند. ۱۹٫ حفظ و تلاوت دعاهای مربوط به آن حضرت و تشویق فرزندان به حفظ و تلاوت آنها، دعاهایی چون: دعای فرج، دعای عهد و… ۲۰٫ اقامه نماز اول وقت و تشویق فرزندان به آن به عنوان اقتداء به امام زمان (عج) ۲۱٫ هدیه دادن عطر، لباس، سکه و… به کودکان به نام مبارک امام زمان (عج) ۲۲٫ یاد کردن از امام زمان (عج) و مأنوس بودن با آن حضرت در روزهای جمعه(۹) ۲۳٫ شرکت در محافل دعای ندبه و مسافرت به مکانهایی که منتسب به ایشان است(مانند مسجد جمکران و…) ۲۴٫ پاسخ به سۆالات و طرح و مذاکره مباحث امامت و مهدویت در محیط خانواده ۲۵٫ کمک به نیازمندان و امداد رسانی به طبقات آسیب پذیر به احترام و به یاد امام زمان (عج) و به عنوان پیروی از سیره ی پیشوایان. ۲۶٫ کمک فکری و غیر فکری خانوادگی دادن به خانواده های نیازمند، بی سرپرست و بد سرپرست. منبع : تبیان سوره نور، سوره ای است که مباحث آن عمدتاً پیرامون اخلاق و احکام خانواده و مقابله با ساختار شکنان خانواده می باشد. دقت در مفاهیم الفاظ این سوره، پرده از برخی از اسرار و زیبائی های ارتباط تنگاتنگ این سوره با مباحث خانواده و سپس ارتباط مباحث خانواده با موضوع مهدویت بر می دارد. ۱٫ در آیه نخستین این سوره می خوانیم: (سُورَةٌ أَنْزَلْنَاهَا وَ فَرَضْنَاهَا وَ أَنْزَلْنَا فِیهَا آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ.) (۱) « این سوره، سوره ای است که آن را فرو فرستادیم و (دستوراتش را) واجب ساختیم و در آن آیاتی روشن نازل کردیم تا شاید متذکر شوید.» توضیح: تنها سوره ای از قرآن کریم که ابتدای آن لفظ «سوره» وارد شده این سوره است. کلمه سوره از ماده «سور» به معنای دیوار دور شهر و قلعه که آن را جدا می کند، می باشد و چون مباحث این سوره مربوط به خانواده است و خانه محل زندگی یک خانواده با دیواری جدا شده و حریم آن مشخص می گردد، در آیه اولش واژه «سوره» آمده است. از طرفی در زبان عرب، به دستبند نیز که مایه ی زیبایی و آراستگی است، «سِوار» گفته می شود و از آنجا که وجود خانواده، سبب زینت یک جامعه و قوام آن می شود، این سوره با واژه ی «سوره» شروع می شود و بیانگر این مطلب است که: « جامعه ی زیبا، جامعه ای است که در آن نظام خانواده مقدس شمرده شده و افراد آن خانواده دار و تربیت یافته باشند.» ۲٫ خداوند در قرآن تنها این سوره را واجب شمرده (فَرَضناها) – هر چند اطاعت از همه ی دستورات قرآن واجب است – و این به خاطر آن است که اهمیت دادن به قوانین خانواده و حفظ حریم آن بسیار لازم و ضروری می باشد. و چون واژه ی «فرض» به معنای ثابت است، اشاره به این مطلب دارد که رعایت محتوای این سوره سبب استواری، استحکام بخشی و ثبات انسان و جامعه می گردد. آری، خداوند حفظ حریم دژ خانواده را واجب کرد تا انسان ها از تنهایی و مشکلات زندگی به آن پناه برند و اگر می بینیم خداوند برای خطاهایی چون زنا و یا حتی تهمت زدن به زنا، مجازات شدیدی قرار داد، به خاطر حفظ قداست و حریم خانواده است. شهید مطهری (ره) در مقدمه ی تفسیر سوره نور می فرمایند: «بیشتر آیات سوره ی نور درمورد مسائل مربوط به عفاف است. تعبیر: «سوره ی انزلناها» که تنها این سوره با چنین تعبیری آغاز می شود – و تعبیر «فَرَضناها» این مطلب را می فهماند که مسائل مربوط به عفاف بسیار جدی است، یعنی درست عکس بشر امروز که در جهت آزادی جنسی گام بر می دارد، قرآن این مسائل را مهم می شمارد و این نشان می دهد که این قوانین، تغییر ناپذیر است و مقتضیات زمان آن را تغییر نمی دهد و نمی تواند تغییر دهد، این ها جزء اصول زندگی بشر است.» (۲) «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد. همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به آرامش و امنیت مبدل می کند آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند آنها فاسقانند» ۳٫ امام صادق (علیه السلام) عنایت ویژه ای به این سوره داشتند و فراگیری آن را بویژه برای دختران و زنان لازم می شمردند و می فرمودند: «اموال و پاکدامنی تان را با تلاوت سوره نور حفظ کنید و با آن زنانتان را محافظت نمایید. پس هر کس بر خواندن آن هر روز یا هر شب مداومت داشته باشد احدی از خانواده اش هرگز دچار عمل منافی عفت نمی شود…»(۳) در این سخن، امام صادق (علیه السلام) از واژه ی «حَصِّنُوا» که از ریشه ی حِصن به معنای دژ و قلعه است، استفاده نموده اند، چرا که مباحث این سوره عمدتاً در موضوع حصن خانواده و دژ تربیتی محافظ انسان است؛ سپس می فرمایند: اموال و پاکدامنی خویش را با تلاوت این سوره محافظت کنید و این نشان می دهد که : اولاً یکی از آثار وضعی تلاوت این سوره، تحت الحفظ قرار گرفتن اموال، اولاد و ناموس انسان از خطر ات است و ثانیاً نشانگر ارتباط عمیق این سوره با حفظ نهاد خانواده می باشد، چرا که محور مباحث این سوره درباره ی مباحث خانوادگی و پرهیز از آسیب های خطر آفرین برای استحکام خانواده است. ۴٫ در یک نگاه کلی می توان آیات سوره ی نور را در چندین بخش مهم تقسیم نمود: * مباحث خانوادگی (در آیاتی چون : ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۲۶، ۲۷، ۲۸، ۲۹، ۳۰، ۳۱، ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵، ۵۸، ۵۹، ۶۰، ۶۱) * مباحث توحیدی (در آیاتی چون: ۲۴، ۳۴، ۳۵، ۳۸، ۴۱، ۴۲، ۴۳، ۶۴….) * مباحث مهدوی (در آیاتی چون: ۵۲، ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۶۴، ۶۳…) ۵٫ در این سوره ی مبارکه چهارده مرتبه از واژه ی «بیوت» استفاده شده است. واژه ی «بیت» به پناهگاه شبانه انسان اطلاق می شود و «بات» و «بیتوته» یعنی شب را در مکانی به صبح رساندن و یا شب را با برنامه عبادی و هدف دار به صبح رسانیدن. خداوند متعال کعبه را «بیت الله» و «بیت العتیق» نامگذاری کرد و از همگان خواست تا به سوی او هنگام عبادت (بویژه در شب) توجه کنند، پس با توجه به معنای لغوی بیت، لازم است همه ی ما در خانه، دارای برنامه ی هدف دار برای زندگی باشیم. ۶٫ در این سوره به بیوت الهی نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت اشاره شده است، چنانچه می فرمایند: (فی بیوتٍ أذن الله ان تُرفَعَ…) و در سوره ی احزاب خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به «اهل بیت» مشهور شدند و خداوند در مورد ایشان فرمود: (إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. (۴) «همانا خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک کند.» ۷٫ در این سوره بعد از آیه ی معروف: (الله نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ….) «خداوند نور آسمانها و زمین است، مثل نور او مانند چراغدانی است…» آمده است: (فی بُیُوتٍ أذن اللهُ ان تُرفَعَ و یُذکَرَ فیها اسمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالغُدوِّ و الآصالِ.) (۵) [ «این نور» در خانه هایی است که خداوند اذن داده رفعت یابند و نام او در آنها برده شود و صبحگاهان و شامگاهان در آنها تسبیح او گفته شود.] که می تواند بیانگر ارتباط تنگاتنگ بین آیه ی توحیدی «نور» و آیه ی پس از آن که سخن از «بیوت اولیای الهی» به میان آورده باشد و بدینسان رابطه ی عمیق اصل توحید با اصالت خانوادگی و خانواده داری را بیان می کند. ۸٫ با دقت در مضامین این سوره در می یابیم بیشترین حجم آیات آن مربوط به آسیب شناسی خانه و خانواده و راهکارهای حقوقی و اخلاقی انسجام بخشی و عدم تخریب و فروپاشی نظام خانواده می باشد؛ مباحث این سوره پیرامون، مجازات زنا و تهمت به زنا، مذمت این گناه بزرگ، ملاعنه، ممنوعیت نگاه حرام، وجوب حجاب و عفاف، لزوم پوشش زینت زنان در برابر نامحرم، تأکید بر ازدواج، استیذان، (۶) نهی از اجبار زنان بر بی عفتی و… می باشد. ۹٫ اما نکته بسیار مهمی که محل بحث ماست، اینکه خداوند پس از تبیین یک سلسله احکام خانواده، به طرح «مسأله مهدویت » پرداخته و می فرمایند: (وَعَدَاللهُ الَّذین آمَنوا مِنکم و عَمِلُوا الصّالحاتِ لَیستخلِفَنَّهم فی الأرضِ کما استخلَفَ الَّذین مِن قَبلِهِم و لَیُمَکِنَنَّ لَهُم دینَهُم الَّذی ارتَضی لَهُم و لَیُبَدِّلنّهم مِن بَعدِ خَوفِهم أمناً یَعبُدونَنی لا یُشرِکُونَ بی شیئاً و من کَفَرَ بَعد ذلکَ فأولئِکَ هُمَ الفاسِقُون.) (۷) «خداوند به کسانی که از شما ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد. همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به آرامش و امنیت مبدل می کند آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند آنها فاسقانند.» در روایات در تفسیر این آیه آمده است : (نَزَلَت فی المَهدی(عج) (۸)) «این آیه درباره حضرت مهدی (عج) نازل شده است.» اصالت های خانوادگی و رعایت احکام خانواده چون: ازدواج، کنترل چشم، روابط سالم خانوادگی و حیا و عفت زمینه تحقق وعده الهی و تشکیل حکومت جهانی آخرین ذخیره الهی را فراهم می کند و کسانی که لیاقت و توانایی پاک زیستی و اداره یک خانواده را داشته باشند، لیاقت مشارکت در اداره جهانی پاک و عاری از هر نوع ظلم و تباهی را خواهند داشت همچنین در زیارتی که از امام صادق (علیه السلام) درباره ی روز عاشورا وارد شده است حضرت با اقتباس از این آیه درباره ی دوری عدالت گستری امام زمان (عج) می فرمایند: (وَاجعَل لهم أیاماً مشهورهً و أیّاماً معلومهً کما ضَمِنتَ لأولیاءِکَ فی کتابِکَ المُنزَل فَإنَّکَ قُلتَ: « وَعَد اللهُ الّذین آمَنوا مِنکُم…» أللهمَّ أعلِ کَلِمَتَهُم یا لا اله الا انتَ یا لا اله الا انتَ یا لا اله الا انتَ یا أرحم الراحمین.) (۹) «خداوندا! برای ایشان (اهل بیت (علیهم السلام) روزگاری معلوم و آشکار قرار بده. همانگونه که آن را در کتابت برای اولیائت تضمین کرده و فرموده ای : « خداوند به مۆمنین از شما وعده داد…» خدایا! ای آنکه جز تو معبودی نیست، امر ایشان را برتری بخش، ای مهربان ترین مهربانان.» ۱۰٫ امتزاج و ترتیب مباحث خانواده و سپس طرح آیه مهدویت در این سوره بیانگر ارتباط تنگاتنگ فرهنگ انتظار و مهدویت با اصالت خانوادگی و استحکام بنیان خانواده و توجه به «بیت» می باشد. به عبارتی می توان نتیجه گرفت اصالت های خانوادگی و رعایت احکام خانواده چون: ازدواج، کنترل چشم، روابط سالم خانوادگی و حیا و عفت زمینه تحقق وعده الهی و تشکیل حکومت جهانی آخرین ذخیره الهی را فراهم می کند و کسانی که لیاقت و توانایی پاک زیستی و اداره یک خانواده را داشته باشند، لیاقت مشارکت در اداره جهانی پاک و عاری از هر نوع ظلم و تباهی را خواهند داشت. ۱۱٫ انسانهای صالح و تربیت یافته در خانواده های اصیل شایستگی پذیرش ولایت و امامت پیشوای آسمانی چون حضرت مهدی (عج) را دارند، به همین دلیل در نظام سیاسی و فرهنگ علوی، یکی از ملاک های گزینش افراد شایسته، تربیت یافتن و برخاستن آنان از «بیوت صالحه» می باشد، چنانچه حضرت علی (علیه السلام) در نامه ای به مالک اشتر فرمودند: (ثُمَّ الصَق بِذَوِی المُرُۆاتِ و الأحسابِ و اهلِ البیوتاتِ الصّالِحَه و السَّوابق الحَسَنَهِ…) (۱۰) [(در انتخاب کارگزاران خود) با آنانکه خانواده دار ترند و شخصیت حساب شده دارند و از خاندانی پارسا و صالحی و با سوابقی درخشانند ارتباطی نزدیکتر برقرار کن (و آنان را برگزین) ]. منبع : تبیان یکی از موضوعات مهم در مباحث امامت، موضوع ولایت تکوینی است. ولایت تکوینی به معنی داشتن علم و قدرت خارقالعاده و قدرت دخل و تصرف در طبیعت و انواع مختلف اداره و دگرگونی در عالم هستی، از ویژگیها و شئون خداوند متعال است که در آن هیچ همتا و شریک ندارد. این امر عقلی، مقتضای کمال مطلقبودن حق، واجبالوجودی او و فقر کامل ممکنالوجود و ماسوی است. به علاوه آیات قرآن که درباره ولایت تکوینی خداوند متعال صراحت کامل دارند. با این بیان، در کنار خداوند هیچ موجودی به عنوان رقیب یا مددکار، عقلا قابل تصور نیست. همچنین عقلاً امکان ندارد کار تدبیر و اداره عالم، به موجودی واگذار شده باشد، چون مفهوم این امر تفویض و واگذاری است که با واجبالوجودی حضرت حق ناسازگار است. اما در درون حاکمیت خداوند و در حوزه اداره مطلق و ولایت بی چون و چرای او، برخی از موجودات مانند فرشتگان و انسان از گونههایی ولایت و آزادی – بر حسب ضرورت و حکمت الهی – برخوردارند. این امر نیز ولایت تکوینی است اما به طور غیر مستقل، ناگسسته از خدا و به اذن و فرمان او. بنابراین میتوان اظهار داشت، عقلاً و شرعاً امکان دارد که خداوند به خواص از بندگانش، از فرشته و انسان، به جهت اظهار نعمت و علو شأن، یا تأیید آنان و اتمام حجت بر دیگران و یا مصالح دیگر، ولایت و قدرت تصرف بر کائنات و یا مأموریتهای خاصی چون تدبیر امور، عطا کند تا در مواردی که فقط مأمور هستند، وظیفه خود را انجام دهند و در موارد دیگر بر حسب مصالح و جهات ثانوی که در داخل نظام کائنات پیش میآید، بر طبق آن مصلحت تصرفاتی بنمایند. یا اینکه خداوند، کائنات را مطیع و فرمانبردار آنها قرار دهد تا بر حسب اقتضا و مصلحت، اجازه هر تصرفی را داشته باشند که این امر با مشیت الهی منافاتی ندارد و از آن به معجزه تعبیر شده است. در مورد امکان دخالت و تصرف بر کائنات یعنی داشتن ولایت تکوینی ملائکه و انسان، آیات و روایات بیشماری وجود دارد که برای شروع بحث به سه دسته از آنها به عنوان شاهد مثال اشاره میکنیم: - افعال خداوند مانند: خلق، رزق، اماته، احیا و سایر اسماء و صفات الهی، گاهی با واسطه انجام میگیرد و در این صورت آن افعال به واسطهها نیز مستند میگردد. البته باید اذعان داشت این علم و سایر کمالاتی که به پیامبران بزرگ الهی، رسول گرامی اسلام و ائمه (علیهمالسلام) داده شده، همه از جانب خداوند متعال است و آنها از ذات خود هیچ ندارند. البته باید اذعان داشت که این افراد اهلیت و قابلیتی داشتهاند که مستحق چنین لطف عظیمی از جانب خداوند شدهاند. در نتیجه ولایت بر تصرف در کائنات با علمی همچون علم “من عنده علم من الکتاب” برای انبیاء و اولیاء بخصوص رسول اکرم و ائمه اطهار که افضل و اعلم خلق خدا هستند ثابت و مسلم است قرآن در مورد ولایت تکوینی ملائکه و تدبیر امور جهان توسط آنها میفرماید: (اَلذِینَ تَتَوَفاهُمُ المَلائِکَهُ طَیّبیِن) آنان که فرشته پاکیزه از شرک (مأموران رحمت الهی ) قبض روحشان کنند. (فَالمُدَبِراتِ اَمراً) قسم به فرشتگانی که به فرمان حق به تدبیر نظام خلق میکوشند. جبرئیل مأمور و امین وحی خداست. عزرائیل مأمور قبض ارواح است. ملائکه تدبیر امور و ملائکه تقسیم امور و ….. این آیات و آیاتی از این دست بیان میدارد که عدّهای تحت فرمان خداوند و به اذن او، تدبیر امور جهان را به عهده دارند به این دلیل که “اَبَی اللهُ اَن یَجریَ الاُمُورَ اِلّا بِاَسبَابِهَا” خداوند و شأن خداوندی برتر از این است که در تمامی امور خلقت، بدون واسطه دخالت داشته باشد. - از روایاتی که در تفسیر این آیات آمده، استفاده میشود که مقداری از امر تدبیر نیز در اختیار بشر قرار داده شده و قرآن ولایت تکوینی را در مورد افراد خاص پذیرفته است. نمونه آن داستان دیدار حضرت موسی (علیهالسلام) با آن بنده خالص خداست که در سوره کهف به تفصیل، شرح این واقعه بیان شده است. در این سوره آمده که آن بنده مورد تأیید خداوند، مأموریتهای ویژهای همانند مأموریتهای ملائکه دارد. گاهی کارهای مورد سۆال حضرت موسی (علیهالسلام) را به خودش نسبت میدهد و میگوید: (فأرَدتُ اَن اَعِیبَهَا) خواستم آن کشتی را ناقص کنم و گاهی فعل را به خداوند نسبت داده و میگوید: (وَ اَرادَ رَبّکَ) معجزات فراوان حضرت عیسی (علیهالسلام) نمونه بسیار خوبی برای این مطلب است. افعال خدایی که حضرت عیسی آن را به خود – امّا به اذن خداوند- نسبت میدهد، مانند: زنده کردن مردگان و دادن خبرهای غیبی و شفا دادن بیماران و… - خداوند در قرآن کریم بیان میدارد که همه موجودات عالم را مسخّر انسان قرار داده است. امّا در مورد تسلّطی که حضرت داوود (علیهالسلام) بر کوهها و پرندگان دارد و همه به فرمان او بودند، و سلطنتی که خداوند به ایشان عطا نموده بود، در تمام عالم بی سابقه است. نمونه دیگر در سوره نمل در داستان حضرت سلیمان (علیهالسلام) است که یکی از وزراء او، تخت بلقیس را در چشم به هم زدنی نزد او حاضر میکند. عقلاً و شرعاً امکان دارد که خداوند به خواص از بندگانش، از فرشته و انسان، به جهت اظهار نعمت و علو شأن، یا تأیید آنان و اتمام حجت بر دیگران و یا مصالح دیگر، ولایت و قدرت تصرف بر کائنات و یا مأموریتهای خاصی چون تدبیر امور، عطا کند تا در مواردی که فقط مأمور هستند، وظیفه خود را انجام دهند و در موارد دیگر بر حسب مصالح و جهات ثانوی که در داخل نظام کائنات پیش میآید، بر طبق آن مصلحت تصرفاتی بنمایند. یا اینکه خداوند، کائنات را مطیع و فرمانبردار آنها قرار دهد تا بر حسب اقتضا و مصلحت، اجازه هر تصرفی را داشته باشند که این امر با مشیت الهی منافاتی ندارد و از آن به معجزه تعبیر شده است بعضی از روایات و تفاسیر اشاره دارند: “علمی که آصف وزیر حضرت سلیمان (علیهالسلام) آنرا دارا بوده، علم به یک حرف از حروف اسم اعظم بوده که شخص بر اساس آن میتواند کارهایی انجام دهد که خرق عادت شمرده میشود.” البته باید اذعان داشت این علم و سایر کمالاتی که به پیامبران بزرگ الهی، رسول گرامی اسلام و ائمه (علیهمالسلام) داده شده، همه از جانب خداوند متعال است و آنها از ذات خود هیچ ندارند. البته باید اذعان داشت که این افراد اهلیت و قابلیتی داشتهاند که مستحق چنین لطف عظیمی از جانب خداوند شدهاند. در نتیجه ولایت بر تصرف در کائنات با علمی همچون علم “من عنده علم من الکتاب” برای انبیاء و اولیاء بخصوص رسول اکرم و ائمه اطهار که افضل و اعلم خلق خدا هستند ثابت و مسلم است همانگونه که در بعضی از امور ملائکه به اذن خدا دخالت دارند. مثلا جبرئیل مامور و امین وحی خداست یا عزرائیل مامور قبض روح است و یا ملائکه مدبرات و ملائکه مقسمات هستند. ظاهرا مناصبی که ملائکه دارند به آنها اختصاص دارد و اجراء و انفاذ مشیت الهی به آنها واگذار شده است. در عین حال میتوان گفت که ملائکه در تقدیر الهی جزء اعوان و انصار اولیاء و مأموران آنها هستند. پیامبر به علی(علیهالسلام) فرمود: “یا علی خداوند به تو فضیلتهایی عنایت فرموده از جمله آن که دردها و مرضها را مطیع و فرمانبردار تو قرار داده است.” در وقایع تاریخی و احادیث متواتر، تصرفات حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) به عنوان معجزه و نیز ائمه اطهار (علیهالسلام)مسلم شناخته شده است. علاوه بر اینکه بیان میدارند خداوند همه اشیاء عالم را مسخر فرمان پیامبر و امام قرار داده است. ما در این مقاله قصد داریم به چند سوال در همین زمینه که مرتبط با ولایت تکوینی امام (علیهالسلام) است، پاسخ دهیم. ادامه دارد … منبع : تبیان جوانان، بازوی قدرتمند دفاع و سازندگی هر جامعه و تأثیرگذارترین افراد در تحولات جامعهاند. ویژگیهای جوان آنقدر مهم و با ارزش است که در تشکیل حکومت جهانی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف چشمگیر و نمایان است. در جهان کنونی که عصر بیمعنویتی و بیاخلاقی است بسیاری از جوانان جامعه ما توجه خاصی به معنویت، قرآن و اهل بیت علیهم السلام از خود نشان میدهند. و بدیهی است باید این شور و نشاط با شعور معنوی آمیخته و با الگوهای خوب آشنا شوند تا به سر منزل واقعی رهنمون گردند، یکی از ابزارهایی که جوانان را در این مسیر کمک میکند انس با قرآن و الگوهای قرآنی است، چرا که قرآن کلام خداوند است و دستورات الهی در آن نهفته و انسان میتواند به وسیله انس با قرآن بهرههای معنوی زیادی ببرد. هر چقدر به قرآن نزدیک شویم صفا و معنویت بیشتر میشود و به همان اندازه از انحرافات و فسادهای اخلاقی دور خواهیم گشت. امام سجاد علیه السلام میفرماید: «اگر تمام اهل مشرق و مغرب از دنیا برود هرگز از تنهایی وحشت نمیکنم، هنگامی که قرآن همراه من باشد.(۱) لذا جوانان باید طبق رهنمودهای معصومان علیهم السلام به قرآن و الگوهایی که در آن معرفی شده اهمیت بدهند و آن را در عصر غیبت در زمینهسازی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف بکار گیرند. چرا که دوران غیبت کبری دوران تمرین اطاعت و دوران خودسازی و تلاش برای رسیدن به کمال واقعی است. در قرآن جوانان موفق با ویژگیهای خاصی معرفی شدهاند که برخی از آنها عبارتند از: ۱٫ جوان صبور و تسلیم دستور خدا حضرت اسماعیل علیه السلام وقتی به حد رشد رسید، پدر بزرگوارش به او گفت: «من در خواب دیدهام تو را سر مُیبرم، نظرت در اینباره چیست؟»(۲) اسماعیل علیه السلام جانانه جواب داد «ای پدر، آن چه خداوند به تو امر کرده، انجام بده به خواست خداوند من را از بردباران خواهی یافت».(۳) این فداکاری و جانبازی که هر ساله در عید قربان خاطرة آن زنده میشود و همه به شجاعت و تسلیم بودن اسماعیل در برابر حق آفرین درود و سلام میفرستند، در جهان امروز که گذشت و صبر و تسلیم در برابر حق که از مهمترین و ارزشمندترین ویژگیهای مردان الهی است. اسماعیل الگوی مناسبی برای جوان منتظر میباشد. ۲٫ جوان پاکدامن حضرت یوسف علیه السلام در برابر خواهشهای نفسانی زلیخا حاضر به معصیت نشد و بیگناه به زندان افتاد(۴) و سختیهای زندان را تحمل کرد تا پاک بماند. این نفس ستیزی حضرت یوسف علیه السلام در هنگام مهیا بودن شرایط گناه، الگویی برای همه جوانان عصر کنونی است. زیرا جوان منتظر و زمینهساز ظهور، خود را از گناه و آلودگی دور میکند و خوشا به سعادت آن جوانی که با وجود مهیا بودن گناه خود را به معصیت نمیآندازد چرا که خداوند متعال و حضرت مهدی علیه السلام را شاهد بر اعمال خود میداند. ۳٫ جوان غیور حضرت موسی علیه السلام با تمام تدابیر امنیتی و سختگیریهای فرعون، پا به عرصه وجود گذاشت و دربار فرعون، محل رشد و نمو او شد آن حضرت در جوانی به حمایت بنی اسرائیل پرداخت، از این رو مجبور شد برای حفظ جانش، وطنش را ترک کند. او صحرای سینا را پشت سر گذاشت و با زحمات طاقت فرسا خود را به «مدین» شهر شعیب پیامبر علیه السلام رساند. غیرت این جوان سبب شد به دختران شعیب کمک کند. زیرا او مانند دیگران نسبت به جامعه زمان خود بیتفاوت نبود(۵) و احساس مسئولیت کرده و در برابر ظلم ایستاد. امروز جوانان ما هم باید در برابر کوچکترین انحراف، خرافات، بدعتها و مدعیان دروغین بیتفاوت نباشند و باید پویا، سرزنده و آگاه نسبت به زمان، احساس مسئولیت کند. ۴٫ جوان شجاع حضرت داود علیه السلام، جوانی است که در مقابلة سپاه طالوت با لشکر باطل جالوت، پهلوان لشکر کفر (جالوت) را نقش بر زمین ساخت خداوند متعال هم مقام نبوت، حکمت و سلطنت را به او بخشید(۶) وی با به کار بستن قدرت، فکر و قوت جوانی برای مبارزه با طاغوت الگویی برای همه جوانان است تا در برابر جالوتیان زمان ایستادگی کنند. چرا که خداوند پشت و پناه جوانان مبارز با طاغوت است و در برابر این مبارزه، حکمت و بزرگی عطاء خواهد نمود. جوان منتظر و زمینهساز ظهور، خود را از گناه و آلودگی دور میکند و خوشا به سعادت آن جوانی که با وجود مهیا بودن گناه خود را به معصیت نمیآندازد چرا که خداوند متعال و حضرت مهدی علیه السلام را شاهد بر اعمال خود میداند در هر صورت جوان منتظر، پویا و دارای فکر و برنامهای است که خود را ضمن رساندن به معنویت و اخلاق، با بهرهگیری از الگوهای قرآنی و به کار بستن آن در مراحل زندگی خود، زمینهساز ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد.(۷) قدر جوان و جوانی را بهتر از پیش بدانیم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله میفرماید: «قدر جوانی را قبل از فرا رسیدن پیری بدان».(۸) این دوران زیبای زندگی در قرآن بعنوان «احسن تقویم» یاد شده است. در روایتی این کلام خداوند متعال «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» را به دوران جوانی تفسیر فرمودهاند.(۹) و بالاخره سخن را با تعبیر بسیار زیبای مقام معظم رهبری به پایان میبریم: «جوانی در انسان، عبارت از دوران خاصی از عمر است که در آن دوران، انسان به شکفتگی و بالفعل شدن بسیاری از استعدادها میرسد و دوران اوج زیباییها و جوشش استعدادها و تواناییهایی است که در انسان هست.(۱۰) منبع : تبیان قرآن کریم از زبان حضرت نوح می فرماید: (رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوَالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُۆْمِناً….(۱) «پروردگارا! مرا و پدر و مادرم و تمام کسانی که با ایمان وارد خانه ی من شدند را بیامرز….» در روایات آل الله ذیل آیه ی شریفه آمده است که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (یَعنی الولایهَ مَن دَخَلَ فیها دَخَلَ بُیُوتَ الأنبیاء.) (۲) «یعنی قبول ولایت کند، هر که داخل ولایت آل محمد (صلی الله علیه و آله) شود داخل بیوت انبیاء شد.» واژه ی بیت، بیوت، بیوت الأنبیاء اهل البیت در فرهنگ قرآن و روایات می تواند دارای دو معنای ظاهری و باطنی (مادی و معنوی) باشد؛ علامه مجلسی (رحمه الله) در توضیح این آیه شریفه می فرمایند: «شاید مراد از بیت، بیت معنوی باشد و لذا خانه های پیامبران همگی یک خانه محسوب می شود که آن خانه عزت و شرف و کرامت و اسلام است پس هر کس آنها را دوست بدارد (و سرپرستی ایشان را بپذیرد) در خانه های آنان داخل شود و به ایشان ملحق گردد پس شیعیان (به سبب قبول ولایت) در این بیت معنوی داخلند و مشمول دعای نوح قرار می گیرند.» (۳) بر این اساس برای هر یک از دوستداران ولایت، امکان و فرصت به عضویت درآمدن در بیت الأنبیاء و بیت الولایه وجود دارد و همه ی ما می توانیم از اعضای معنوی خانواده عظیم مهدویت و امام مهدی (عج) قرار گیریم همچنان که این تهدید وجود دارد که برخی از اعضاء به سبب انجام برخی اعمال از این بیوت اخراج شوند. تاریخ نمایشی از کسانی که از بیوت انبیاء اخراج شده اند را به تصویر می کشد و از آنان به عنوان اخراجی و یا انصرافی (انصراف از عضویت) و یا نااهلان در بیوت انبیاء یاد می کند. حضرت رضا(علیه السلام) در تبیین چگونگی و علت طرد فرزندان نوح از خاندان نبوت می فرمایند: «همانا نوح گفت: « پروردگارا پسر من هم از أهل من محسوب می شود و به درستی که وعده ی تو حق و بهترین حکم کنندگان خواهی بود.» پس خداوند عزو جلّ فرمود: « ای نوح او از اهل تو نیست چرا که او عمل (فردی) غیر صالحی است.» سپس خداوند به خاطر معصیت و نافرمانی که کرد او را از اهل او (نوح) اخراج کرد.»(۴) علاوه بر رابطه امام و مأمومی بین ما و حضرت مهدی (عج) می توان از دیدگاه تربیتی، رابطه پدر و فرزندی با امام (عج) داشت و خود را به عنوان یک متربی و یک انسان نیازمند به تربیت، تحت تربیت آن پدر معنوی درآورد و از هدایتهای مستمر و مداوم تشریعی و تکوینی حضرت بهره گرفت حسن بن موسی بغدادی می گوید: « من در خراسان در محضر علی بن موسی الرضا(علیه السلام) بودم و زیدبن موسی (برادر حضرت) نیز حضور داشت و رو به عده ای از مجلسیان کرده بود و بر آنان فخر می فروخت و می گفت: ما چنین و چنانیم. حضرت رضا (علیه السلام) که مشغول سخن گفتن برای عده ای دیگر بود، سخنان زید را شنید و رو به او کرده، فرمود: « ای زید آیا این سخن سبزی فروشان کوفه تو را مغرور ساخته است که می گویند: فاطمه، دامن خود را پاک نگه داشت و از این رو، خداوند آتش را بر ذریه ی او حرام کرد؟! به خدا قسم که این فقط اختصاص به حسن و حسین و فرزندی دارد که از شکم او زائیده شده باشد، اما اینکه موسی بن جعفر، خدا را اطاعت کند و روزها روزه بگیرد و شبها را به عبادت گذراند و تو معصیت خدا کنی و سپس در روز قیامت یکسان باشید. در این صورت تو نزد خدای عزوجل عزیزتر از او خواهی بود! علی بن الحسین (علیه السلام) می فرمود: « برای نیکوکار ما دو بهره از پاداش است و برای بدکردار ما دو برابر عذاب» سپس آن حضرت رو به من کرد و فرمود: « ای حسن! این آیه: « قال یا نوحُ انَّه لیس مِن اهلِک إنّه عملٌ غیرُ صالحٍ» را چگونه قرائت می کنید؟ عرض کردم بعضی ها آن را «إنّه عملٌ غیر صالحٍ»(۵) قرائت می کنند و برخی دیگر آن را «إنّه عملٌ غیرُ صالح» (به اضافه) قرائت می کنند، پس کسی که به صورت دوم قرائت می کند او را از فرزندی نوح نفی می کند. حضرت فرمود: هرگز! او فرزند نوح بود اما چون خدای عزوجل را نافرمانی کرد، خداوند او را از پدرش نفی کرد. همین طور، هر یک از ما اهل بیت که خدای عزوجل را نافرمانی کند از ما نیست و تو نیز چنانچه خداوند را فرمان بری، از ما اهل بیت هستی.»(۶) از سوی دیگر حضرت صادق (علیه السلام) در تفسیر آیه «ربِّ إغفرلی ولِوالِدَیَّ و لِمَن دخل بیتی مۆمناً.»(۷) راه ورود به بیت الأنبیاء را این چنین تبیین می فرماید: «یعنی هر کس داخل در ولایت شود (ولایت را قبول کند)، داخل در بیت انبیاء شود و فرمود: حضرت حق که «خداوند فقط می خواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد.» یعنی ائمه (علیهم السلام) و ولایت و سرپرستی ایشان (پس) هر کس در ولایت ائمه (علیهم السلام) داخل شود (و ولایت را بپذیرد) در بیت نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) داخل شود.»(۸) لذا بر همه ی ما لازم است با سخت کوشی و بررسی راهکارهای به عضویت در آمدن به بیوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، شایستگی رسیدن به مقام «مِنّا اهل البیت» را در خود ایجاد کنیم. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (إیّاکم أن تَعمَلُوا عَملاً یُعَیِّرونا، فَإنَّ وَلدَ السِّوءِ یُعَیَّرُ والدُهُ بِعَمَلِه…)(۹) «مبادا کاری کنید که به سبب آن ما را سرزنش کنند، زیرا به سبب کردار فرزند بد، پدر او سرزنش می شود.» آری یکی از زیباترین حالات معنوی، ادراک رابطه پدری و فرزندی بین خود و امام زمان (عج) و به عضویت معنوی درآمدن در خانواده اهل بیت و خود را تحت تربیت امام قرار دادن است، چرا که امام مربی و هادی باطنی و پدر معنوی ما به حساب می آید. بنابراین یکی از شئون امام، هدایت باطنی و تربیت نفوس است و ما باید بکوشیم خود و خانواده خود را تحت تربیت او قرار دهیم و امام را به عنوان پدر خویش انتخاب کنیم تا تحت عنایات و کرامتهای پدرانه او قرار گیریم و به یک شکوفائی تربیتی و معنوی برسیم. حضرت رضا (علیه السلام) می فرمایند: (الامام… الوالد الشَّفیق والأخ الشَّقیق و مَفزَعُ العباد فِی الدّاهیه.) (۱۱) «امام پدری خیرخواه و برادری مهربان و پناهگاهی برای بندگان در سختی هاست.» همچنین رسول خدا (ص صلی الله علیه و آله) فرمودند: (یا علی….أنا و أنت َ أبَوا هذه الأمَّه.) (۱۲) «یا علی من و تو پدران (معنوی) این امت هستیم.» بنابراین علاوه بر رابطه امام و مأمومی بین ما و حضرت مهدی (عج) می توان از دیدگاه تربیتی، رابطه پدر و فرزندی با امام (عج) داشت و خود را به عنوان یک متربی و یک انسان نیازمند به تربیت، تحت تربیت آن پدر معنوی درآورد و از هدایتهای مستمر و مداوم تشریعی و تکوینی حضرت بهره گرفت. مبادا کاری کنید که به سبب آن ما را سرزنش کنند، زیرا به سبب کردار فرزند بد، پدر او سرزنش می شود در روایات اهل بیت (علیهم السلام) به برخی از اصحاب معصومین (علیهم السلام) که به این مقام والا (مقام مِنّا اهل البیت) نائل گشته اند، اشاره شده است: * اباذر غفاری – قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یا أباذر إنَّکَ مِنّا أهلَ البیتِ»(۱۳) «ای ابوذر تو از ما اهل بیت هستی.» *سلمان فارسی – قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «سلمانُ مناَّ اهلَ البیتِ» (۱۴) * ابوعبیده حذاء – قال الصادق(علیه السلام): «انَّ اباعبیده منّا أهل البیت»(۱۵) «ابوعبیده (حذاء) از ما اهل بیت است.» عمر بن یزید – قال الصادق(علیه السلام): «یابن یزید أنت و الله منّا أهل البیت»(۱۶) «ای پسر یزید! به خدا قسم تو از ما خاندان هستی.» * یونس بن یعقوب – قال الصادق(علیه السلام): «انما أنت رَجلُ منَّا أهلَ البیتِ»(۱۷) «تو (ای یونس) مردی از خاندان ما هستی.» * سعد الخیر- قال الباقر (علیه السلام): «أنت أمویٌّ مِنّا أهل البیت» (۱۸) «تو (سعد الخیر) امویی هستی که از ما خاندان می باشی.» عیسی بن عبدالله قمی- قال الصادق(علیه السلام): «عیسی بن عبدالله رَجلٌّ منّا حیاً و هو منّا میِّتاً» (۱۹) «عیسی بن عبدالله، فردی از ما خاندان است، زنده باشد یا مرده.» اهل بیت (علیهم السلام) در کنار معرفی اشخاصی که به مقام «مِنّا اهلَ البیت» رسیده اند، به توصیف صفاتی که انسانها را به این مقام می رساند پرداخته اند تا از این طریق راه نیل به این جایگاه را پیش روی همگان قرار دهند. از آنجا که مهمترین خانه ی الهی در عصر امروز، خانه ی امام زمان (عج) است و ورود به آن شرط عضویت در بیوت انبیاء به شمار می رود، به برخی از مهمترین راهکارهای عضویت در خانه ی آن حضرت اشاره می کنیم: ۱٫ عشق و محبت اهل بیت(علیهم السلام) امام باقر (علیه السلام) فرمودند: (مَن أحَبَّنا فَهُو منّا أهل البَیتِ) (۲۰) «هر کس ما را دوست بدارد او از ما اهل بیت است.» شاید مراد از بیت، بیت معنوی باشد و لذا خانه های پیامبران همگی یک خانه محسوب می شود که آن خانه عزت و شرف و کرامت و اسلام است پس هر کس آنها را دوست بدارد (و سرپرستی ایشان را بپذیرد) در خانه های آنان داخل شود و به ایشان ملحق گردد پس شیعیان (به سبب قبول ولایت) در این بیت معنوی داخلند و مشمول دعای نوح قرار می گیرند ۲٫ تقوی و اصلاح طلبی امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (مَن اتَّقی مِنکُم و أصلَحَ فَهُو مِنّا أهل البیتِ.»(۲۱) «هر یک از شما که پرهیزگار و اصلاح گر باشد، از ما اهل بیت است.» رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: (آلُ محمد کلُّ تقیٍّ) (۲۲) «هر پرهیزگاری، از خاندان محمد است.» ۳٫ اطاعت و پیروی از خدا امام رضا (علیه السلام) فرمودند: (إذا أطَعتَ اللهَ فَأنتَ منّا أهل البیتِ) (۲۳) «اگر از خداوند فرمان بری، از ما اهل بیت هستی.» ۴٫ قبول و دخول در ولایت اهل بیت (ولاء سیاسی) امام صادق (علیه السلام) فرمودند: (… مَن دَخل فیها (ولایَتَهُم) دخل فیِ بیت النبی(صلی الله علیه و آله)(۲۴) «هر کس در ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) داخل شود در خانه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد شده است.» ۵٫ شیعه ی خاص و خالص رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: (انَّ الشیعه الخاصَّه الخالِصَه مِنّا أهل البَیتِ) (۲۵) «شیعیان خاص و ناب، از ما اهل بیت هستند.» منبع : تبیان خداوند به بعضی از پیامبران بزرگ خود مانند حضرت ابراهیم (علیهالسلام) مقام امامت عطا نموده است که این مقام غیر از مقام نبوت و رسالت ایشان است. زیرا که حضرت ابراهیم (علیهالسلام) موقعی به این مقام نائل میشوند که سالها از مقام رسالت ایشان گذشته است. این مقام غیر از مقام پیشوایی دینی و هدایت ظاهری مردم است. ابراهیم (علیهالسلام) پس از گذراندن امتحانات سخت و خاص و سربلند بیرون آمدن از این امتحانات، مفتخر به دریافت این مقام از جانب پروردگار میگردد. (۱) امامت مقامی است که دارنده آن علاوه بر هدایت ظاهری، قادر است از طریق هدایت باطنی و روحی غیر مستقیم، افراد مستعد را به کمال مطلوب برساند. این نوع هدایت، هدایتی فراتر از ارائه راه است. خداوند از این هدایت ویژه در آیه ۷۳ سوره انبیاء یاد میکند: (وَ جَعَلنا اَئِمّهً یَهدُونَ بِاَمرنَا) آنان (ابراهیم، اسحق، یعقوب) را امامانی قرار دادیم که مردم را به امر خاص ما، هدایت کنند. این آیه به گونهای، جنبه باطنی و ملکوتی اشیاء را که همان عالم امر است، بیان میدارد و جمله “یهدون بامرنا” به این حقیقت اشاره دارد که هدایتِ هدایت یافتهگان از طریق ولایت و تصرف تکوینی امام و به اذن و امر ملکوتی پروردگار تحقق مییابد. امام با استناد به امر ملکوتی خداوند متعال، در ذهن و روح انسانهای مستعد هدایت، تصرف میکند و آنان را به کمال شایستهشان میرساند. البته باید متذکر شد کسیکه به مقام امامت نائل میشود در حوزه شناخت معارف و احکام الهی، سرآمد دیگران است و رأی و نظر او معیار شناخت حق و باطل شمرده میشود. (۲) دلایل عقلی و نقلی بیان میدارد که امامت به عنوان واسطه هدایت باطنی الهی، امری است که به مقتضای حکمت الهی، لازم و ضروری است و کسیکه دارای این مقام است از تسدید و تأیید ویژه الهی برخوردار است و این تأیید بواسطه فرشتهای که از عالم امر است، تحقق مییابد. (۳) امامت مقامی است که دارنده آن علاوه بر هدایت ظاهری، قادر است از طریق هدایت باطنی و روحی غیر مستقیم، افراد مستعد را به کمال مطلوب برساند. این نوع هدایت، هدایتی فراتر از ارائه راه است تاریخ شیعه از آغاز تاکنون نمونههای بسیار زیادی از این نوع هدایت سراغ دارد. به همین علت است که در تاریخ ائمه علیهالسلام مشاهده میشود که گاه با یک نگاه و بدون هیچ سخنی، از کسیکه دشمن اهل بیت بوده، دوستدار واقعی میساختند و یا حرّ بن یزید ریاحی در عرض چند ساعت با عنایت و لطف امام و هدایت باطنی ویژه، بیآنکه کلامی رد و بدل شود، سراپا متحول شده و به بالاترین مراتب هدایت و قرب دست مییابد. آخرین مطلبی که در اینجا قابل ذکر است اینکه: تنها کسانی شایستگی آنرا دارند که عهدهدار هدایت دیگران شوند که خود بدون هدایت شدن از سوی کسی، از هدایت بیواسطه الهی برخوردار باشند.(۴) منبع : تبیان امید, محرک انسان براى رویارویى با آینده است. برخى آن را انگیزه, و پاره اى دیگر, آن را نیاز آدمى مى دانند. به عقیده ى مزلو(۱), یکى از روان شناسان مکتب کمال; ((انگیزه ى آدمى, نیازهایى مشترک و فطرى است که در سلسله مراتبى از نیرومندترین تا ضعیف ترین نیاز, قرار مى گیرد)) .(۲) براى توضیح مطلب مى توان گفت که آدمى, پیوسته و در پى انجام هر کارى, به دنبال غایت و مقصودى مشخص بوده و قبل از اقدام به آن نیز, نیازمند انگیزه اى براى آغاز عمل مى باشد. بر این اساس, انسان براى تداوم زندگى و تحمل دشوارى هاى آن, نیازمند انگیزه اى نیرومند است که در پدیده ى ((امید به آینده)) تجلى مى یابد; آینده اى که به مراتب, عالى تر, زیباتر و بهتر از امروز باشد; این مسئله, به ویژه براى جوانان, داراى اهمیت بیش ترى است; زیرا آنان در پرتو ((امید به فردایى بهتر)) مى توانند به نیروى فراوان خود و شور ونشاط بى پایانشان جهت و معنا بخشند. البته این مقوله در میان مکاتب دینى و غیر دینى, داراى جایگاه, منزلت و تفسیرهاى گوناگونى است; به عنوان اشاره, اعتقاد پیروان ادیان به امدادهاى غیبى و عنایات عام و خاص الهى, به گونه اى منطقى, متضمن پىآمدهایى هم چون امید بهآینده و به تعبیرى دیگر, فرج بعد از شدت مى شود. درحالى که در مکاتب مادى و بینش هاى سکولاریستى جایى براى ((امدادهاى غیبى)) وجود ندارد. حتى در میان پیروان ادیان, نیز این مسئله, داراى جلوه هاى گوناگونى است. از جمله در چند سال پیش, پاپ, رهبر کاتولیک هاى جهان, در اولین کتابى که از او باعنوان ((عبور از آستانه ى امید)) منتشر گردید, به صراحت, ناامیدى خود را از وضعیت اخلاقى و اعتقادى عصر حاضر به ویژه جوانان, اظهار نمود. در اظهارات پاپ, نشانه هایى از امید به آینده به چشم نمى خورد. حتى در میان برخى اندیشمندان و متفکران غربى نیز بعضا مسئله ى ((امید)) هم چون پدیده اى دور از دست رس و بیهوده تلقى مى شود. به عنوان مثال, برتراند راسل(۳) در گفتارى با عنوان ((جهان پرتلاطم)) مى نویسد: ((من در لحظه اى تاریک (ژوییه ى ۱۹۶۱) به نوشتن مشغولم و نمى دانم نژاد بشر آن قدر دوام مى کند که نوشته ى من منتشر یا در صورت انتشار, قرائت شود یا نه)).(۴) انتظار در مکتب شیعه, علاوه بر این که, نوعى امید به آینده است, چشم به راه یک روى داد بزرگ و تحول عمیق, بودن است; چرا که طى شدن فاصله ى میان غیبت و ظهور یک پدیده ى عادى نیست; بلکه حادثه اى به وسعت همه ى تاریخ بشر است. براى تجسم عظمت آن, اشاره به این نکته کافى است که امام مهدى(عج), تبلور همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاکنون است در مقابل این رویکردهاى یأس آور و منفى به آینده که در بیشتر مکاتب موجود مشاهده مى شود, اندیشه ها و رویکردهاى امیدوارانه و مثبت گرایى نیز وجود دارند که از مهم ترین آن ها مى توان به اعتقاد مذهب شیعه در زمینه ى انتظار امام عصر(عج) اشاره نمود که نه تنها انتظار فرج آن حضرت, پدیده اى معنادار, منطقى و معقول است, بلکه چنین انتظارى, در زمره ى بزرگ ترین فرج ها و گشایش ها, تلقى مى شود.(۵) براى توضیح مطلب, اشاره مى کنیم که امیدها دو گونه اند: امیدهاى واهى و امیدهاى واقعى. امیدهاى واهى, بیش تر شامل نوعى ایدهآل ها, آرمان ها و آرزوهاى گم شده اى است که انسان با حاضر کردن آن ها در ذهن ودرون خویش, به نوعى آرامش خاطر دست مى یابد که در صورت تداوم و تقویت آن ها, خود به خود زمینه ى جدا شدن از مسائل و روى دادهاى واقعى زندگى و در نتیجه احساس بیگانگى با واقعیات, براى شخص فراهم مى گردد. در مباحث روان شناسى تربیتى, این نوع مواجهه با مسائل, رفتارهاى دفاعى نام دارد. از ویژگى هاى این گونه رفتارها, این است که در کوتاه مدت, به شخص, آرامش و امنیت مى بخشد ولى در دراز مدت, موجب ناسازگارى با اطرافیان و دنیاى خارج مى شود. امیدهاى واقعى نقطه ى مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى که داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزش هاى مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند امید به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرایطى که آن حضرت با حکومت خویش فراهم مى آورند که در این جا به دو نمونه از این شرایط اشاره مى کنیم: امام حسن مجتبى(علیه السلام) از پدر بزرگوارشان نقل مى فرمایند: در دولت مهدى(عج), درندگان, سازش مى کنند; زمین, نباتات خود را خارج مى کند; آسمان, برکاتش را فرو مى فرستد; گنج هاى نهفته در دل زمین براى او آشکار مى شود و بین مشرق و مغرب را مالک مى شود و خوشا به حال کسى که آن روزگار مسعود را درک کند و دستوراتش را با گوش جان بشنود.(۶) از امام باقر(علیه السلام) نیز روایت شده است که فرمودند: هنگامى که قائم ما(عج) قیام کند, دست شریفش را بر سر بندگان گذارد و خردهاى آن ها را گردآورد و رشدهاى آن ها را کامل گرداند.(۷) از این دو عبارت چنین برداشت مى شود که انتظار امام عصر(عج), موجب گسترش و توسعه ى امیدهاى واقعى در شیعیان و پیروان آن حضرت مى شود; امیدهایى که منتظرانش, هرگز در حقیقت و اصالت آن ها, تردیدى به خود راه نمى دهند; زیرا چنین امیدهایى از متن باورهاى دین, رویش کرده و برخاسته از اعتقاد اصیل و استوار شیعه است. حال چنان چه از بعد روان شناختى به مسئله بنگریم, نقش امید را در سلامت روانى, تعیین کننده و محورى خواهیم یافت. دوآن شولتس(۸) مى نویسد: سلامت روانى, پیش نگر است, نه پس نگر. دورنما, چیزى است که شخص امیدوار است بشود نه آن چه پیش تر روى داده است و دگرگونى پذیر نیست.(۹) او مى افزاید: من, نگاهى را که به آینده مى نگرد و بر هدف ها, آمال و رویاهاى درازمدت تمرکز مى یابد, خوشایند مى یابم. البته پیش بینى و برنامه ریزى و تلاش براى آینده, از ماندن در روى دادهاى گذشته, سالم تر به نظر مى رسد.(۱۰) کانت, طرح مسئله ى امید را از ویژگى هاى هوش مندى آدمى تلقى مى کند و مى نویسد: براى هر کس که متنبه و هوشیار باشد و در کار دنیا و حال خود بنگرد, سه سوال پیش مى آید: یکى: چه مى توانم بدانم؟ دوم این که: چه باید بکنم؟ سوم این که: چه امید و انتظارى مى توانم داشته باشم؟(۱۱) آلپورت,(۱۲) یکى از صاحب نظران علم شخصیت معتقد است: [ اشخاص برخوردار از سلامت روان] فعالانه در پى هدف ها و امیدها و رویاهاى خویشند, و رهنمون زندگى شان, معناجویى و ایثار و حسن تعهد است. تعقیب هدف, هیچ گاه پایان نمى پذیرد. اگر هدفى را باید کنار گذاشت, باید بى درنگ انگیزه ى نوینى آفرید. افراد سالم به آینده مى اندیشند و در آینده زندگى مى کنند.(۱۳) روى کرد ((آینده گرا)) با ویژگى ((سلامت روان)) از نسبت معقول و منطقى برخوردار است. چنین نسبتى را در بیان ویکتور فرانکل(۱۴) به روشنى مى یابیم: شخصیت هاى سالم, ویژگى هاى دیگرى هم دارند; به آینده مى نگرند و به هدف ها و وظایف آتى توجه مى کنند. در واقع به چنین هدف هایى نیاز دارند. این ویژگى انسان است که تنها با نگرش به آینده مى تواند زندگى کند.(۱۵) امیدهاى واقعى نقطه ى مقابل امیدهاى واهى است; امیدهایى که داراى پایه و اساسى منطقى و استوارند و ریشه در اعتقادات و باورهاى دینى و ارزش هاى مبتنى بر وحى الهى دارند; مانند امید به ظهور حضرت مهدى(عج) و شرایطى که آن حضرت با حکومت خویش فراهم مى آورند او در ادامه ى نظریاتش مى افزاید: بدون اعتقاد به آینده, ((محمل معنوى)) زندگى از میان مى رود و روح و جسم به سرعت محکوم به فنا مى گردد. باید براى ادامه ى زندگى دلیلى داشت; در راه هدفى آتى کوشید, وگرنه زندگى معناى خود را از دست مى دهد.(۱۶) به نظر ((فرانکل)), اعتقاد به آینده, هم عامل معنا داشتن زندگى و هم عامل تداوم و استمرار آن است. چنین تعبیرى, یک نقطه ى اوج در میان نظریات روان شناسان در این زمینه است. انتظار در مکتب شیعه, علاوه بر این که, نوعى امید به آینده است, چشم به راه یک روى داد بزرگ و تحول عمیق, بودن است; چرا که طى شدن فاصله ى میان غیبت و ظهور یک پدیده ى عادى نیست; بلکه حادثه اى به وسعت همه ى تاریخ بشر است. براى تجسم عظمت آن, اشاره به این نکته کافى است که امام مهدى(عج), تبلور همه ى آرمان ها و آرزوهاى محقق نشده ى انسان در طول قرون و اعصار گذشته تاکنون است. بر این اساس, فرداى ظهور, فردایى است روشن تر و بهتر از امروز; زیرا همه ى اختلافات و خصومت ها که ناشى از محدودیت اندیشه و نارسایى عقل بشر است, از میان برمى خیزد و در پرتو شکوفایى خرد, جاى خود را به عطوفت, رحمت و مناسبات صمیمانه مى بخشد. با تکیه بر این مبانى, دیگر افسردگى در میان پیروان مکتب انتظار جایى ندارد. در غیر این صورت است که آدمى, دلیلى براى بهتر بودن فردا ندارد; بنابر این بیش تر در معرض افسردگى و ناامیدى قرار مى گیرد. اهمیت این مطلب, زمانى روشن تر مى شود که بدانیم افسردگى, به عنوان بیمارى قرن, شایع ترین و دشوارترین اختلالى است که انسان معاصر با آن مواجه بوده و به شدت از عوارض آن رنج برده است; چرا که رشته هاى امید خود را بریده و گسیخته مى بیند. منبع : تبیان بهترین الگو و اسوه برای منتظرانِ حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه، حضرت ابوالفضل علیه السلام است؛ برای پی بردن به این حقیقت؛ گرچه زیارات آن بزرگوار مملو از درسهای فراوانی مانند: تسلیم، تصدیق، وفا، بصیرت، یاری، خیرخواهی، ایثار، ادب و خضوع در برابر امام زمان است ولی ما در اینجا به رجزها و حماسهسراییهای آن بزرگوار میپردازیم: اشعار، شعارها و رجزهاى هر شخصى، برگرفته از شعور، افکار و امیال اوست. رجز مکنونات قلبى را به منصه ظهور مى گذارد. از این رو رجزهاى حضرت عباس علیه السلام را یک بار دیگر مرور مى کنیم تا رهیافت و درسى براى این عصر و زمان باشد. حضرت عباس علیه السلام به هنگام حمله براى آب آوردن چنین رجز مى خواند. نَفْسى لِسِبْطِ الْمُصْطَفَى الطُّهرِ وِقى***اِنّى اَنَا الْعَبّاسُ اَغْدُو بِالسّقاء(۱) جان من فداى فرزند پاک مصطفى باد. منم عباس که با مشک براى سیراب کردن تشنگان مى آیم. عاشقان امام زمان(علیه السلام) در دعاى ندبه چند بار «بنفسى انت»; جانم فدایت را مى گویند، امّا آیا مانند عباس علیه السلام براى امام زمانشان هستند؟ قمر بنى هاشم علیه السلام بعد از خارج شدن از شریعه فرات فرمود: هذا الحسین واردَ المنونِ***و تشربین باردَ المعین(۲) اینک حسین وارد میدان جنگ شده است و تو آب خنک و گوارا مى نوشى؟! با توجه به این فرمایش، یاوران امام مهدى علیه السلام در این برهه از زمان چه باید بگویند؟ و مهدى زیستى چگونه باید باشد؟ امام زمانى که در زندان غیبت(۳) به سر مى برد، آیا من باید سرگرم دنیاى خویش باشم؟! هیهات؛هرگز هنگامى که دست راست او در راه یارى امام زمانش علیه السلام قطع گردید، فرمود: وَاللّهُ اِنْ قَطَعْتُمْ یمینى***اِنّى اُحامى اَبَدَاً عَنْ دِینى وَ عَنْ اِمامِ صادِقِ الْیَقینِ***نجل النّبىِ الطّاهِرِ الاَْمینِ(۴) اگر آن روز، خواست امام حسین علیه السلام رساندن آب به خیام بود. عباس علیه السلام تلاش وافرى نمود. امروز خواست امام زمان علیه السلام رساندن معارف ناب اسلامى و حقایق مهدوى به تشنگان عالم است. لذا چگونه باید تلاش نمود؟ به خدا سوگند، گرچه دست راست مرا قطع کردید، ولى من تا آنجا که زنده هستم، از آئین خود و از امام و پیشوایم که در ایمان خود صادق و فرزند پیامبر پاک و امین است، دفاع خواهم نمود. مقرم در این خصوص مى نویسد: وقتى دست راست عباس را قطع کردند فَلَمْ یَعْبَأ بِیَمینِهِ بَعَدَ اَنْ کانَ هَمُّهُ ایصالُ الْماءِ اِلى اَطْفالِ الْحُسین(علیه السلام);او به قطع شدن دستش توجهى نکرد و قصدش این بود که هر چه زودتر آب را به اهل بیت و کودکان امام حسین برساند.(۵) اگر ما در راه یارى امام عصر علیه السلام دچار زحمت و سختى شویم، آیا جانانه، کار و فعالیت را دنبال مى کنیم؟ فَجادَ بِالْیَمینِ وَالشِّمالِ***لِنُصْرَة الدین وَ حِفْظِ الاْل(۶) پس دست راست و چپش را (در راه خدا) بخشید، تا که دین یارى شود و خاندان رسالت حفظ گردد. چقدر از زندگى ما وقف یارى رساندن به امام زمانمان علیه السلام است؟ و تا چه اندازه حاضریم، او را یارى کنیم؟ هر کس خوب فکر کند و خود را محک بزند؟ اَلْمَوْتُ تَحْتَ ضَبابِ السَّیفِ مَکْرَمَةٌ***اِنْ کانَ مِنْ بَعدِهِ اِسکانَ جَنّاتِ لا تَأسِفَنَّ عَلَى الدُّنیا وَلِذَّتِها***فَعِنْدَ جَدِّى تُغفَرْ کُلُّ زَلاّتِ مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگوارى و عظمت است، هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت گردد. براى دنیا و لذّت هاى آن هرگز غصّه و افسوس مخور، و بدان که تنها در پیشگاه جدّ من، همه لغزش ها آمرزیده خواهد شد.(۷) اگر ما چشم به شفاعت این خاندان داریم! باید براى آن روز سرمایه گذارى و سپرده گذارى نماییم. و هیچ سرمایه اى بهتر از با توجه به این فرمایش، یاوران امام مهدى علیه السلام در این برهه از زمان چه باید بگویند؟ و مهدى زیستى چگونه باید باشد؟ امام زمانى که در زندان غیبت به سر مى برد، یا من باید سرگرم دنیاى خویش باشم؟! هیهات؛هرگز یارى ولى عصر علیه السلام نیست. از این رجز مى آموزیم که از دنیا و لذّت هاى زودگذر آن چشم بپوشیم و جان خود را در راه امام زمان علیه السلام به سختى بیاندازیم. و هنگامى که با تیغ برّان دشمنان امام زمانش را پراکنده مى ساخت، فرمود: اَذُبُّ عَنْ سبط النَّبِىِّ اَحْمَدِ***اَضْرِبُکُمْ بِالصّارِمِ المُهَنَّدِ از حریم سبط پیامبر اسلام حضرت احمد صل الله علیه و آله حمایت مى کنم، و با شمشیر استوار و برّان شما را سرکوب مى نمایم. امروز، دشمنان شیعه از هر سو و به هر طریق، امامت و ولایت را مورد حمله قرار مى دهند. صهیونیسم جهانخوار با حربه هاى فیلم، اینترنت و… مهدویت را مورد آماج حمله هاى خود قرار داده است. و این مسئله مى طلبد که هر کس، به هر طریقى از کیان شیعه، خصوصاً مهدویت دفاع کند. هر کسى در هر پستى با بذل وقت، توان و… باید مانند حضرت عباس علیه السلام به یارى امام زمان علیه السلام شتافته و اکتفاء به کم ننماید. خلاصه آنکه روح رجزهاى حضرت عباس(علیه السلام) چهار مطلب مهم است که عبارتند از: فدایى، حامى، ساعى و مواسى فدایى قمر بنى هاشم(علیه السلام) فدایى مولاى خویش بود، هر آنچه داشت، حتى دو فرزند دلبند خویش را تقدیم امام زمانش علیه السلام(۸) و فداى دین کرد. لذا در زیارت ناحیه مقدسه از زبان امام هادى علیه السلام چنین مى خوانیم اَلْفادِى لَهُ; آنکه خود را فداکارانه فداى برادر نمود.(۹) امام زمان علیه السلام هم فدایى مى خواهد. کسى را مى خواهد که حاضر باشد، همه هستى اش را فداى او علیه السلام کند. حامى تندیس نهایتِ حمایت، باب الحوائج، قمر بنى هاشم علیه السلام است، حمایت او از امام زمانش علیه السلام بسیار روشن و تابناک در رجزهاى او پیداست. لذا در زیارت روز عرفه عرضه مى داریم فَنِعم الاخُ الصّابِرُ الْمُجاهِدُ الْمُحامِىُ النّاصِرُ(۱۰) شما برادرى نیکو و با صبر و شکیبا بودى که مجاهده و حمایت و یارى و دفاع از برادرت نمودى اکنون بیاندیشیم، چند درصد از وقت و زندگى ما در راه حمایت از امام زمان علیه السلام صرف مى شود. ساعى نماد نهایتِ تلاش براى اهداف امام حسین علیه السلام ؛ دلاور نینوا حضرت ابوالفضل العباس علیه السلاماست و رجزهاى او علیه السلام گویاى این حقیقت است که لحظه اى بى تفاوت، بهانه جو، فرار از میدان کار و عمل سپرى نکرد. اگر دست در بدن ندارد، از حرکت نمى ایستد، لذا امام هادى علیه السلام در تعریف از مقام عباس مى فرماید: اَلسّاعِى اِلَیهِ بِمائِهِ(۱۱); آنکه تلاش بسیار براى آب رسانى به سوى لب تشنگان نمود. اگر آن روز، خواست امام حسین علیه السلام رساندن آب به خیام بود. عباس علیه السلام تلاش وافرى نمود. امروز خواست امام زمان علیه السلام رساندن معارف ناب اسلامى و حقایق مهدوى به تشنگان عالم است. لذا چگونه باید تلاش نمود؟ مواسى مواسى از مواسات به معناى کمک، یارى و همدردى است. و در اصل به معنى بریدن مى آید. در نتیجه به معنى شدت دلبستگى و همبستگى است قمر بنى هاشم علیه السلام از همه دنیا بریده، و پیوند با برادرش و امام زمانش سالار شهیدان علیه السلام داشت و عارفانه و عاشقانه در خدمت مولایش بود. لذا امام هادى علیه السلام این گونه سلام مى فرستد: اَلسَّلامُ عَلى اَبِى الْفَضْلِ العَبّاسِ بنِ اَمِیرِ الْمُۆمِنینَ، اَلْمُواسِى اَخاهُ بِنَفْسِهِ; سلام بر ابوالفضل العباس پسر امیرمۆمنان، آنکه با کمال مواسات، جانش را نثار برادرش حسین علیه السلام کرد. و در زیارت روز عرفه عرضه مى داریم: فَنِعْمَ الاَخُ الْمُواسى; نیکو برادرى در فداکارى بودى. و در زیارت عید فطر و عید قربان عرضه مى داریم: اَلسَّلامُ عَلَیکَ ایّها الْعَبْدُ الصّالِحُ وَالصِّدّیقُ المُواسى اَشْهَدُ… واسیت بنفسک; درود بر شما، اى بنده شایسته و صادق فداکار، شهادت مى دهم که شما با تمام وجودت فرزند رسول خدا صل الله علیه و آله را همدردى نمودى. و چه زیبا سروده است: وَمْن واساهُ لاَُثینیه شَىءٌ***وَجادَلَهُ عَلى عَطَشِ بِماء با حسین علیه السلام مواسات نمود و هیچ چیزى او را از مواسات با برادر منصرف نکرد و در حال شدت تشنگى به آب رسید ولى آب ننوشید. منبع : تبیان انتظار یعنی چه؟ و چه ویژگیهایی دارد و چگونه میباید تحقق پیدا کند؟ انتظار یک صفت و ویژگی است که باید در خودمان بپرورانیم و تجربه کنیم و مورد بحث قرار دهیم. در حقیقت انتظار، یک هدیه الهی است برای ما انسانها؛ یعنی خداوند به بعضی از انسانها این توفیق را عنایت کرده که آگاه باشند که امامی در پس پرده غیبت است و آگاه باشند که باید منتظر او باشند و خود این مسئله، اولین صفت انسان منتظر را میسازد. ۱٫ اندیشیدن به آینده یکی از ویژگیهای انسان منتظر این است که به واقعهای که در آینده اتفاق خواهد افتاد، ایمان دارد. این موضوع را اگر شما با این رویکرد ملاحظه کنید که اگر در وجود انسان این قابلیت بود که بتواند وقایع آینده را پیشبینی کند، چه میشد. خداوند دو هدیه بزرگ به ما کرامت فرموده است: نخست این که قیامت را وعده داده است و دیگر اینکه ظهور موعود را مطرح کرده است. آیندهای را به نام عصر ظهور پیشبینی کنیم که در آن، شیعیان منتظر دوازدهمین حجت الهی، حضرت مهدیاند. بنابراین یکی از ویژگی های تربیتی انسان منتظر این است که به آیندهای با وقایع و ویژگی های خاص میاندیشد. ۲٫ آمادگی دومین ویژگی انسان منتظر، آمادگی است؛ یعنی نسل منتظر، کودک و نوجوان و جوان ما باید بداند که در عصر ظهور چه کاره است و دارای چه نقشی است. انسان منتظر باید آمادگی کارگزاری حکومت جهانی را داشته باشد. امام زمان(ع) به نیرو و آدمی نیاز دارد که بتواند با پدیدهها و شرایط مواجه شود. این امر که افراد، در دوران غیبت قابلیت ها و تخصص های خودشان را گسترش ندهند، با مفهوم انتظار، تطابق ندارد. یکی از ویژگی های انتظار این است که انسانها را از درون خودشان بیرون بیاورد تا از پرداختن به مسائل جزئی زندگی خودشان دوری کنند. خود محوری برای جامعه بسیار خطرناک است ۳٫ امید به آینده جهان یکی دیگر از ویژگیهای نسل منتظر، امیدواری و نگرش مثبت به آینده جهان است. اگر ما خودمان را در این شرایط ببینیم، تصور کنیم که منتظر دادگستر و عدلگستر جهان هستیم، در راستای این اهداف تلاش خواهیم کرد. ادیانی که موعودگرا نیستند، یک نگرش کاملاً منفی و یأسآور نسبت به جهان دارند. اگر امید به آینده نباشد، انسان دچار افسردگی خواهد شد. اگر به آینده جهانی بیندیشیم که به دست ابر قدرتها و امثال آنها اداره میشود، احساس ناامیدی و خطر خواهیم کرد و سرنوشت جهان را بسیار تأسفآور و نگران کننده خواهیم دید. ۴٫ جهانی شدن چهارمین ویژگی که برای نسل منتظر میتوان در نظر گرفت؛ این است که انسان از خویشتن و از خودش بیرون بیاید و جهانی شود. اصلاً یکی از ویژگی های انتظار این است که انسانها را از درون خودشان بیرون بیاورد تا از پرداختن به مسائل جزئی زندگی خودشان دوری کنند. خود محوری برای جامعه بسیار خطرناک است. کسی که درخت را از خیابان میکند و در منزل خویش میکارد، اندیشه این آدم در حقیقت، از خودش و خانه خودش فراتر نمیرود. و خود محوری یعنی این که خود را در حد خودش و خانه خودش ببیند. هر چیزی، در خانه او معنا دارد؛ در درون خانه او ارزش دارد؛ فراتر از خانه خودش نمیاندیشد؛ به شهر نمیاندیشد؛ به کشور نمیاندیشد؛ انگار فقط همین نسل است و بس. انتظار، انسان را از خانه خود بیرون میآورد و جهانی میکند. اصلاً ما میخواهیم نسل منتظر را تربیت کنیم؛ نه فقط یک شهروند. اگر بخواهیم یک نوجوان را تربیت کنیم باید بتوانیم او را با انتظار و مفهوم آن آشنا کنیم. باید به او بفهمانیم که تو برای خودت و در چارچوبه خودت زندگی نمیکنی؛ باید به جهان بیندیشی، به حکومتی که بر جهان حاکم است. خوشبختانه در رگههایی که با عنایت خود امام (عج) در وجود جوانان، بهوجود آمده، کاملاً دیده میشود که مثلاً دانشجوی مهندسی اینگونه میاندیشد که من باید پاسخگوی امام زمانم باشم؛ امامی که حکومت جهانی برقرار خواهد کرد. حال اگر ایشان را درک کردم که به مقصود رسیدهام؛ در غیر اینصورت نیز باز پاسخگوی او هستم و برای تحقق حکومتش تلاش کردهام. او از عمل و حاصل عمل ما آگاه است. و از آن طرف، متأسفانه در دستگاهها و ادارات ما برخی از افراد، گویا با همین رئیس که بالای سرشان است مواجهند؛ مثلاً میگویند، آقا تا وقتی در این اداره وضعیت اینگونه است، من مانند شمعک کار میکنم؛ یعنی شعلهور نمیشوم. این حرف در حقیقت حرف آدمی است که گویی رئیس او همین کسی است که بالای سرش است. نسل منتظر نباید اینگونه باشد. او باید پاسخگوی امام زمانش باشد؛ یعنی هر کس که منتظر است: کارمند، دانشجو، طلبه، پزشک و… باید امام زمان(عج)را بالای سرش ببیند، نه رئیس و وزیر و رئیسجمهور و… را. علاوه بر مسئله پیش گفته، مسئله نیاز به ولیّ و مرشد است. کسی که به او عشق بورزیم و او را از صمیم دل دوست بداریم و به گونهای عمل کنیم که گویی ذرّه ذرّه عمل ما با هدایت او انجام میگیرد. نسل منتظر، کودک و نوجوان و جوان ما باید بداند که در عصر ظهور چه کاره است و دارای چه نقشی است. انسان منتظر باید آمادگی کارگزاری حکومت جهانی را داشته باشد. امام زمان(عج) به نیرو و آدمی نیاز دارد که بتواند با پدیدهها و شرایط مواجه شود. این امر که افراد، در دوران غیبت قابلیت ها و تخصص های خودشان را گسترش ندهند، با مفهوم انتظار، تطابق ندارد ۵٫ زیستن با یاد او ما باید این آرزو را داشته باشیم که اگر توفیق زیارت ایشان حاصل شد، چگونه زیستن و چگونه مردن را از او بپرسیم. نسل منتظر باید منتظر لحظهای باشد که وقتی امامش را میبیند، صراط مستقیم را با تمام اجزای آن از امام بخواهد؛ منتها این کار احتیاج به آمادگی دارد. «… فزت و ربّ الکعبة…» جملهای نبود که علی(علیه السلام) در هنگام ضربت خوردن به ذهنشان رسیده باشد؛ امام سراسر عمرشان با این جمله زیسته بودند و منتظر این لحظه بودند؛ لحظه رهایی از دنیای تنگ و تاریک به سوی جوار الهی. ما باید به نسل منتظر بیاموزیم، از امامی که در پس پرده غیبت است چگونه استفاده کند. نوجوانان ما باید لحظه به لحظه از امام زمان(عج) بهره بگیرند. اگر در تمامی مراحل درس و زندگی مان هرگاه توکل به خدا کردیم و پشت سرش «یا مهدی أدرکنی»گفتیم؛ یعنی از او هم به عنوان ولیّ و امام مان کمک خواستیم، راههایی را در مقابلمان باز خواهد کرد. هر نعمتی که نصیب همه ما شده، از برکت یاری طلبیدن از امام زمان(عج) است. این را به نوجوانان و جوانان منتقل میکنیم. لحظهای نباشد که از یاد امامشان غافل باشند. اینها نکاتی است که ما باید کودکان و نوجوانان و کودکان و فرزندانمان یادآوری کنیم که همین الان از امام کمک بخواهند و او کمک میکند و کمکش را در درازمدت خواهند دید، نه این که بگوییم امروز که کمک بخواهند، فردا یاری میبینند. بنابراین، یکی از ویژگیهای نسل منتظر این است که در همه اعمالش توجه به امام زمان(عج) دارد؛ ازدواج، تحصیل، غذا خوردن و… اگر بخواهیم نسل امروز را تربیت کنیم، باید هدفهای رفتاری و تربیتی ما این ویژگیها را داشته باشد. منبع : تبیان ای که فصل آمدنت، زیباترین فصل زندگانی است و حضورت، گویاترین پیام آشنایی. ای که باب خدایی و واسطه فیض، دریای رحمتی و بیکرانِ مهر. ما را دریاب! ما را دریاب که خوب میدانیم این ماییم که در غیبت به سر میبریم، در غیبت از خود و از مولای عشق و شما حاضرترین حاضرانید. این ماییم که پرده غفلت و زنگار عصیان، چون خاری در چشمانمان غلتیده و مانع دیدار یارمان گشته است. این ماییم که معرفت شما را کسب نکرده و بدون شناخت، بانگ عاشقی و یاری سر می دهیم و غافل از اینکه معرفت شما الفبای عاشقی است و بدون این مهم پا نهادن در میدان عشق ورزی کاری بس بیهوده است. این ماییم که شما را در پس پرده غیبت به انتظار نهادهایم. آری! منتظر واقعی شمایید که در انتظار ظهور ما از غفلت و خودیّت و از سردرگمی و حیرت نشسته اید. این، ماییم که چونان فرزندانی ناسپاس، یادی از پدر سفر کردهمان نمیکنیم، پدری مهربان که از اعمال و رفتار نابخردانه فرزندانش چشمانش به اشک مینشیند و دل رۆوف و پر عطوفتش از بی مهری ما طوفانی می شود. این ماییم که معنای عدالت را بدرستی نمیدانیم و مدینه فاضله مهدوی را باور نداریم و آن دولت کریمه را که عدالت را با تمامی معانیش محقق می سازد، به خاطر نداریم. آری، اگر به یقین آرمانشهر مهدوی را میشناختیم و باورش میکردیم، آنگاه مضطرّ واقعی می شدیم و بی تابانه مشتاق آمدنش میبودیم و برای تحقق آرمانش مهیا میشدیم. این، ماییم که شما را تنها در دعاهای ندبه و فرج و در آدینه ها که دلهایمان غرق دلتنگی است، یاد می کنیم و در عرصههای دیگر زندگی، در کار و ازدواج و تحصیل و هزاران هزار لحظه دیگر بدست فراموشی سپرده ایم. پس ای مولایِ عشق! ما را دریاب! برایمان دعا کن تا از غیبت به درآییم و زنگار غفلت را بزداییم. برایمان دعا کن تا جام معرفتت را سر کشیم و مضطّر در پیات باشیم. برایمان دعا کن که تنها شما را الگوی زندگی خویش قرار داده و از هر چه ناپاکی است، به دور باشیم. منبع : تبیان و هرگاه دیدی: «حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند.» (۱) تصورکردنش در روزگار ما نباید کار سختی باشد. راست یا دروغش دیگر فرقی ندارد. خوب ما آدم ها لابد حق داریم برای آسایش خودمان هم که شده گاهی سر بقیه کلاه بگذاریم و دروغ را جای راست بگذاریم و راست را جای دروغ؟! گاهی حتی به خودمان اجازه می دهیم درون جورچین زندگی مان جای پازل حق، باطل را نقاشی کنیم و خودمان را به توجیه کردن عادت بدهیم! خوب به ما چه دخلی دارد که رفیقمان پشت دست اندازهای زندگی گیر کرده است و مثل ما نمی تواند سبقت بگیرد؟! به ما چه مربوط که از پس مسئولیتمان بر نمی آییم و جرئت نداریم آن را به اهلش بسپاریم؟! مگر دست خودمان است که از دیدن ناراحتی دیگران شاد نشویم؟! گره کارمان که با یک تهمت ساده باز می شود؛ چرا در وقت اضافه دست رد به سینه اش بزنیم؟ وقتی همه با هم کمر همت بسته ایم بر گناه، دیگر چه فرقی دارد کم یا زیادش؟ همین که نفسمان را راضی نگه داریم و در دلمان صدای تشویق ها و خنده های قاه قاهش را بشنویم برایمان کافی ست. باورکن اینطوری شده ایم! راست یا دروغش دیگر فرقی ندارد. خوب ما آدم ها لابد حق داریم برای آسایش خودمان هم که شده گاهی سر بقیه کلاه بگذاریم و دروغ را جای راست بگذاریم و راست را جای دروغ؟! گاهی حتی به خودمان اجازه می دهیم درون جورچین زندگی مان جای پازل حق، باطل را نقاشی کنیم و خودمان را به توجیه کردن عادت بدهیم! اصلا بگذار همین جا قال قضیه را بکنم: حق همیشه باخداست. حق خود خود خداست. اصلاً حق یکی از اسم های خداست. وقتی خدا نباشد دیگر چه فرقی دارد من بنده ی چه باشم و برتری ام را به رخ چه کسی بکشم؟ حق که مرده باشد، خدا که درمیانمان نباشد، زندگی مان همین مردابی است که می بینی و هر روز بیشتر در آن فرو می رویم. گفتم که! تصورکردنش توی روزگار ما کار سختی نیست. آخر، در دنیایی که خدا نباشد، همین است و بس! منبع : تبیان یکی از گنجینههای ارزشمند مذهب تشیع، دعاهایی است که از فراز و نشیب تاریخ، گذرکرده و در بستر مکتب اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده است. مضامین بلند، استواری متن و عبارات دلنشین، از جملة ویژگیهای این دعاها است. از جملة این دعاهای گرانسنگ و تعهد آفرین، «دعای عهد» است که شهرتی ویژه دارد. در این دعا که منتظران امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، هر روز صبح با خواندن آن، با مقتدا و امام خویش عهد و پیمان تازه میکنند، فرازهایی وجود دارد که روح بهار را در دل و جان زنده میکند. در این نوشتار به این فرازها اشارهای کوتاه خواهیم نمود: «وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ»؛ وخدایا به وسیله او سرزمینهایت را آباد گردان! آباد کردن زمین وظیفه ای است عمومی که خداوند برای بشر معین کرده است: هُوَ أَنشَأَکُم مِنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا(۱) «او شما را از زمین پدید آورد و به آبادگری در آن واداشت». این آبادانی وقتی کامل می شود که به دور از هرگونه فساد و ناهنجاری باشد. ظهور حضرت از چند جهت آبادانی را ارتقا می بخشد و به صورت همه جانبه به پیش می برد: ۱٫ بالا رفتن توان علمی مردم امام صادق علیه السلام فرمود: دانش، بیست و هفت حرف است و همه آنچه پیامبران برای مردم آوردند، دو حرف است… زمانی که قائم ما بپا خیزد، بیست و پنج حرف دیگر علم را بیرون خواهد آورد و آن را در بین مردم منتشر خواهد کرد.(۲) ۲٫ کامل شدن عقل های مردم امام باقر علیه السلام فرمود: زمانی که قائم ما بپاخیزد، دستش را بر سر مردم می گذارد، و به سبب آن عقل هایشان را متمرکز گردانده و فهم آنان به وسیله آن کامل میگردد.(۳) دنیا پایان نمیپذیرد، تا آن که مردی از ما اهل بیت مبعوث خواهد شد که به کتاب خدا عمل میکند و هیچ منکری را نمیبیند مگر آن که آن را محو مینماید ۳٫ از بین رفتن فقر و فساد در جامعه امام صادق علیه السلام در حدیثی دیگر میفرماید: …او آنچنان عدالت را برقرار میسازد و همگان را برخوردار میگرداند، که کسی که نیازمند زکات باشد نمییابی (فقر از بین میرود).(۴) و دوباره در جای دیگر فرمودند: دنیا پایان نمیپذیرد، تا آن که مردی از ما اهل بیت مبعوث خواهد شد که به کتاب خدا عمل میکند و هیچ منکری را نمیبیند مگر آن که آن را محو مینماید.(۵) ۴٫ استفاده از همه ذخایر وگنجینه های زمین امیرالمۆمنین، علی علیه السلام میفرماید: …هیچ بدهکاری را فروگذار نمیکند، مگر آن که بدهیاش را میپردازد، و هیچ مظلمهای را نمیبیند، مگر آن که آن را به صاحبش برمیگرداند.(۶) و باز فرمود: زمینها، میوههای دل خود را برای او بیرون میریزد و کلیدهایش را به او میسپارد.(۷)…زمین برکتهای خود را بیرون میریزد(۸)…زمین پارههای جگر خود را مانند ستونهای طلا و نقره خارج میسازد.(۹) جامعهای دارای حیات واقعی و برتر است که عرصه برای شکوفایی همه استعدادهای انسان به دور از فساد و تبعیض و دغدغههای دیگر فراهم باشد و این همان جامعه موعود مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است وَ اَحْىِ بِهِ عِبَادَکَ؛ «وبندگان خود را به واسطه او زنده گردان»! از دیدگاه قرآن حیات دارای مراتبی است: ۱٫ حیات گیاهی (نباتی): وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مَاءً فَیُحْیِی بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا(۱۰)؛و از آسمان آبی فرو می فرستد و زنده می کند با آن زمین را پس از مردن آن. مردن زمین در این آیه به معنای فاقد گیاه و سبزه بودن است. ۲٫ حیات حیوانی: وَکُنتُمْ اَمْوَاتاً فَاَحْیَاکُمْ(۱۱)؛ شما مرده بودید واو شما را زنده کرد و جان بخشید. ۳٫ حیات فکری و معنوی: اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ (۱۲)؛ به دعوت خدا و رسول پاسخ دهید، آن هنگام که شما را به آنچه باعث حیاتتان است، میخوانند. جامعهای دارای حیات واقعی و برتر است که عرصه برای شکوفایی همه استعدادهای انسان به دور از فساد و تبعیض و دغدغههای دیگر فراهم باشد و این همان جامعه موعود مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است. منبع : تبیان اینجا دنیاست، دنیای ما اینجا ظلمت است تاریکی است هر چند ستارگانی هم در حال درخشش اند اما هجوم تاریکی و سیاهی مانع نور شده است صدای مویة مادرانِ داغدیده در دل شب فریاد کودکان گرسنه درشبهای سرد زمستان و چهرههای غم گرفته و شرمندة پدران در غروبهای پاییز هیچ کس دیگر نمی خندد اینجا تابلوهای لبخند به قیمت نان و خوراک هزاران کودک گرسنه، حراج می شوند و آنان که حکم می رانند بر مردمان خواب رفته خدایان زر و زور و ریایند ما از نسل که هستیم؟ عشق اینجا براحتی یک مبل، خرید و فروش می شود یهای خون را نمی دانیم دلهامان کپک زده است دیگر صدای خنده هیچ بچه ای در کوچه نمی آید آی مادران داغدیده …آی بچه های گرسنه ، پدران غم گرفته ای همه آنها که عشق را، لبخند را و مهر را فراموش کرده اید یادتان نیست، دیروز، آری همین دیروز بر قله آن کوه بلند یک شهاب آسمانی گفت: منتظر باشید..مژدگانی ای همه غم دیده ها ای اهالی زمستان، بوی بهار حس می شود ما از نسل نوریم و بهار خسته دلان!بیدار باش! آبهای خانه هایمان هم یخ بسته است هوا سردِ سرد است مادران در خانه نیستند و کودکان مِهر را نمیفهمند و جوانان در فکرند دیگر هیچ پروانه ای حاضر به ماندن در کنار شمع نیست و هیچ شمعی تا صبح بیدار نمیماند چشمانمان دروغ میگوید. دلها را آسان فروختیم هیچ چیز واقعی نیست، همه می نالیم اینجا هیچ کس آرام نمیخوابد خوابمان هم دروغ شده است در هیچ باغی خبر از گل نیست ما غروب را به تماشا ایستاده ایم. نمی دانم چرا ولی با تاریکی انس گرفته ایم، شعارمان دیروز ، شعار خورشید بود ولی امروز کم کم خورشید را هم از یاد برده ایم اما… نه! … سکه ها را دو رو ضرب کرده اند یک روی سکه هنوز هست باغ شقایق هم شاید. راستی خورشید فراموش شدنی است؟ همین دیروز بود که خورشید رفت آه چه بد می شود اگر روزی خورشید را به فراموشی بسپاریم من باورم نیست، باید صدا زد، باید فریاد کرد آی مردم دنیا، آی مادران داغدیده … آی بچه های گرسنه ، پدران غم گرفته ای همه آنها که عشق را ، لبخند را و مهر را فراموش کرده اید یادتان نیست، دیروز ، آری همین دیروز بر قله آن کوه بلند یک شهاب آسمانی گفت: منتظر باشید…. مژدگانی ای همه غم دیده ها ای اهالی زمستان ، بوی بهار حس می شود ما از نسل نوریم و بهار خسته دلان! بیدار باش! آن که می گفتید روزی خواهد آمد فردا می آید خوب گوش کنید صدای پای خورشید میآید من می شنوم من می شنوم و ترانه امید سر می دهم «مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد» منبع : تبیان «اللّهم انّا نرغب الیک فی دولة کریمة تعزّ بها الاسلام و اهله وتذلّ بها النّفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدّعاة الی طاعتک و القادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدّنیا و الآخرة» (۱) خداوندا! ما در انتظار روزی هستیم که آن دُردانه هستی بیاید و بنای عدل بگستراند. بار الها ! امیدمان را نا امید نکن! ما در انتظار تشکیل دولتی هستیم که جامعه ای کریم تربیت کند و زمینه را برای کَرَم کریمان فراهم آورد. دنیایی که در آن مردم با اخلاق کریمانه برخورد کنند ؛ با مسۆولانی کاردان و دلسوز که تمام همت خویش را برای ساختن جامعه ای سالم، پویا، پیشرفته و با اهدافی متعالی بر محور عدالت، آزادی و آزادگی به کار گیرند. جهانی را میخواهیم که به جای اجحاف و نامردمی، ایمان و معنویت در فضایش طنین افکن شود و به جای شرارت ، دعوت به خیر و سعادت (امر به معروف و نهی از منکر) در جامعه گسترش یابد. مردم به آنچه خداوند متعال بدان راضی است، راضی باشند و از آنچه خدا ناراضی است، متنفر باشند (نه اینکه فقط از ترس عذاب الهی از آن پرهیز نمایند) ؛ دوستان خدا را دوست بدارند و از دشمنانش بیزار باشند؛ مردمی که شورشان بر اساس شعور ، فریادشان مقدس، سخنشان مفید و کارساز و سکوتشان بر پایه حکمت (نه ترس و ذلت) باشد .توفیقمان ده که در راه تو گام نهیم و بر تو توکل کنیم و فقط از تو یاری طلبیم ؛ چرا که جز تو معبودی نیست ،که دیدگان منتظرمان جستجویش کند. یادمان نرود ! خداوند از روح خویش در جسممان دمیده و ما را خلیفه خویش در زمین قرار داده است. بارالها ! ما را بر عهدی که با تو بسته ایم -که بنده تو باشیم – استوار ساز! و کسی که ما را بر وفای به این عهد میخواند و در این راه رهبرمان است، برسان! آمین! حبیبا ! آنچه امروز حاکمان مادیگرای جهان، مردم را به سمت آن میخوانند ، غیر آن چیزی است که تو از ما میخواهی. تو ما را برای خودمان میخواهی ؛ چرا که به ما نیازی نداری . اما آنان ما را برای خودشان می خواهند ؛ چون برای رسیدن به منافع نامشروع خود، به تحمیق و استثمار ما نیاز دارند. آنان جهان را برای خودشان میخواهند و تو آن را برای ما. آنان دنیا را برای دنیا میخواهند ؛ ولی تو آن را وسیلهای برای پرورش ما و ذخیره برای آخرتمان قرار دادهای. آنان زندگی را در محدوده چند ساله تمتعات پست دنیوی می بینند ؛ ولی تو می خواهی وسعت دید ما را تا بینهایت کنی. کاری کن که ما نیز چنین بخواهیم! او که بیاید دست ولایت خویش را بر سر مردم می گذارد و عقلها را ارتقا می دهد و جایگاه انسان را بار دیگر به مبدأ عظمت خویش – که مسجود ملایکه بود – باز می گرداند . یادمان نرود ! خداوند از روح خویش در جسممان دمیده و ما را خلیفه خویش در زمین قرار داده است. بارالها ! ما را بر عهدی که با تو بسته ایم -که بنده تو باشیم – استوار ساز! و کسی که ما را بر وفای به این عهد میخواند و در این راه رهبرمان است، برسان! آمین! منبع : تبیان پروردگارا این آدمی چه ها که از جنگها و ناملایمات و ستمها و سختیهای دوران نکشیده است؟! همین آدمی که خدا آفریدش تا خلیفه ی او در زمین باشد: «و اذ قال ربک للملائکة انی جاعل فی الارض خلیفة قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون» (۱) . «بیاد آر آنگاه که پروردگار فرشتگان را فرمود من در زمین خلیفه خواهم گماشت. گفتند: پروردگارا آیا کسانی خواهی گماشت که در زمین فساد کنند و خونها ریزند و حال آنکه ما خود ترا تسبیح و تقدیس می کنیم. خداوند فرمود: من چیزی از اسرار خلقت بشر می دانم که شما نمی دانید.» انسانی که خداوند او را توان فرمانروائی بر این عالم هستی داده و تمامی آفرینش و موجودات را بخاطر مصلحت و خوشبختی اش در اختیار او قرار داده است: «الله الذی خلق السماوات و الارض و انزل من السماء ماء فاخرج به من الثمرات رزقا لکم و سخر لکم الفلک لتجری فی البحر بامره و سخر لکم الانهار، و سخر لکم الشمس و القمر دائبین و سخر لکم اللیل و النهار، و آتاکم من کل ماسالتموه و ان تعدوا نعمت الله لا تحصوها…» (۲) . «خداست آنکه آسمانها و زمین را آفرید و باران را از آسمان فرو بارید تا انواع ثمرات و حبوبات را برای روزی شما برآورد و کشتیها را به امر خود به روی دریا و نهرها را به روی زمین به اختیار شما جاری گردانید، و خورشید و ماه و شب و روز را برای شما مسخر کرد، و از انواع نعمتهائیکه از او درخواست کردید به شما عطا فرمود که اگر نعمتهای بی انتهای خدا را بخواهید بشماره آورید هرگز حساب آن نتوانید کرد….» چه بسا این انسان عزیز خدا، رنجها و دردها در طول تاریخ خود متحمل شده است؟ و چه ها از بردگی و استثمار و تفرقه و نژادپرستی و تعصب های دینی و جنگهای قومی و ستم و طغیان، کشیده است!! همان آدمی که پروردگار او را به بالاترین جاه و مقام رسانیده است: «و لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر و البحر و رزقنا هم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا» [۳] . «و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم (جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم) و از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود برتری و فضیلت بزرگ بخشیدیم». چه بسا این انسان عزیز خدا، رنجها و دردها در طول تاریخ خود متحمل شده است؟ و چه ها از بردگی و استثمار و تفرقه و نژادپرستی و تعصب های دینی و جنگهای قومی و ستم و طغیان، کشیده است!! و چنانچه صفحات تاریخ این آدمی را از همان زمانیکه پا به عرصه ی زمین گذارده ورق زنیم، حتی یک صفحه را در آن تاریخ طولانی و ممتد نخواهیم یافت که ما را مطمئن سازد که این آدمی یک روز را هم به خوشی و شادکامی سپری کرده باشد!! چه، صفحات تاریخ بشریت سرتاسر با رنج و درد رنگ آمیزی شده و با حروفی از بدبختی و مشقت که بوسیله ی ستم و ستمگری و انحراف دیکته شده برشته ی تحریر درآمده است و تنها سطوری کوتاه و محدود از این صفات که تقریبا جائی را در تاریخ دردآلود بشری نیز پر نمی کند با کلماتی از آسایش و خوشبختی که ادیان الهی و پیامهای آسمانی در فواصل زمانی کوتاه و دور از هم آنرا فراهم آورده اند متمایز است. امام مهدی علیه السلام امید ملت ها منبع : تبیان نیاز به آرامشی دارم که در آن خود را بیابم و آنگاه نشان جان را از او بگیرم، و تا منزل جانان با او همسفر گردم. مقابل آینة سکوت می ایستم و به خود می نگرم. آینه به دیده ام نشانة جان را می دهد و مردمک چشمانم را تشنة جانان می کند. می خواهم با مهدی باشم با چشمه زندگی، با چشم خدا و با زُلالی ناب؛ به سکوت نیاز دارم، به آرامش، به خلوت انس تا از پردة خیالات رها شوم «جمال یار ندارد نقاب چهره ولی تو خاک ره بنشان تا نظر توانی کرد» آسمانِ چشمانم را ابری سیاه گرفته؛ دوست دارم بگریم تا صاف شوم و سبک بال و بی خود از خود؛ ای اشک، کمکم کن تا خود را در تو شستشو دهم و از آینه، بیشتر لذت ببرم. کمکم کن تا صاف شوم و بهتر ببینم و بشنوم و بگویم: «خویش را صافی کن از اوصاف خود تا ببینی ذات پاک صاف خود» وقتی بناست از دوست بگوییم و دل به یاد او بسپاریم، باید از غیر او دل برداریم و به جز او به یاد نیاریم. مهدی یار می خواهد و یاور؛ برای این یاری هرچه داری در طبق اخلاص بگذار و بیاور هر چه می دانی و هر چه می توانی اگر دانسته ها را ارج نهی و داشته ها را به راهش خرج کنی، او ندانسته ها را به تو یاد می دهد و نداشته ها را به توامداد و از تو نخواسته اند مگر به قدر استعداد. « شما خودتان را درست کنید، من به شما سر می زنم». چشمه اینجاست! زمزم اینجاست! آب اینجاست! نزدیکتر از من به من! تو می توانی و باید بتوانی، تو با او بیعت کرده ای و عهد بسته ای. او را تنها نگذار که نه او را بلکه خود را تنها گذاشته ای و خدا نکند که کسی به خودش وا گذاشته شود! او را بشناس و به ندای او که دعوت به فطرت الهی است لبیک گو. چقدر او را می شناسی؟ چقدر باید او را بشناسی؟ او را چطور و چگونه می شناسی؟ اگر او را نشناسی قوانین زندگی را نشناخته ای و در نتیجه نمی توانی برنامة صحیحی برای زندگیت داشته باشی! محک شناخت چیست؟ هر قدر فرمانبردارتر و مطیع تر باشی او را بیشتر شناخته ای. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: حداقل معرفت امام چیست؟ فرمود: اینکه اطاعت او را برخود واجب بدانی! همانگونه که ، امامتِ امام از خداست، طاعت امام نیز طاعت خداست و محبت او محبت به خدا و دشمنی او دشمنی خداست! مَثَل او در میان دلها، مَثَل کعبه است و دل بی کعبه را دل مگو که گِل است. مَثَل امام برای عالم هستی ، مَثَل بند است برای تسبیح که اگر او نباشد، نظامی برای هستی نیست. مَثَل امام برای دین، مَثَل ستون فقرات است برای تن که اگر او نباشد، دین اقامه نمی شود. مَثَل امام برای زندگی، مَثَل جان است برای بدن که اگر او نباشد، جانی نیست برای زندگی. او حلقه اتصال زمین به آسمان است و آسمان به زمین. با ولای او سر به سجده طاعت می نهیم و از پروردگار فرمان می بریم. به او اقتدا می کنیم تا خداوند عبادت ما را باعبادت او بپذیرد و ما را با او او محور کمالات است و نقطه پرودگار عالم وجود! همه مخلوقات به مدد او در حرکتند، به سوی کمالات و صعود! در راه او زیان نیست و هر چه هست سود است و سود! نعمت از اوست، برکت از اوست و به یمن او رودخانهها زایندهاند و درختان پرثمر و آسمان بارنده و زمین رویاننده و زیبایی ها فزاینده و زندگی پاینده! از این قافله وانمانیم که ما اشرف مخلوقات و سرآمد موجوداتیم؛ چقدر او را می شناسی؟ چقدر باید او را بشناسی؟ او را چطور و چگونه می شناسی؟ اگر او را نشناسی قوانین زندگی را نشناخته ای و در نتیجه نمی توانی برنامة صحیحی برای زندگیت داشته باشی! محک شناخت چیست؟ هر قدر فرمانبردارتر و مطیع تر باشی او را بیشتر شناخته ای ماییم که بار امانتی را به دوش گرفته ایم که زمین و آسمان از آن اِبا داشتند و سر باز زدند تاج اختیار و اراده بر سر ماست. ماییم که با انتخاب خود پای در آتش عشق نهاده ایم و عاقلانه سالک طریق جنون شده ایم. دل ما پروانه ای است مجذوب روشنایی، مهدی انسان کامل است! دوازدهمین جانشین پیغمبر، آخرین ذخیره داور، امام غایب از نظر! چون خورشیدی از پشت ابر نور می افشاند و طریق می نمایاند دلهای مستعد را می پروراند و محبّتش را به ذائقه های شائق می چشاند باید عاشق شد و پای در رکاب کرد عشق مثل آب است؛ اگر مانعی بر سر راهش نباشد، همه جا جاری است باید تشنه بود؛ تشنگی ما را به آب می رساند؛ « آب کم جو، تشنگی آور بدست تا بجوشد آبت از بالا و پست» باید از سرابها گذشت تا به زمزم معرفت رسید امام زمان(عج) به دوستی از دوستانش فرمود: « شما خودتان را درست کنید، من به شما سر می زنم». چشمه اینجاست! زمزم اینجاست! آب اینجاست! نزدیکتر از من به من! یار نزدیک تر از من به من است وین عجب بین که من از وی دورم. منبع : تبیان «اللَّهُمَّ إِنِّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبِیحَةِ یَوْمِى هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ اَیَّامِى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِى عُنُقِى؛ خدایا! من در صبحگاه امروز و هر روز ـ تا زمانی که زنده ام ـ تجدید می کنم عهد و عقد و بیعت را برگردنم!» از جمله معانی «عهد» اقرار و اعتراف است.(۱) « عقد» به معنای پیمان جهت حتمی شدن قرار داد و یا اطاعت است. (۲) « بیعت» به معنای اطاعت وانقیاد است. کاربرد این سه کلمه، اشاره به تعهد و قرار همه جانبه با امام زمان(عج) است که در محضر الهی به آن متعهد می شویم. این پیمان هم قلبی است (عهد) و هم بر آن تأکید می شود (عقد) و هم بر اطاعت و انقیاد از آن حضرت تصریح می شود (بیعت). «لا اَحُولُ عَنْهَا وَ لا اَزُولُ اَبَداً؛ از آن پیمان بر نمی گردم و هیچگاه از پا نمی نشینم!» «حول» به معنای گردش و از حالی به حال دیگر شدن است. «زوال» رو به اضمحلال و سکوت و سکون رفتن است. من در مسیر این عهد و پیمان، نه دچار دگرگونی می شوم که از درون تغییر کنم و نه به جهت سختی ها و شرایط بیرونی سست می شوم و از حرکت باز می ایستم. وفای به عهد، از جمله ویژگی های مۆمنان است.(۳) در قرآن مجید بارها از وفا کنندگان به عهد، تمجید و عهدشکنان مورد انتقاد و توبیخ قرار گرفته اند. (۴) پیمان شکنی موجب لعنت الهی دانسته شده است. (۵) پیمان و بیعت با امام زمان(عج) در حقیقت پیمان و بیعت با خداوند است. بیعت با ولیّ الهی در روی زمین، بیعت با خداوند است. البته به همان میزان که بیعت با ولیّ خداوند ارزشمند و وفای به آن ضروری است؛ نقض و تخلّف از عهد و پیمان، پیامدی سخت و فرجامی ناپسند دارد در بیعت رضوان، مسلمانان در حدیبیه و در شرایط سخت و خطرناک با پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیمان بستند، پس از آن پیمان ، از جانب خداوند این آیه نازل شد: «کسانی که با تو بیعت کردند، بدون تردید با خداوند بیعت کردند».(۶) بیعت با ولیّ الهی در روی زمین، بیعت با خداوند است. البته به همان میزان که بیعت با ولیّ خداوند ارزشمند و وفای به آن ضروری است؛ نقض و تخلّف از عهد و پیمان، پیامدی سخت و فرجامی ناپسند دارد. هر مقدار که طرف عهد و پیمان مقتدرتر، نیرومندتر و عظیم تر باشد، گناه نقض پیمان با او نیز بزرگتر است. اگر در این دعای شریف، در محضر الهی با امام زمان(عج) عهد و پیمان می بندیم و بر آن تأکید می کنیم؛ باید مراقب باشیم تا مبادا مصداق این آیه شویم که: « ای اهل ایمان! چرا چیزهایی می گویید که خود عمل نمی کنید؟ نزد خداوند خشم بزرگی است که بگویید آنچه را عمل نمی کنید». (۷) «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِى مِنْ اَنْصَارِهِ وَ اَعْوَانِهِ؛ خدایا! مرا از یاوران و کمک دهندگان او قرار بده!» ناصر کسی است که با تمام وجود، در یاری پیشوای خود بکوشد و همواره در صدد باشد که از راه های ممکن، امام خود را یاری برساند. «عوان» کسی که در کارها به کسی کمک کند. «ناصر» و «عوان» گرچه معنایی نزدیک به هم دارند؛ ولی نصرت معنای وسیعتری دارد. «نصرت» یاری گسترده و همه جانبه است و «عوان» پشتیبانی موردی و مقطعی است. «وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ؛ و از دفع کنندگان از او باشم!» «ذبّ» به معنای«دفع» است؛ یعنی، خدایا! مرا از مدافعان آن حضرت قرار بده. دفاع کردن از شخص، ابعاد مختلفی دارد؛ گاه بایستی دشمن را از او دور کرد و گاه باید به دفاع از اندیشه او پرداخت و به هجومی که علیه تفکر او صورت میگیرد، پاسخ داد. بنابراین، دفاع گاه از شخص است و گاه از فکر؛ گاه در عرصه سیاست و گاه در عرصه اقتصاد و البته کسی که می خواهد از امام خویش دفاع کند، بایستی روشهای هجوم دشمن را بشناسد، تا بتواند به دفاع مناسب اقدام نماید. «وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِى قَضَاءِ حَوَائِجِهِ؛ و از کسانی باشم که در بر آوردن خواستههای او شتاب ورزم!» در این جمله نه تنها از خدا میخواهیم که ما را از مدافعان حضرت مهدی(عج) قرار دهد؛ بلکه از او میطلبیم که ما را از کسانی قرار دهد که در برآوردن خواستههای آن حضرت، بر دیگران پیشی بگیریم. خداوند حتما دین و ولیّ خود را یاری خواهد کرد: « لازم کرده است خداوند که حتماً من و رسولانم غالب خواهیم گشت». (۸) در این مسیر عده ای این توفیق را مییابند که یاور خدا و ولیّ او باشند هر کس در این مسیر باز بماند، دیگری جای او را خواهد گرفت. « به زودی خداوند مردمی را به صحنه میآورد که آنها را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند». (۹) پس در یاری آن حضرت باید شتاب کرد و بر دیگران سبقت گرفت: مبادا از این فیض بزرگ محروم بمانیم! «والْمُمْتَثِلِینَ لاَِوَامِرِهِ وَ الُْمحَامِینَ عَنْهُ؛ مرا از کسانی قرارده که از او اطاعت و از او حمایت و دفاع کنم». مهم ترین عنصر در یاری و دفاع از امام زمان(عج) ، اطاعت از فرمان های آن حضرت است: چه اینکه اگر اطاعت در کار نباشد، اهداف آن حضرت محقق نشده و ادعاها، گفتاری پوچ خواهد بود. سۆال: آیا دفاع و اطاعت از حضرت در زمان غیبت کبری ممکن است؟ پاسخ: حضرت مهدی(ع ج) گرچه در پس پردة غیبت است؛ ولی هم دفاع از آن حضرت میسر است و هم اطاعت کسی که از عقیده امامت بویژه امامت حضرت بقیت الله(عج) دفاع میکند و در راه نشر آن می کوشد، در حقیقت مدافع حضرت و یاری کننده او است. همچنین کسی که از فرمان های قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) اطاعت می کند. از امام زمان(عج) اطاعت کرده است. «السَّابِقِینَ إِلَى إِرَادَتِهِ؛و ما را از پیشی گیرندگان به انجام خواسته او قرار ده!» پیشی گرفتن بر دیگران در کارهایی ناپسند شمرده شده و در اموری پسندیده دانسته شده است. سبقت برای گناه و به دست آوردن دنیا ناپسند است؛ ولی شتاب برای امور خیر، پسندیده و بر آن تأکید شده است: « کسانی که از بیم پروردگارشان ترسانند و کسانی که به آیات پروردگارشان مۆمن هستند، و کسانی که به پروردگارشان شرک نمی ورزند و کسانی که بهجا می آوردند آنچه را انجام می دهند در حالی که دل هایشان بیمناک است، چون به جانب پروردگارشان باز می گردند، آنانند که در امور خیر شتاب می ورزند و در آن بر دیگران پیشی می گیرند». (۱۰) مهم ترین عنصر در یاری و دفاع از امام زمان(عج) ، اطاعت از فرمان های آن حضرت است: چه اینکه اگر اطاعت در کار نباشد، اهداف آن حضرت محقق نشده و ادعاها، گفتاری پوچ خواهد بود آری، کسانی در قله ایمان و کمال قرار دارند که در انجام خواسته ولیّ خود درنگ نمی ورزند؛ بلکه سعی بر آن دارند که از دیگران در تحقق خواسته مولای خود سبقت بگیرند. «وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ؛ و مرا از جمله کسانی قرار ده که در برابر او شهادت را در آغوش کشم!» شهادت منزلتی است بسیار بزرگ که معدودی از امت اسلام، به آن راه می یابند. تعدادی از این شهیدان در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) به شهادت رسیده اند. روشن است که شهادت در کنار امام(عج) با دیگر صحنه ها تفاوتی آشکار دارد. بالاترین توفیق، درک فیض شهادت در رکاب حضرت ولیّ عصر(عج) است؛ چرا که در حضور آن حضرت همه انگاره ها رخت بر بسته و چشمه زلال حقیقت خود را آشکار می سازد. شهید در چنین صحنه ای با اطمینان و بلکه با یقین، بر گلبرگ شهادت بوسه می زند. از دیدگاه قرآن، شهیدان حیات حقیقی دارند. (۱۱) و به آنان نباید مرده گفت. (۱۲) رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «برتر از هر نیکی، نیکی دیگری هست تا آنجا که شخص در راه خدا کشته شود که بالاتر از آن نیکی نیست». (۱۳) در زیارت امام حسین(علیه السلام) می خوانیم: « کاش من با شما بودم و در کنار شما به رستگاری بزرگ می رسیدم!»(۱۴) پس شهادت فیض بسیار بزرگی است، اما بزرگ تر از آن این که، این فیض در محضر امام زمان(عج) صورت پذیرد. منبع : تبیان صبح جمعه هزاران عاشق در مهدیه، همنوا با هم دعای ندبه را میخواندند؛ همراه با آنها شدم تا به این قسمت دعا رسیدم «أین بقیه الله؟» کجاست حجت خدا؟ با خواندن این فراز کمی به فکر فرو رفتم. به راستی او کجاست و چرا از دیدهها پنهان گشته؟ چرا نمیآید و درد دردمندان را شفا نمیدهد؟ چرا نمیآید که دل عاشقانش را شاد و چشم آنان را روشن گرداند؟ چرا نمیآید تا کلبة احزان خلق را گلستان نماید و روزگار شوریدهمان را به سامان برساند؟ چرا نمیآید تا کشتی طوفان زده ما را به ساحل نجات برساند؟ آیا هنوز وقت ظهور نرسیده؟ آخر تا چه مدتی باید درد جدایی کشید؟ تا کی باید حسرت کشید و زهر فراق چشید؟… آنگاه با خودم گفتم: ببین برای آن روز چه کردهای و برای یار چه آوردهای؟ آیا زمانی که خدمت حضرتش برسی، احساس سربلندی میکنی که با دست پر آمدهای؛ یا خجالت میکشی از آن که حتی آقا نظری به تو بیفکند؛ چراکه با دست تهی آمدهای و یا بدتر از آن، غرق گناه! آیا در زمان ظهور دعوتش را لبیک میگویی و در رکاب ایشان آماده جان بازی خواهی بود یا این که خود و زندگیات را بر قیام ایشان مقدم خواهی کرد؟ آنگاه با خودم گفتم: ببین برای آن روز چه کردهای و برای یار چه آوردهای؟ آیا زمانی که خدمت حضرتش برسی، احساس سربلندی میکنی که با دست پر آمدهای؛ یا خجالت میکشی از آن که حتی آقا نظری به تو بیفکند؛ چراکه با دست تهی آمدهای و یا بدتر از آن، غرق گناه! آیا در زمان ظهور دعوتش را لبیک میگویی و در رکاب ایشان آماده جان بازی خواهی بود یا این که خود و زندگیات را بر قیام ایشان مقدم خواهی کرد؟ بنگر به حال خویش و دیگران، آیا «از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن» زبان حالتان هست یا فقط لقلقة زبان است و بس؟ مطمئن باش که اگر امام(عج) به اندازة کافی یار بیابد قیام میکند و چشم همه به جمالشان روشن میشود؛ پس دلیل عدم ظهور امام را باید در خود بجویی. ما باید از خودمان شروع کنیم و خویشتن را صالح گردانیم تا منتظر واقعی باشیم و بتوانیم لایق دیدار گردیم. چشمی که بود لایق دیدار ندارم دارم گله از چشم خود، از یار ندارم منبع : تبیان هنوز هم منتظریم تا به الف قامتت، قیامت صغری به پا شود. مقیم منزل شوقیم؛ شاید که غبار چنان شهوار، سرمه چشمانمان شود. هر روز، زیارتنامه خورشید میخوانیم؛ بلکه آسمان، ما را به باران بیدریغ مهر، میهمان کند. پرگار نگاه را به هلال ابروانت، کمانه میزنیم؛ شاید که برق نگاهت، لحظهای، شهاب آسمان بیستارهمان باشد. ای مثلث هستی؛ که اضلاع حضورت، زوایای عشق را ترسیم میکنند، هیهات از طول هجرت و عرض کوتاه عمرها! هیهات از دست نایازیدن به قله ارتفاعت! از آن روز که استوانه عشقت، مدار پیچیده زندگی را به رویم گشود، دیگر مجالی برای تصویرهای خیالی ذهنم باقی نگذارد. پیشتر از صاحبدلی پرسید: «قاعده عشق کجاست؟» گفت: «آنجا که قامت استوار مهدی عجل الله تعالی فرجه بر آن عمود میشود و خیمه میزند». گفتم: «آیا میشود به شعاع بینهایت و مرکز عشق، دایرهای زد که محیط، بر خواستههای دل باشد؟» گفت: «اگر بتوانی». اما من هنوز هم نتوانستهام پاسخ معادلات چند مجهولی بیمعرفتیام را بیابم. آخر چگونه میتوانم مختصات حضورت را در پهنای گیتی پیدا کنم؟! کشتی شکستهای میگفت: «آیا در این ظلمت شب و در هیاهوی نعره امواج خورشانِ بلا، ساحل نجاتی هست؟» گفتم: «صبح، آن هنگام که خورشید حیات بدرخشد و امواج خروشان را بشکند، ساحل را در یک قدمیات خواهی یافت». و صبح در راه است؛ همراه سواری که آسمان، منتهای قامتش است؛ ستارگان، غبار جامهاش؛ بادها به فرمانش؛ لشکر زمان به دنبالش و بیرق صلح، به دستانش… هنوز خاطرة کسوفت، امید طلوع دوبارهات را نوید میدهد. داستان هجر تو، داستان عجیب حضور شب در میانة روز بود؛ آن هنگام که در پس پردة ابر، پنهان شدی و روز را از دیدار آشنایت بینصیب نمودی. دوازده قرن است که چشمان بیرمق دنیا، خورشید درخشان را در صحرای ظلمانی حیرت نمیبیند هنوز خاطره کسوفت، امید طلوع دوبارهات را نوید میدهد. داستان هجر تو، داستان عجیب حضور شب در میانة روز بود؛ آن هنگام که در پس پرده ابر، پنهان شدی و روز را از دیدار آشنایت بینصیب نمودی. دوازده قرن است که چشمان بیرمق دنیا، خورشید درخشان را در صحرای ظلمانی حیرت نمیبیند؛ دوازده قرن است که سهیل آرزوهایمان را در افق طلوع سحر پیدا نمیکنیم؛ دوازده قرن است که خود را در میانه راه گم کردهایم و راه را از چاه، نمییابیم؛ و دوازده قرن است که برق از چشمانمان نمیجهد و قلب در سینهمان نمیتپد؛ که جان از کالبد عالَم، سفر کرده و خواب زمستانه، فلک دوّار را در آغوش گرفته است. و خواهد آمد آنکه حضور سبزش، تلنگر بیداری خواب زمستانهمان باشد… بدان امید منبع : تبیان آقای من! مولای غریب و تنهای من! مضطر فاطمه علیها السلام! اسیر آل محمد علیهم السلام! پدر مهربان اهل عالم! می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده، غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد تو بر آن گریسته اند . متحیرم کدامین مصرع ازاین مثنوی “هفتاد من کاغذ”را بازخوانی کنم؟ کدام سطر، کدام صفحه و کدام فصل از مجلدات این کتاب قطور را باز نویسم؟ من از تصویر این غربت وغم ناتوان ام. از کجا آغازکنم؟ از خود بگویم یا ازدیگران؟ از نسل های گذشته بگویم یا از نسل امروز؟ ازدوستان شکوه کنم یا از دشمنان؟ از عوام گلایه کنم یا از خواص؟ از آنانی بگویم که خاطر شریف تو را می آزارند؟ از آنها که دستان پدرانه و مهربانت را خون ریز معرفی می کنند؟ از آنها که چنان برق شمشیرت را به رخ می کشند که حتی دوستانت را ازظهورت می ترسانند؟ از آنها که تو را به دوردست ها تبعید می کنند؟ از آنان که تو را دست نیافتنی جلوه می هند؟ از آنها که به نام تو مردم را به دکه های خویش فرا می خوانند؟ از آنها که همواره بر طبل نومیدی می کوبند و زمان ظهورت را دور می پندارند؟ از آنها که تو را آن گونه که خود می پسندند… و نه آن گونه که هستی و می خواهی- نشان می دهند؟ آنها که غیبتت را به منزله ی “نبودنت” تلقی می کنند؟ مولای من… گویا همه چیز، دست به دست هم داده است تا شما در غربت بمانید! لشکریان ابلیس هم شب و روز در کارند. نمی دانم چه کسانی واقعا تو را و ظهور تو را می خواهند؟ خدا می داند و تو! اما این را می دانم که پس از گذشت دوازده قرن از شروع غیبتت، هنوز پیروز این میدان، ابلیس و لشکریان انس و جن اویند که در کشاکش غیبت و ظهور، شب ظلمانی غیبت را تا هم اکنون امتداد داده اند. امام صادق (علیه السلام) نیز در مورد کیفیت ظهور امام عصر (علیه السلام) به مفضّل می فرمایند: « ای مفضّل ، او تنها ظهور می کند ؛ به تنهایی وارد مسجدالحرام می شود ؛ به تنهایی به دامن کعبه دست می یازد ؛ تاریکی شب همه جا را فرا می گیرد و او هم چنان تنهاست …» از خود آغاز می کنم که هر کس از خود شروع کند، امر فرج اصلاح خواهد شد. می خواهم به سوی تو بر گردم. یقین دارم بر گذشته های پر از غفلتم گریمانه چشم می پوشی؛ می دانم توبه ام را قبول می کنی و با آغوش باز مرا می پذیری؛ می دانم در همان لحظه ها، روزها و سال های غفلت هم، برایم دعا می کردی. من از تو گریزان بودم؛ اما تو هم چون پدری مهربان، دورادور مرا زیر نظر داشتی… العفو… العفو! این شکایت را به کجا بریم که نه تنها بی خبران دور از آبادی، حتّی برخی مومنان و مقدّسان نیز شنیدن از غربت حضرت بقیة الله علیه السلام را تاب ندارند؟! خدایا! عجب حجاب ضخیمی؟ چه غربت عجیبی؟!! آری! شاید گفتن از غربت امام عصر ارواحنافداه کمی عجیب و غریب به نظر برسد! احتمالاً برخی خواهند پرسید: مگر امام زمان (علیه السلام) هم غریب است؟ شاید برخی دیگر، به کار بردن این گونه تعابیر را فاقد مبنای اعتقادی و از موضع احساس و برخاسته از ذوقیّات نویسنده بدانند. شاید برخی نیز اساساً طرح چنین موضوعاتی را خارج از عرف تلقّی کرده و آن را نپسندند؛ چرا که ما به طور معمول، از غربت سایر ائمه (علیهم السلام) مطالب زیادی شنیده و می شنویم. مولای متّقیان حضرت علی (علیه السلام) را به حق، اول مظلوم عالم می دانیم. هر ساله در ایّام فاطمیّه، به یاد مصائب و مظلومیّت حضرت زهرا (علیهماالسلام) اشک ماتم می ریزیم و باید هم این گونه باشد. به هر مناسبت و در هر مصیبتی، بر مظلومیّت سیّد الشّهدا (علیه السلام) و اهل بیت مکرّمش می گرییم و باید بگرییم. شنیدن نام قبرستان بقیع، غم و اندوه را بر دل های مان می نشاند. بر غربت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) در سیاه چال های بغداد اشک غم از دیدگان جاری می کنیم. با تمام وجود، امام رضا (علیه السلام) را «غریب الغرباء» می خوانیم. امام دهم و یازدهم را «عسکربین» لقب داده ایم؛ حاکی از آن که این دو پیشوا تمام عمر را در پادگان خلفای عبّاسی محصور و تحت نظر بودند و مگر مظلومیتی بالاتر از این قابل تصوّر است. … اما به غربت امام زمان (علیه السلام) کم تر اندیشیده یا اصلاً فکر نکرده ایم و این خود، اولین بیت از این مثنوی «هفتاد من کاغذ» است. نا آگاهی از غربت اما عصر (علیه السلام) یا باور نداشتن غربت آن جناب یا غفلت از این غربت، اولین وجه از «غریبی» امام زمان (علیه السلام) است. در ادعیه و زیارات و روایات رسیده از پیشوایان معصوم (علیهم السلام) تعابیر عجیبی راجع به غربت و مظلومیّت امام دوازدهم (علیه السلام) به چشم می خورد و چنان تکان دهنده که ذهن انسان را به این واقعیت نزدیک می کند که غریب غریبان، به ویژه در این دوران، وجود مقدّس قطب عالم امکان حضرت ولیّ الله الاعظم ارواحنافداه است. اینک به مروری بر آیات و روایات مرتبط با موضوع می پردازیم. حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) در توصیف اوج غربت و مظلومیت فرزند غایب خود فرموده اند : (امام ) عهده دار امر ( نجات انسان ها ) همان رانده ی بی کس تنهاست . در روایت مشابهی ، حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) می فرمایند : « …هو الطرید الوحید الغریب الغائب عن اهله الموتور بابیه …» «او ( حضرت مهدی علیه السلام) آن غریب تنهای دور از وطن غایب از دیدگان کسان خویش است که هنوز انتقام خون پدرش گرفته نشده است …» کسی از حضرت سید الشهدا (علیه السلام) پرسید : آیا صاحب این امر شما یید ؟ فرمودند : « نه (من نیستم ) ؛ صاحب این امر کسی است که از میان مردم کناره گیری می کند و به سرزمین های دور دست می رود و او خواهان تقاص خون پدر است .» متاسفانه این غربت و تنهایی امام زمان (علیه السلام) تا زمان ظهور ، امتداد خواهد یافت ؛ چنان که مولای متقیان (علیه السلام) فرموده اند : « مهدی ما ( از تولد تا زمان ظهور ) تنها ، یگانه و غریب خواهد بود .» امام صادق (علیه السلام) نیز در مورد کیفیت ظهور امام عصر (علیه السلام) به مفضّل می فرمایند: « ای مفضّل ، او تنها ظهور می کند ؛ به تنهایی وارد مسجدالحرام می شود ؛ به تنهایی به دامن کعبه دست می یازد ؛ تاریکی شب همه جا را فرا می گیرد و او هم چنان تنهاست …» آری، تولّد آن حضرت مانند حضرت موسی (علیه السلام) مخفیانه و غریبانه صورت گرفته است و از همان لحظه ی تولّد ، فرعونیان زمانش قصد به شهادت رساندن حضرتش را داشتند . بسیار تاثّر آور است که خاندان امامت ناچار بودند ولادت خاتم الاوصیا (علیه السلام) را حتی از عمویش پوشیده نگه دارند . در دوران غیبت ، زندگی آن جناب مخفیانه و غریبانه است؛ به هنگام ظهور نیز به تنهایی و در غربت به مسجدالحرام خواهند آمد . منبع : تبیان فطرت بر تمجید و تبلیغ محبوب و معشوق سرشته است و عاشق همه چیز را پنهان میکند جز محبت را و صد البته که محبت میوه معرفت است و البته تعریف و تمجید و تحبیب به اندازة معرفت است و بیش از این انتظاری نیست. لیکن، جوشش درون بسیار بیش از ریزش برون است اما صد حیف که توان بیانش نیست. به نظر تو اگر این همه عاشقانه سرودنها و جمعه به جمعه سوختنها شناخت نیست پس چیست؟! هزار و صد سال انتظار و شناخت نیست (یا دیوانگی است یا اوج عقل است) نسل به نسل، شهر به شهر، سلسله به سلسله همه او را میخوانند. آیا دوستی که با پیکهای بزرگ و کوچک دور و نزدیک برای تو پیغام میفرستد دوست نداری! نواب اربعه، شیخ مفید، ابن مهزیار، سید بن طاوس، مقدس اردبیلی، علامه مجلسی، سید بحرالعلوم چه خصوصیتی داشتهاند جز اینکه با غایب از نظر احساس حضور داشته اند و چه بسیار که گمنامند آیا من و تو چه گمان میکنیم؟ در رهگذر تاریخ، دین خدا را چه کسی حفظ کرده است؟ از شر مغولان، از شر کتاب سوزان، از شر بنیعثمان (امپراطوری عثمانی) آن زمان که فقهای شیعه را در حبس میکشتند، آن زمان که گروهی را به جان گروهی دیگر میانداختند، به طمع قدرت و ثروت دین را میفروختند و جهل میافروختند. در سیطره مدرنیته که فرهنگهای بشری یکی از پس دیگری له میشدند چه کسی این تار مو را نگاه داشت و سلسله ایمان را پیوسته کرد. فطرت بر تمجید و تبلیغ محبوب و معشوق سرشته است و عاشق همه چیز را پنهان میکند جز محبت را و صد البته که محبت میوه معرفت است و البته تعریف و تمجید و تحبیب به اندازة معرفت است و بیش از این انتظاری نیست به نظر تو شناخت چگونه حاصل میشود، به نظر تو خورشید پشت ابر را نمیتوان دید؟ بلی. میپذیرم قلم ناتوان است و زبان بیچاره، ولی آیا باید دست روی دست گذاشت و به یأس امید داشت! قلب میسوزد و میگدازد چرا آتش نیفشاند. سخن این نیست که من هستم پس او هست، سخن این است که او تنفس میکند پس من هستم خدای متعال علم سرشار و قدرت سرشار را به انسان ندهد به که بدهد! و انسان جز او کیست! منبع : تبیان چند صباحی بود که میخواستم برایت نامهای بنویسم، اما نمیشد و حالا دست به قلم بردهام تا حرفهایم را به تو بگویم ای مونس شبهای تارم، ای مولای من! با خود گفته بودم نامهام را کنار مزار مادرت خواهم گذاشت تا زودتر از همه نامه مرا بخوانی اما به یاد آوردم هرگز جایی برای نامهام پیدا نخواهم کرد، امروز تصمیم دارم با قلم صبر برکاغذ اعتقاد حرفهایم را بنگارم و آن را درون پاکت خواهش بگذارم، بر رویش تمبر ایمان بزنم و آن را درون صندوق اخلاص بیندازم تا پستچی انتظار آن را به دست تو برساند. ای خورشید آفرینش! سالهاست که سرود آمدنت را در ترنم باران و فریاد آبشاران و نمای چشمهساران میشنویم و به امید دیدنت یأس را بر کوهها سر میبریم. سالهاست که از شهر ویران افکارمان بر قلههای رهایی گام مینهیم تا لحظهای نسیم بهاریت را احساس کنیم. ای گل سرسبد آفرینش! به ما گفتهاند: وقتی تو بیایی عدالت بر کرسی مینشیند. ما منتظریم تا با آمدنت سلطه ستم واژگون شود و غافلان زمانه از خواب غفلت بیدار شوند. امروز میخواهم از خودت بپرسم؛ ای مهتاب سمان خلقت! تا سپیده دم فرج چند نافله باقی است؟ تا کی در دینههای عمر با دستهای بلند «ندبه» تو را التماس کنیم؟ تا کی کوهسارها بی تکیهگاه باشند؟ تا کی همچون گلهای فتابگردان در پی فتاب باشیم؟ آری گل نرگس به ما آموختهاند؛ که ظهور تو بیتردید بزرگترین جشن عالم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد و ما بیصبرانه به انتظار جشن ظهورت نشستهایم. امروز میخواهم از خودت بپرسم؛ ای مهتاب آسمان خلقت! تا سپیده دم فرج چند نافله باقی است؟ تا کی در آدینههای عمر با دستهای بلند «ندبه» تو را التماس کنیم؟ تا کی کوهسارها بی تکیهگاه باشند؟ تا کی همچون گلهای آفتابگردان در پی آفتاب باشیم؟ ای اجابت کننده هر دعا! پنجره قلب منتظران رو به آسمان بیکرانت گشوده است تا با یک اشارت تو، غبار اندوه غیبت از دلها برخیزد و چشمها به تماشای باران ظهور بنشیند و اکنون ای پیام همه رنگهای روشن، از گل زیبای باغ عدالت که ما با تمام وجودمان در انتظار دیدارت هستیم، ای سکوت و وقار زیبای شبها! ای درخشش ماه و ستارهها که خود وعده دادهای میآیی، بیا و عهدی را که با ما بستی به جا آور، ما هنوز سر همان کوچه سبز که به انتظار ختم میشود ایستادهایم و بیقرارتر از همیشه ندای انتظار سر دادهایم. خدایا، شب یلدای هجران را به یمن ظهور ماه کاملش کوتاه کن و به ما توفیق ده تا طلوع جمالش را از نزدیک ببینیم. منبع : تبیان بدیهی است تا کسی را نشناسید، نه او را دوست دارید و نه از او بدتان میآید، بلکه هیچ توجه و احساسی نسبت به او ندارید. اما به محض آن که شناخت هر چند اندک حاصل شد، حب یا بغضی ایجاد میشود و به نسبت شناخت این محبت یا بغض تشدید و یا کاهش مییابد. البته این شناخت (حضرت) باید منجر به باور شود. باوری قلبی و از روی صدق. راجع به امام زمان، حضرت مهدی که سلام خدا بر او باد نیز همینطور است. افراد به نسبت شناختشان باورش میکنند و به تناسب باورشان به او محبت پیدا میکنند و به تناسب محبتشان به او نزدیکتر و نزدیکتر و صمیمیتر میگردند. نزدیکی، صمیمت، محبت و ارتباط باید دو سویه باشد. در این ارتباط یک سویش امام زمان (عج) است که «امام رحمت» است و مهر و محبت و توجهاش به ما قابل وصف نیست، هر چند که ما بد باشیم. اما سوی دیگر خود ما هستیم. تاکنون چقدر به ایشان از روی باور و از صمیم قلب و نه فقط به وسیله زبان و لفظ ابراز محبت کردهایم؟ امام، پدر امت است. آیا تا کنون سعی نمودهایم که دست کم رفتاری مانند یک فرزند نسبت به پدر داشته باشیم. همین رفتارهای معمولی. به عنوان مثال: صبح که از خواب بیدار میشویم، به پدر [امام] خود سلامی بدهیم، ابراز ادب و محبت کنیم و با اجازهی او از خانه خارج شویم و به هنگام ورود نیز ابتدا به او سلامی بدهیم. آیا این حداقل باور در ما وجود دارد؟ بیتردید شوق حضرت به بازگشت و فلاح ما، به مراتب بیش از توجه ما به خودمان است و هر آن منتظرند که گناهکاری آهی بکشد و بر کردهی خویش پشیمان شود، به سوی او بیاید و به واسطهاش از خداوند منان طلب عفو نماید. رابطهی صمیمانهتری با امام زمانش برقرار کند. با یک توجه خاضعانه و از صمیم قلب قطره اشکی در وضع خویش و از محبت و دوری یار بریزد …، تا یک شبه ره صد ساله بپیماید و از شیعیان حضرتش به شمار آید امام زمان علیهالسلام، حجت خداوند متعال است و در ضمن رفیق و برادر است و دستگیر امت. آیا تا کنون به این باور رسیدهایم که ساعتی در گوشهای با او خلوت کنیم و عرض کنیم: ای امام! من حرفها، درد دلها، نگرانیها، امیدها و مشکلاتی دارم که میخواهم همین طور صمیمی با شما در میان بگذارم و راهکار و کمک بخواهم. یا مثلاً بگوییم: ای امام، ای پدر، ای برادر، ای رفیق! من دچار آلودگیها و گناههایی هستم. ضعف نفسهایی دارم و …، میخواهم مثل یک بیمار که نزد طبیب میرود و یا رفیقی که با رفیق دلسوز و ناصحاش درد دل میکند، این گرفتاریهایم را نزد شما بیان کنم تا کمک کنید نجات یابم؟! پس، به راحتی میتوان به امام نزدیک شد، محبت و صمیمت را تشدید نمود و با او ارتباطی تنگاتنگ برقرار نمود. و کوتاهی از خود ماست. فقط کافیست که باور و توجه کنیم. راه کاملاً باز است و دعوت مستمر. اما راجع به نزدیکتر شدن و صمیمت افراد گناهکار. دقت کنیم که امام، حجت خداوند است و هدایت بندگان توسط خداوند رحمان و رحیم، به واسطهی و به دست او انجام میپذیرد. او آئینه و تجلی اسمای رحمان و رحیم و کریم و غفور است و خداوند کریم نیز همهی آفرینش و بندگان خود را دوست دارد، که اگر دوست نمیداشت، خلق نمینمود. توجه امام زمان (عج) به بندگان گناهکار، تجلی همان توجه خدای کریم است که با مهر و محبت تمام خطاب به بندگان گناهکار خود میفرماید: «قُل یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحیمُ» (الزمر – ۵۳) تا کنون چقدر به ایشان از روی باور و از صمیم قلب و نه فقط به وسیله زبان و لفظ ابراز محبت کردهایم؟ امام، پدر امت است. آیا تا کنون سعی نمودهایم که دست کم رفتاری مانند یک فرزند نسبت به پدر داشته باشیم. همین رفتارهای معمولی. به عنوان مثال: صبح که از خواب بیدار میشویم، به پدر [امام] خود سلامی بدهیم، ابراز ادب و محبت کنیم و با اجازهی او از خانه خارج شویم و به هنگام ورود نیز ابتدا به او سلامی بدهیم. آیا این حداقل باور در ما وجود دارد؟ ترجمه: بگو: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. بیتردید شوق حضرت به بازگشت و فلاح ما، به مراتب بیش از توجه ما به خودمان است و هر آن منتظرند که گناهکاری آهی بکشد و بر کردهی خویش پشیمان شود، به سوی او بیاید و به واسطهاش از خداوند منان طلب عفو نماید. رابطهی صمیمانهتری با امام زمانش برقرار کند. با یک توجه خاضعانه و از صمیم قلب قطره اشکی در وضع خویش و از محبت و دوری یار بریزد …، تا یک شبه ره صد ساله بپیماید و از شیعیان حضرتش به شمار آید. پس، بهتر است بدون لحظهای درنگ از همین جا و همین الآن آغاز کنیم. با یک توجه، با یک نگاه، نگاهی از روی عشق و محبت. و فارغ از عالم و هر چه در اوست، با یک سلام، سلامی گرم و از صمیم دل، رابطهای صمیمانهتر را آغاز نماییم: السلام علیک یا اباصالح المهدی – السلام علیک یا حجه الله فی ارضه – السلام علیک یا میثاق الله الذی اخذه و وکده اینک هر کجا که هستی، رو به قبله، به احترام و به نشانهی انتظار برای قیام او بایست، دست راست بر سر بگذار و از ته دل توجه کن و بگو: السلام علیک یا قآئم آل محمد (عج) – خداوند کریم ظهورت را نزدیکتر گرداند. مرا نیز ببخش و بپذیر و دست ولایت و پدری بر سرم بکش و به رغم تمامی گناهانم، از زمرهی شیعیان و دوستدارانت قرار بده. امین. منبع : تبیان در قسمتهای قبل با توجه به روایات برخی از درسها و پیامهای حضرت مهدی علیه السلام به دولتمردان را مطرح نمودیم، اینک قسمت سوم این پیامها را پیمیگیریم. ـ دستور به عمران و نیکی رئیس دولت اسلامی باید به وزیران خود دستور دهد تا به مردم نیکی کرده و شهرها را آباد نمایند. در حدیثی آمده است: «یُفرّق المهدی اصحابه فی جمیع البُلدان و یأمرهم بالعدل و الاحسان و یجعلهم حُکّاما فی الأقالیم و یأمرهم بعمران المُدن»؛(۱) «… حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ اصحاب خود را به تمام شهرها میفرستد و آنان را به عدل و نیکی فرمان میدهد آنها را در کشورهای اسلامی حاکم قرار داده و فرمان میدهد تا شهرها را آباد سازند.» ـ انتخاب افراد نجیب در انتخاب وزرا باید نجیبان را برگزید، همان گونه که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در انتخاب وزیران چنین مینمایند. امام صادق علیه السلام در روایتی اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را این چنین توصیف میکند: «… و هم النجباء …»؛(۲) «…آنان افرادی نجیب میباشند …». ـ سخت گیری بر وزیران رئیس دولت اسلامی وظیفه دارد که بر وزیران خود سخت گیر بوده و از آنان حساب بکشد. در حدیثی آمده است: «المهدی… رحیم بالمساکین، شدید علی العُمّال»؛(۳) «… مهدی ـ علیه السلام ـ بر مساکین رحیم و بر مدیران کشور سخت گیر است.» «… حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ اصحاب خود را به تمام شهرها میفرستد و آنان را به عدل و نیکی فرمان میدهد آنها را در کشورهای اسلامی حاکم قرار داده و فرمان میدهد تا شهرها را آباد سازند» از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «… یأخذ الوالی من غیرها عُمّالها علی مساوی أَعمالها و تخرج له الأرض افالیذ کبدها …»؛(۴) «… فرمانروایی که از این طایفه ـ امویان ـ نیست، عاملان حکومت را به جرم کردار زشتشان بگیرد ـ و عذری از آنان نپذیرد ـ زمین گنجینههای خود را بیرون آورد.» و نیز درباره حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده: «… لیعزلنّ عنکم امراء الجور»؛(۵) «… از بین شما، فرماندهان و امیرانِ ظالم را عزل خواهد کرد.» ـ ایمن سازی جادهها حاکمان اسلامی وظیفه دارند تا جادهها و راهها را برای مردم امن نمایند، همان گونه که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین خواهد کرد. از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمود: «اذا قام حکم بالعدل و ارتفع فی ایامه الجور و آمنت به السُبل …»؛(۶) «هر گاه او قیام کند به عدل حکم کرده و در روزگاران او ظلم برچیده شود و راهها امن گردد.» ـ عزل قاضیان زشتکار وظیفه مسئولان قضایی نظام اسلامی است که قاضیان زشتکردار را از این منصب مهم عزل نمایند همان گونه که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین خواهد کرد. از امام علی علیه السلام نقل شده که فرمود: «و لینزعنّ عنکم قضاة السوء و لیقبضنّ عنکم المراضین …»؛(۷) «حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ قاضیان زشت کردار را کنار خواهد زد و دست سازشکاران را از سر مردم کوتاه خواهد نمود.» ـ برپایی حدود الهی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر ظهور، حدود الهی را برپا و اقامه میفرماید، ما نیز که زمینه سازان ظهور او هستیم وظیفه داریم که چنین کنیم و از تبلیغات دشمن نهراسیم، زیرا با این کار است که جلوی فحشا و منکرات گرفته میشود. در حدیثی آمده است: «… یقیم حدود الله و یحکم بحکم الله»؛(۸) «… حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ حدود الهی را بر پا کرده و به حکم الهی قضاوت خواهد نمود.» ـ پراکنده کردن لشکر بهترین راه محافظت از یک شهر یا کشور، پراکنده ساختن لشکر در سطح کشور است تا تمام مرزها حفظ شده و در صورتی که از هر نقطهای دشمن حملهور شود بتوان از کشور دفاع نمود و یا اینکه بتوان امنیت را به همه جا منتقل کرد و این عملکرد حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و استراتژی او در امور نظامی است. حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در عصر ظهور، حدود الهی را برپا و اقامه میفرماید، ما نیز که زمینه سازان ظهور او هستیم وظیفه داریم که چنین کنیم و از تبلیغات دشمن نهراسیم، زیرا با این کار است که جلوی فحشا و منکرات گرفته میشود در حدیثی آمده است: «… ثمّ یُفرّق الجنودَ منها فی الأمصار»؛(۹) «…آن گاه ارتش خود را از مکه به شهرها پراکنده میسازد.» و در حدیثی دیگر آمده است: «… هو یفرّق الجنود فی البلاد»؛(۱۰) «… او لشکریان را در شهرها پراکنده میسازد.» ـ امر به معروف و نهی از منکر مسئولان نظام اسلامی باید امر به معروف و نهی از منکر را در رأس وظایف خود قرار دهند همان گونه که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز این چنین خواهد کرد. در حدیثی آمده است: «انّ الدنیا لا تذهب حتی یبعث الله عزوجل رجلا منّا اهلَ البیت یعمل بکتاب الله لایری فیکم منکراً الاّ انکره»؛(۱۱) «دنیا پایان نمییابد تا اینکه خدای عزّوجلّ، مردی از ما اهل بیت را برانگیزد. او به کتاب خدا عمل میکند و هیچ زشتی را در شما نمیبیند جز آنکه از آن نهی میکند.» و در روایتی دیگر آمده است: «النبی و الوصی و القائم یأمرهم بالمعروف اذا قام و ینهاهم عن المنکر»؛(۱۲) «پیامبر و وصی و قائم چون قیام کنند مردم را به معروف دستور داده و از منکر نهی میکنند.» درباره کارگزاران حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آمده است: «و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر»؛(۱۳) «آنان امر به معروف و نهی از منکر میکنند.» منبع : تبیاناهداف کوتاه مدت و بلندمدت
رویکرد حاکم بر زندگی مهدوی
تمسّک عامل سعادت
راههای ارتباط با امام زمان(عج)
برای ایجاد ارتباط قلبی با آن حضرت چند راه وجود دارد:
مفهوم علایم ظهور
مفهوم شرایط ظهور
کاوشی در شباهتهای یزید و سفیانی
صلوات یک شعار است!
دعا و صلوات یک وظیفه!
خودت را دریاب!
امام پدر غمخوارها!
تفاوتهای شرایط وعلایم ظهور
شرایط ظهور:
حال باید دید نسبت عناصر یاد شده، با نهضت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه چیست؟
امام شناسی
زمان شناسی
دشمن شناسی
آینده نگری و برنامه ریزی
انتقال دانش از جهان اسلام به غرب
۴٫ سیره ی امام عصر (عج) الگو و متد خانواده های مهدوی فضاسازی خانه با نام و یاد امام زمان (عج)
دلایلی از آیات و روایات در اثبات ولایت تکوینی
راهکارهای عضویت در بیت الولایه امام زمان (عج):
نقش ولی عصر(عج) در عالم هستی به عنوان ولی تکوینی
ویژگیهای انسان منتظر
آبادانی زمین و زمان
احیاء بندگان
ارزش وفای به عهد
مفاد عهد و پیمان
نصرت خداوند
یاری امام(عج) در ایام غیبت
و اندیشیدم و اندیشیدم و…
دوران غیبت ، دوران غربت و تنهایی امام
Power By:
LoxBlog.Com |